Archive for مارس 2015

چرا بیت‌المقدس این‌قدر مهم است؟

مارس 31, 2015

نقشه مکان‌های مقدس در شهر قدیم بیت‌المقدس

اوضاع در بیت‌المقدس روز به روز بحرانی‌تر می‌شود. شهری که سرنوشت‌اش یکی بحث‌انگیزترین موضوعات در مناقشه اعراب و اسرائیل است.

اریکا چرنوفسکی، خبرنگار بی‌بی‌سی سعی کرده بفهمد چرا این شهر این‌قدر برای مسیحیان، مسلمانان و یهودیان – یعنی پیروان سه دینی که دست‌کم یک ریشه مشترک‌ به نام ابراهیم دارند – مهم است.

جروسلم، یا اورشلیم، یا بیت‌المقدس، فرقی ندارد، شهری‌ است که نامش دل مسلمان و یهودی و مسیحی را می‌لرزاند. نامی که پژواکش از پس قرن‌ها تاریخ مشترک – و البته مورد مناقشه – همچنان به گوش می‌رسد.

در زبان عبری به این شهر یروشلاییم می‌گویند، در عربی قدس. شهری که از کهن‌ترین‌های جهان است. بارها فتح شده، ویران شده، و باز ساخته شده. در هر لایه خاکش تکه‌ای از گذشته مردمانی نهفته. نامش دیرزمانی‌ است با داستان درگیری و جنگ بین پیروان ادیان مختلف عجین شده. مردمی که هرچه هست در احترام به این سرزمین مقدس هم‌نظرند.

قلب بیت‌المقدس «شهر قدیمی» است، با کوچه‌های باریک و تودرتو، با معماری تاریخی که مشخصه هر چهار محله‌اش است – محله مسیحی‌ها، محله مسلمانان، محله یهودی‌ها، و محله ارمنی‌ها. دورادور این «شهر قدیمی» را دیواری سنگی مثل دیوار قلعه‌های قدیمی گرفته. دیوارهایی که برخی از مقدس‌ترین مکان‌های روی زمین را در خود جای داده‌اند.

هر محله به نام دینی‌ است که پیروانش بیشتر در آن زندگی می‌کنند. البته مسیحی‌ها در حقیقت دو محله دارند، چون ارمنی‌ها هم مسیحی‌اند. محله ارمنی‌ها از سه محله دیگر کوچک‌تر است و یکی از قدیمی‌ترین مناطق ارمنی‌نشین دنیاست. محله ارمنی‌ها از این جهت که فرهنگ و تمدن خاص خودش را در قالب کلیسای جامع یعقوب مقدس (سنت جیمز) و صومعه آن حفظ کرده منحصربه‌فرد است.
کلیسا

محله مسیحی‌ها خانه «کلیسای مقبره مقدس» است، بنایی که برای همه مسیحی‌های جهان مهم است چون به باور مسیحیان داستان زندگی عیسی، از مصلوب شدن تا مرگ و رستاخیز، همین‌جا رخ داده.

آن‌طور که در اکثر روایت‌های مسیحی آمده، عیسی را همین‌جا، در جلجتا یا تپه کال‌وری، به صلیب کشیدند. قبرش هم داخل آرام‌گاه است، و رستاخیزش هم همین‌جا بوده.
کلیسای مقبره مقدس

کلیسا را گروهی متشکل از نمایندگان شاخه‌های مختلف مسیحیت اداره می‌کنند. گردانندگان اصلی کلیسای ارتودکس یونان، راهبان فرانسیسکن کلیسای کاتولیک و کلیسای ارامنه‌اند، اما اتیوپی‌ها، قبطی‌ها و کلیسای ارتودکس سریانی هم مشارکت دارند.

هر سال میلیون‌ها مسیحی از سراسر جهان برای زیارت قبر خالی عیسی این‌جا می‌آیند و طلب آرامش و رستگاری می‌کنند.
مسجد

محله مسلمان‌ها از سه محله دیگر بزرگ‌تر است. مهم‌ترین جای محله فضایی‌ است که مسلمان‌ها به آن حرم شریف می‌گویند. هم مسجدالاقصی هم قبه‌الصخره در همین فضا واقع شده‌اند.

مسجدالاقصی پس از مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی در مدینه مقدس‌ترین مکان در دین اسلام است، و اداره آن به عهده بنیاد وقف – و در رأس آن مفتی اعظیم بیت‌المقدس – است.
قبه‌الصخره

مسلمانان معتقدند پیامبر اسلام از مکه به این‌جا سفر کرده و با روح همه پیامبران پیش از خود عبادت کرده بوده است. چند قدم آن‌ورتر، بنای قبه‌الصخره قرار گرفته. صخره در واقع سنگی است که مسلمانان معتقدند پیامبر اسلام از روی آن به معراج رفته.

مسلمان‌ها در تمام طول سال به این مکان مقدس می‌آیند، اما معمولا شلوغ‌ترین زمان ماه رمضان است که هر جمعه‌اش صدها هزار نفر برای نماز به مسجد می‌آیند.
دیوار

محله یهودی‌ها خانه دیوار ندبه یا دیوار غربی یا دیوار براق است – که در زبان عبری به آن کتل می‌گویند. یهودیان معتقدند پرستش‌گاه اورشلیم (یا هیکل مقدس) این‌جا قرار داشته. حرم درونی‌‌اش یا همان قدس‌الاقداس – کدش هاکدوشیم در زبان عبری – مقدس‌ترین مکان یهودیان بوده و هست.
دیوار ندبه یا دیوار غربی

یهودیان معتقدند سنگی که جهان با آن بنا شده این‌جا بوده، و همین‌جا بوده که ابراهیم می‌خواسته پسرش اسحاق را قربانی کند. یهودی‌های بسیاری بر این باورند که قبه‌الصخره جایی‌ است که قدس‌الاقداس قرار گرفته بوده.

امروزه دیوار ندبه (یا دیوار غربی) نزدیک‌ترین جا به قدس‌الاقداس است که یهودی‌ها می‌توانند در آن عبادت کنند.

اداره دیوار بر عهده خاخامی‌ است که به خاخام دیوار ندبه معروف است. هر سال میلیون‌ها نفر از این دیوار بازدید می‌کنند. یهودی‌های بسیاری هم از سراسر دنیا برای عبادت و نزدیکی با میراث‌شان این‌جا می‌آیند، به‌ویژه در ایام مقدس مثل روش هشانا یا یوم کیپور

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2014/11/141119_an_jerusalem

وقتی سیا از تدارکات جنگی صدام به ‹دولت انقلابی› اطلاعات می‌رساند

مارس 31, 2015

کامبیز فتاحی بی‌بی‌‌سی- واشنگتن

جورج کیو، مامور سابق سیا، در دوران حکومت شاه سال‌ها به عنوان دیپلمات در تهران فعالیت داشت. او در ماه مهر سال ۵۸ از طرف واشنگتن به تهران رفت تا درباره تدارکات جنگی عراق به دولت بازرگان هشدار بدهد

شهریور سال ۱۳۵۹ که عراق به ایران حمله کرد، ابراهیم یزدی، وزیر خارجه پیشین ایران و سردبیر وقت روزنامه کیهان، به غیر از قلم، سلاح دیگری نداشت. قلم او از فردای آغاز جنگ «اربابان آمریکایی و صهیونیست» صدام حسین را نشانه گرفت که به گفته آقای یزدی، «از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، توطئه و تحریک علیه جمهوری اسلامی ایران» را آغاز کرده بودند.

وزیر خارجه پیشین ایران در حالی آمریکا را از «بدو انقلاب» به توطئه متهم می‌کرد که یک مامور مخفی سازمان سیا و کاردار آمریکا در تهران پیش‌تر از طرف واشنگتن برای وی درباره نقشه جنگی عراق اطلاعات نظامی آورده بودند.

مامور کهنه کار سیا که به فارسی هم تسلط داشت، جورج کیو نام دارد. کیو در دوران حکومت شاه سال‌ها به عنوان دیپلمات در تهران فعالیت داشت و بسیاری از مخالفان ملی گرای شاه را از نزدیک می‌شناخت.

آقای کیو به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که وقتی در ماه مهر سال ۵۸ به تهران رفت و درباره تدارکات نظامی عراق در مرز ایران به آقای یزدی و عباس امیرانتظام، معاون نخست وزیر خبر داد، آقای امیرانتظام هشدار را جدی گرفت، ولی از ابراهیم یزدی شنید که عراق جرات حمله ندارد.
جورج کیو

وقتی به فروگاه رسیدم یک اتاق بزرگ بود که همه را به طور کامل آنجا مورد بازرسی قرار می‌دادند. من پاسپورت دیپلماتیک داشتم. نگهبانی دم در بود که به کسی اجازه نمی‌داد قبل از بازرسی از اتاق خارج شود. یک اسکناس ۱۰ دلاری وسط پاسپورتم گذاشتم و رفتم پیش‌اش. به فارسی گفتم فلانی گفته که مستقیم بیام پیش شما. پول را برداشت و در را باز کرد که بروم.

حدود سه هفته بعد از آن دیدار، جوانان رادیکالی که خود را «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» نام نهاده بودند از در و دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و کارکنان سفارت را به گروگان گرفتند.

به فاصله یک روز، اعضای دولت بازرگان از جمله آقای یزدی که گروه‌های مذهبی تندرو و چپ‌های رادیکال آنان را به سازش با «امپریالیسم جهانی» متهم کرده بودند، از عرصه قدرت کنار زده شدند. اطلاعات محرمانه سیا درباره تدارکات نظامی عراق هم متعاقبا زیر هیاهوی گروگان گیری و خرابی‌های جنگی خانمانسوز به فراموشی سپرده شد.

اما روشن شدن ماجرای هشدار آمریکا به ایران درباره مقاصد نظامی صدام می‌تواند به چند دلیل مهم باشد: جنگ هزینه‌های جانی و مالی سنگینی برای مردم ایران به بار آورد؛ از طرفی، مقامات ارشد دولت موقت از جمله ابراهیم یزدی هم در این ماجرا به سهل انگاری در برابر خطر عراق متهم شدند؛ دریافت اطلاعات از آمریکا همچنین با دستگیری و حبس عباس امیرانتظام، قدیمی‌ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی، ارتباط مستقیم دارد.

در واقع، رایزنی‌های پشت پرده برای دریافت اطلاعات از آمریکا و از جمله تماس با جورج کیو بود که بعد از اشغال سفارت در ۱۳ آبان ۵۸، اتهام جاسوسی را برای آقای امیرانتظام به ارمغان آورد. علی رغم دفاع شخص نخست وزیر از معاونش در دادگاه، عباس امیرانتظام در ‌‌نهایت ۳۶ سال از عمرش را پشت میله‌های زندان گذراند.

آقای امیرانتظام به سوالاتم درباره این ماجرا پاسخ داده است، ولی با وجود ارسال سوال‌هایم برای یکی از بستگان نزدیک آقای یزدی در آمریکا برای مطرح شدن با وی، هنوز پاسخ مستقیمی از او دریافت نکرده‌ام و روایت و نظر او را از نوشته‌ها و گفته‌هایش در جاهای دیگر نقل می‌کنم.
یکی از مقالات ابراهیم یزدی، سردبیر وقت روزنامه کیهان که در آن آمریکا را به توطئه علیه جمهوری اسلامی از ‹بدو انقلاب› متهم کرد
«یک بار بود و تمام شد؟»

درخواست دریافت اطلاعات درباره «دشمنان ایران» را دولت بازرگان در فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب به آمریکا می‌دهد. با انحلال ساواک، ایران در عمل سازمان امنیتی موثری نداشت، بنابراین دولت انقلابی برای کسب اطلاعات به آمریکا و حتی شوروی متوسل شده بود.

آن طور که ابراهیم یزدی بعدها توضیح داده است، روس‌ها به ایران اطلاعات ندادند. به گفته او، اطلاعات آمریکایی‌ها هم ارزشی نداشت زیرا آن‌ها قصد داشتند ایران را به بازی بگیرند. آقای یزدی تاکید می‌کند: «شرایط ایران هم طوری نبود که ما وارد این بازی شویم. به همین دلیل‌‌ همان یک بار بود و تمام شد.»

اما شواهد و مدارک حاکیست که آمریکایی‌ها‌‌ همان یک بار و فقط در مورد عراق نبود که به دولت بازرگان اطلاعات دادند. بنا بر اسناد وزارت خارجه آمریکا که به تازگی از حالت طبقه بندی بیرون آمده، واشنگتن دست کم در یک مورد از «افزایش مداخلات شوروی» در امور داخلی افغانستان به طرف ایرانی گزارش داده بود.

چارلز نس، کاردار سفارت آمریکا در تهران، در اردیبهشت ۵۸ به واشنگتن نوشت: «ارائه اطلاعات مفید می‌تواند در بلندمدت به برقراری دوباره روابط رسمی‌تر با سازمان اطلاعاتی آینده ایران منجر شود.»

به نظر می‌رسد آمریکا امیدوار بوده که «روابط رسمی‌تر با سازمان اطلاعاتی آینده ایران» بتواند روزی مراکز شنود الکترونیکی بسیار پیشرفته سازمان سیا که در زمان حکومت شاه، در نواحی مرزی کبکان (خراسان) ‌ و بهشهر (مازندارن) ‌ علیه شوروی نصب شده بود، را فعال کند.

به همین خاطر، در تابستان ۵۸ یک مقام ارشد سیا به نام رابرت ایمز به ایران سفر کرد و در روز ۳۱ مرداد درباره اوضاع منطقه‌ای به آقایان بازرگان، امیرانتظام و یزدی گزارش ارایه کرد. حدود دو ماه بعد از سفر ایمز، واشنگتن، دوست و همکار قدیمی وی، جورج کیو را با اسرار نظامی صدام حسین به تهران فرستاد.
مامور سیا را واشنگتن در حالی به تهران فرستاد، که اوضاع در ایران به شدت متشنج و حکومت در کردستان با نیروهای حزب دموکرات کردستان درگیر نبردی خونین بود
ماموریت پرمخاطره

در بعضی از اسناد سیا که بعد از اشغال سفارت در روز ۱۳ آبان ۵۸ کشف و منتشر شد، از کیو با نام مستعار «ایدلسیک» یاد شده است. اما در مکاتبات وزارت خارجه آمریکا نام واقعی وی دیده می‌شود.

آقای کیو می‌گوید در مهر ۵۸ با پاسپورت دیپلماتیکی که به نام واقعی‌اش صادر شده بود، از واشنگتن به فرانکفورت آلمان رفت و از آنجا عازم تهران شد. او قصد نداشت مدت زیادی در تهران باقی بماند.

کیو می‌گوید: «طوری برنامه ریزی کرده بودیم که من هر چه زود‌تر ایران را ترک کنم. می‌دانستیم خیلی‌ها در ایران بدشان نمی‌آید دستشان به من برسد. نگرانی اصلی ما سازمان مجاهدین خلق بود که اگر خاطرتان باشد آن زمان در عرصه سیاسی ایران فعال بودند.»

جورج کیو در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی سال‌ها به عنوان دیپلمات در تهران کار می‌کرد. او می‌گوید تیم عملیاتی مجاهدین خلق یک بار تلاش کرده بود در حوالی کاخ نیاوران ترورش کند اما او موفق می‌شود فرار کند و به داخل کاخ شاه پناه ببرد.

کیو در حالی به ایران فرستاده شد که اوضاع کشور به شدت متشنج بود؛ به خصوص در کردستان و کرمانشاه که مخالفان مسلح و نیروهای حزب دموکراتیک کردستان آنجا با ارتش و سپاه درگیری نبرد خونینی بودند.

مقامات ایرانی در موضع گیری‌های رسمی خود آمریکا و اسرائیل را مسوول اصلی ناآرامی‌ها می‌دانستند. عباس آقازمانی (ابوشریف) فرمانده عملیاتی سپاه می‌گفت آن‌هایی که پاسداران را در سردشت «سر بریده بودند»، ایرانی، کرد یا کمونیست نبودند بلکه «جاسوسان و خودفروختگان آمریکا و اسرائیل بودند.»

صادق قطب‌زاده، رئیس رادیو تلویزیون ملی، هم دستان نهان بریتانیا را پشت ناآرامی‌ها می‌دید. او گفته بود: «هیچگاه نقش جنایتکاران انگلستان را در این جریانات فراموش نکنید. این‌ها کم خیانت نکرده‌اند و با سابقه فراماسونری که دارند هر روز مشغول توطئه هستند.»

در یک چنین شرایطی بود که واشنگتن مامور کهنه کار سیا را با اسرار جنگی بزرگ‌ترین دشمن منطقه‌ای ایران (یعنی عراق) به تهران اعزام می‌کند، غافل از آنکه حکومت نوپای جمهوری اسلامی بیشتر نگران دشمنان داخلی یا کودتای ارتش بود تا تهدیدات خارجی مانند صدام حسین.
آقای یزدی پیش از انقلاب دستیار ارشد رهبر انقلاب بود. وزیر خارجه دولت موقت مانند سایر اعضای دولت بازرگان در پی به گروگان گرفته شدن دیپلمات‌های آمریکایی در تهران کناره گیری کرد و در زمان حمله عراق سمت حکومتی نداشت
تلاش برای دیدار با چمران

جورج کیو امیدوار بود مصطفی چمران، وزیر دفاع، یا مهدی بازرگان، نخست وزیر را ملاقات و اطلاعاتش درباره تدارکات جنگی عراق را با آن‌ها در میان بگذارد، ولی چمران برای جنگ با نیروهای حزب دموکرات کردستان به غرب کشور سفر کرده بود.

کیو می‌گوید که مهدی بازرگان هم غایب بود. به گفته او: «بازرگان آن روز داشت به حسن نزیه (سرپرست پیشین شرکت ملی نفت) و خانواده‌اش کمک می‌کرد از ایران خارج شوند.»

بنابراین فقط دو مقام ارشد دولت موقت در دسترس بودند: ابراهیم یزدی و عباس امیرانتظام. آقای امیرانتظام در آن دوران سفیر ایران در سوئد و کشورهای اسکاندیناوی بود ولی چون پیشتر از طرف نخست وزیر مسوول تماس با آمریکایی‌ها شده بود و با جورج کیو تماس داشت، برای شرکت در جلسه ۲۴ مهرماه به تهران آمد.

در آن جلسه، سه آمریکایی حضور داشتند: بروس لینگن (کاردار)، جورج کیو و یک کار‌شناس نفتی سیا به نام ران اسمیت.
ابراهیم یزدی

بلافاصله بعد از جلسه با جورج کیو، من و مهندس بازرگان و امیرانتظام نشستیم و سه نفری اطلاعات ارایه شده کیو را بررسی کردیم. جمع بندی این بود که اطلاعاتی که آمریکایی‌ها دادند برای ما تازگی ندارد.

کیو می‌گوید: «زمان زیادی را با بروس (لینگن) صرف کرده بودیم تا ببینیم چه مواردی را باید به آن‌ها بگوییم. در جلسه، ران اسمیت اول از همه گزارش (درباره منابع انرژی شوروی) را داد و رفت؛ او فورا از ایران خارج شد.»

به گفته جورج کیو، باقی آن نشست به موضوع خطر عراق و تدارکات جنگی صدام حسین اختصاص داشت و مخاطبان ایرانی اطلاعات خوب با جزئیات زیاد دریافت کردند.

کیو می‌گوید: «عراقی‌ها مانور تمرکز نیرو در مرزهای جنوبی ایران برگزار می‌کردند تا حساب کنند چقدر طول می‌کشد برای حمله نیروهای لازم را آماده کنند. چند مرتبه این کار را تمرین کرده بودند. همچنین، اطلاعات دیگری درباره نقشه جنگی عراقی‌ها و اهداف اولیه آن‌ها به ما رسیده بود. آن‌ها امید داشتند آبادان را تصرف کنند.»

او می‌افزاید: «مرحله اول، حمله به خرمشهر بود با این هدف که بعد آبادان را هم تصرف کنند که عملیات بزرگ آن‌ها به حساب می‌آمد. عراق نقشه‌های بلندپروازانه‌ای داشت و می‌خواست بخش‌های وسیعی از جنوب غربی ایران را اشغال کند.»

جورج کیو همچنین می‌گوید به طرف ایرانی درباره برنامه سازمان اطلاعات ارتش عراق برای آموزش و تجهیز گروه «جبهه تحریر عربستان» که در استان خوزستان فعال بود، اطلاعات داده بود.

او می‌افزاید: ‌«به آن‌ها گفتیم اطلاعات موثقی دریافت کرده‌ایم که عراق روند کنار زدن افسران ارشد ارتش ایران را زیر نظر دارند. آن‌ها می‌خواهند صبر کنند تا این روند ادامه پیدا کند و به جایی برسد که فقدان رهبری در ارتش باعث شود که ارتش توان مقاومت در برابر حمله را نداشته باشد.»
محمدرضا شاه به شدت نگران خطر عراق بود. او بیش از نیم میلیارد دلار صرف برنامه شنود الکترونیکی آیبکس کرده بود تا تحرکات ارتش عراق را زیر نظر داشته باشد
«یزدی گفت: جرات نمی‌کنند حمله کنند»

جورج کیو می‌گوید عباس امیرانتظام هشدار درباره مقاصد عراق را جدی گرفت و از اطلاعاتی دریافتی نگران شد، اما ابراهیم یزدی حرفی زد که او هیچ وقت فراموش نمی‌کند.

آقای کیو می‌گوید: «یادم هست بعد از اینکه گزارش را دادیم یزدی گفت جرات نمی‌کنند حمله کنند.»

سندی که از آن دیدار منتشر شده نیز از بدبینی ابراهیم یزدی به نیات آمریکایی‌ها حکایت دارد.

بنا بر این گزارش، آقای یزدی «اعتقاد تزلزل ناپذیر» داشت که آمریکا و اسرائیل در شورش کردهای ایرانی دست داشته‌اند، اتهامی که طرف آمریکایی قویا رد کرده بود.

ابراهیم یزدی چندی پیش دریافت اطلاعات نظامی در مورد عراق را تایید کرد ولی گفت اطلاعاتی که کیو آورده بود ارزشی نداشت که جدی گرفته شود.

او گفته است: «اطلاعات ما از آمادگی عراق برای حمله نظامی بیشتر از چیزی بود که کیو داد، چون از کانال‌های مختلف اطلاعات به ما می‌رسید.»

به گفته آقای یزدی، هلیکوپترهای صدا و سیمای خوزستان تحرکات ارتش عراق را زیر نظر داشتند و «افسران شیعه عراقی که در عراق بودند، با ترتیبی که داده شد به دیدار آقای دکتر علی شمس، سفیر ایران در کویت، می‌رفتند و گزارش فعالیت‌های ارتش را به او می‌دادند.»
عباس امیرانتظام

در مورد عراق گفتند دولت عراق سپاه خودش را از مغرب آورده به طرف مشرق در مرز ایران قرار داده و احتمالا خیال حمله به ایران را دارد… من فکر کردم در شرایطی که اوضاع خیلی قمر در عقرب و بل بشوست، صدام به ایران حمله خواهد کرد، ولی یزدی معتقد بود صدام این کار را نخواهد کرد. به همین دلیل اختلاف بین ایشان و من وجود داشت.

او می‌افزاید: ‌«بلافاصله بعد از جلسه با جورج کیو، من و مهندس بازرگان و امیرانتظام نشستیم و سه نفری اطلاعات ارایه شده کیو را بررسی کردیم. جمع بندی این بود که اطلاعاتی که آمریکایی‌ها دادند برای ما تازگی ندارد.»

وقتی این اظهارات آقای یزدی را با جورج کیو مطرح کردم گفت: ‌«یزدی دارد به این حرف واکنش نشان می‌دهد که یعنی آمریکایی‌ها ماه‌ها قبل به شما گفته بودند که عراق می‌خواهد حمله کند و شما هیچ کاری نکردید؟»

هنری پرکت، رئیس وقت بخش ایران وزارت خارجه آمریکا که چند روز بعد از سفر کیو به ایران، وارد تهران شد تا به مقامات ایرانی درباره ورود قریب الوقوع شاه به نیویورک خبر بدهد، می‌گوید که ابراهیم یزدی هیچگاه درباره گزارش اطلاعاتی جورج کیو با وی صحبتی نکرد.

او می‌گوید: «یزدی را دو بار ملاقات کردم. او درباره گزارش‌های جورج کیو و ایمز حرفی نزد. آن گزارش‌ها در ذهنشان ثبت نشده بود. چیزی نبود که مهمش بدانند. آن‌ها به شدت درگیری مسائل داخلی بودند.»

البته آقای یزدی مانند سایر اعضای دولت موقت بعد از جریان گروگان گیری دیپلمات‌های آمریکایی استعفا داده بود، بنابراین در زمان آغاز جنگ سمت دولتی نداشت. عباس امیرانتظام نیز به اتهام ارتباط با آمریکا دستگیر شده بود و تحت بازجویی قرار داشت.

آقای امیرانتظام در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی اطلاعات دریافتی درباره عراق را مهم دانسته است. او همچنین اختلاف نظر خود با ابراهیم یزدی را تایید می‌کند.

عباس امیرانتظام می‌گوید: ‌«در مورد عراق گفتند دولت عراق سپاه خودش را از مغرب آورده به طرف مشرق در مرز ایران قرار داده و احتمالا خیال حمله به ایران را دارد… من فکر کردم در شرایطی که اوضاع خیلی قمر در عقرب و بل بشوست، صدام به ایران حمله خواهد کرد، ولی یزدی معتقد بود صدام این کار را نخواهد کرد. به همین دلیل اختلاف بین ایشان و من وجود داشت.»

عباس امیرانتظام می‌گوید که اطلاعاتی دریافتی از آمریکایی‌ها را به شخص نخست وزیر منتقل می‌کرده است. به گفته وی: «آقای بازرگان در تماس‌هایی که با آقای خمینی داشت این اطلاعات را به ایشان منتقل می‌کرد.»

مشخص نیست که نخست وزیر ایران اطلاعات تحرکات نظامی عراق را هم به آیت الله خمینی منتقل کرده بود یا نه. حتی اگر آن اطلاعات منتقل شده باشد، باز هم روشن نیست رهبر ایران و حلقه قدرت نزدیک به وی، که با مهدی بازرگان و هوادارنش در نهضت آزادی اختلافات اساسی داشتند، آن اطلاعات را چطور تجزیه و تحلیل می‌کردند و آنها را اصلا جدی می‌گرفتند یا نه.

فرستاده واشنگتن اما تاکید دارد دو مقام ایرانی که وی خطر عراق را به آن‌ها گوشزد کرده بود، از تدارکات جنگی صدام بی‌خبر بودند.

او می‌گوید: «روز بعد که انتظام را دوباره دیدم متوجه شدم نه فقط از برنامه جنگی عراق چیزی نمی‌دانستند بلکه از توانایی ارتش ایران در جمع آوری اطلاعات هم کاملا بی‌خبر بودند. او اصلا در مورد اسم آیبکس یا توانایی‌اش چیزی نشنیده بود.»

آیبکس اسم رمز برنامه شنود و جاسوسی الکترونیک ارتش ایران در مرز عراق بود که شاه ۵۰۰ میلیون دلار صرف توسعه آن کرده بود. اطلاعات نظامی به دست آمده از آیبکس در اختیار سیا نیز قرار می‌گرفت.

عباس امیر انتظام در گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی تایید کرد که خبر نداشته ارتش از دوران حکومت شاه در مرز عراق چنین برنامه جاسوسی پیشرفته‌ای داشته است.
سه آمریکایی ترور شده در برنامه (آیبکس) شنود الکترونیک ارتش شاهنشاهی کار می‌کردند که تحرکات نظامی عراق را زیر نظر داشت. کیو می‌گوید آمریکا به دولت بازرگان پیشنهاد کرده بود این برنامه را دوباره فعال کند
آیبکس

روز شنبه ۶ شهریور ۵۵ حدود ساعت ۶:۴۵ دقیقه صبح سه آمریکایی به نام‌های ویلیام کاترل، رابرت کرون گارد و دونالد اسمیت در منطقه تهران نوی پایتخت ترور می‌شوند.

بنا بر گزارش مطبوعات ایران، یک فولکس واگن قرمز در تقاطع هاتف – خیام راه را بر ماشین سواری آنان می‌بندد. خودروی دیگری هم زمان از پشت راه فرار را مسدود می‌کند. مهاجمان بلافاصله سه آمریکایی را به رگبار می‌بندند و به سر کدام یک تیر خلاص هم می‌زنند، ولی با راننده ایرانی آنان کاری نداشتند.

دولت ایران بلافاصله «مارکسیست‌های اسلامی» را مسوول معرفی کرد.‌‌ همان روز در واشنگتن مقامات اعلام می‌کنند که سه شهروند عادی آمریکا در یک طرح پژوهشی الکترونیک «شرکت راکول اینترنشنال» کار می‌کردند.

بعد‌ها اما معلوم شد که آن سه پیمانکار بخشی از پروژه آیبکس بودند که سنگ بنای آن حدود دو سال قبل، به دستور شاه ایران و با همکاری سیا گذاشته شده بود.

جورج کیو از دوران آخرین ماموریتش در تهران به خوبی با توانایی‌های آیبکس آشنا بوده و می‌گوید: «۹۰ درصد آیبکس بر عراق متمرکز بود. یکی از ایستگاه‌های شنود زمینی‌اش در ایلام بود.»

به گفته وی، دو ایستگاه زمینی آیبکس، ارتباطات مخابراتی ارتش عراق را شنود می‌کرد. در این برنامه، سه فروند هواپیمای ترابری سی-۱۳۰ نیز در نزدیکی مرز عراق پرواز و سیگنال‌های مخابراتی ارتش عراق را جمع آوری و تا کیلومتر‌ها در داخل خاک عراق عکس برداری می‌کردند.

جورج کیو می‌گوید که به مقامات ایرانی پیشنهاد کرده بود که برای زیر نظر گرفتن تدارکات جنگی صدام، آیبکس را دوباره فعال کنند، به خصوص که فرمانده پیشین آیبکس، سرتیپ عصرجدید، هنوز در ایران بود و ارتش بدون کمک مشاوران آمریکایی هم می‌توانست آن مراکز شنود را فعال کند.

سرتیپ عبدالله عصر جدید یکی از ۴۵ افسر ارشدی بود که به دستور سرلشگر ولی الله قرنی، اولین رئیس ستاد مشترک ارتش پس از پیروزی انقلاب، در روز یکم اسفند ۵۷ بازنشسته شدند.

از قضای روزگار، عباس امیرانتظام چند سال پس از آنکه به خاطر تماس‌هایش با جورج کیو و دریافت اطلاعات در مورد آیبکس به حبس ابد محکوم شد، در زندان سرتیپ عصرجدید را می‌بیند.

آقای انتظام در مورد سرتیپ عصرجدید به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید: «افسر خلبان بودند. مرد بسیار متین و آزاده‌ای بودند… مرد بسیار خوش خطی بود. توی بند خود ما بود. تمام کتیبه‌هایی که برای محرم روی دیوار می‌نوشتند ایشان با خط خودشان می‌نوشتند. خط فوق العاده‌ای داشتند.»

آقای انتظام می‌گوید حداقل دو سال با سرتیپ عصر جدید در بند سوم زندان قزل حصار، جایی که در آن زندانی سیاسی، نظامی و مجرمان عادی در کنار هم نگه داشته می‌شدند، در حبس بوده اما در محیط زندان هرگز در مورد فعالیت‌های گذشته او صحبت نکردند.
عباس امیرانتظام به خاطر تماس‌هایش با مقامات آمریکایی از جمله جورج کیو در دادگاه محکوم شد. مهدی بازرگان در دادگاه به نفع وی شهادت داده بود
چرا جورج کیو؟

در آمریکا از جورج کیو به عنوان یکی از با تجربه ترین و مطلع‌ترین ماموران فارسی زبان سیا یاد می‌شود. این فارغ التحصیل دانشگاه پرینستون یک بار بین سال‌های ۱۳۳۷ – ۱۳۴۲ و بار دیگر بین سال‌های ۱۳۵۲ – ۱۳۵۵ به عنوان دیپلمات سفارت آمریکا در تهران کار می‌کرد.
جورج کیو

گروه بازرگان تنها گروهی در داخل جبهه ملی بود که با قم و یک حجت الاسلام جوان به نام روح الله خمینی مرتبط بودند….در آن دوران یکی از نگرانی‌های سفارت، توانایی گروه‌های مخالف یا مخالفان بالقوه شاه بود. به عبارت دیگر، نگران ثبات رژیم بودند. بنابراین بسیاری از اقدامات سفارت زیر نظر گرفتن عناصر متعدد جبهه ملی بود. ماموریت خاص من گروه بازرگان بود.

او به بی‌بی‌سی فارسی می‌گوید که در دوران ماموریت اول خود با مخالفان شاه در نهضت مقاومت ملی از جمله با مهدی بازرگان، حسن نزیه و عباس امیرانتظام آشنا شده بود.

آقای کیو می‌گوید که وظیفه‌اش جمع آوری اطلاعات و زیر نظر گرفتن گروه بازرگان بود که به گفته وی: «تنها گروهی در داخل جبهه ملی بود که با قم و یک حجت الاسلام جوان به نام روح الله خمینی مرتبط بودند.»

به گفته آقای کیو: «در آن دوران یکی از نگرانی‌های سفارت، توانایی گروه‌های مخالف یا مخالفان بالقوه شاه بود. به عبارت دیگر، نگران ثبات رژیم بودند. بنابراین بسیاری از اقدامات سفارت زیر نظر گرفتن عناصر متعدد جبهه ملی بود. ماموریت خاص من گروه بازرگان بود.»

او می‌افزاید: «انتظام را خوب می‌شناختم. حسن نزیه را هم می‌شناختم. سال ۱۹۶۱ (۱۳۳۹ شمسی) ‌ یزدی می‌خواست برای مطالعه پزشکی به آمریکا سفر کند، در میهمانی خداحافظی‌اش بودم.»

کیو می‌گوید با ابراهیم یزدی به اندازه عباس امیر انتظام یا حسن نزیه آشنا نبوده، اما او را هم از دور می‌شناخت.

او می‌گوید: «من تحت تاثیر انتظام قرار گرفته بودم. خیلی باهوش بود. بلندپروازی‌های سیاسی داشت. وقتی که برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت تماس ما قطع شد.»

به خاطر مراودات و آشنایی‌های گذشته بود که وقتی مهدی بازرگان نخست وزیر شد، مقامات وزارت خارجه آمریکا جورج کیو را وارد روند تعامل با حکومت نوپا کردند، اما در فضای بحرانی و به طور فزاینده ضدآمریکایی آن زمان ایران، اعزام جورج کیو به تهران شاید بهترین راه تعامل با دولت انقلابی نبوده باشد.

جان لیمبرت، یکی از دیپلمات‌های آمریکایی که روز ۱۳ آبان به گروگان گرفته شد، می‌گوید که کارکنان ایرانی سفارت کیو را می‌شناختند.

او می‌گوید: «می‌دانستند کیست. معلوم بود که خبر در تهران می‌پیچد که همچین آدمی اینجا آمده. مخصوصا که هم زمان بود با ورود شاه به آمریکا. ماندنش نه به صلاح سفارت بود نه به صلاح خودش بود. به کاردار گفتم که به نظر بنده وجود همچنین شخصی در این شرایط حساس در تهران به صلاح ما نیست.»

کیو روز ۲۹ مهر ۵۸ ایران را ترک می‌کند. او با خنده‌ای معنی دار می‌گوید که اگر در فرودگاه مهرآباد به یک مامور ۱۰ دلار رشوه نمی‌داد، شاید شناسایی و دستگیر شده بود.

جورج کیو می‌گوید: ‌«وقتی به فروگاه رسیدم یک اتاق بزرگ بود که همه را به طور کامل آنجا مورد بازرسی قرار می‌دادند. من پاسپورت دیپلماتیک داشتم. نگهبانی دم در بود که به کسی اجازه نمی‌داد قبل از بازرسی از اتاق خارج شود. یک اسکناس ۱۰ دلاری وسط پاسپورتم گذاشتم و رفتم پیش‌اش. به فارسی گفتم فلانی گفته که مستقیم بیام پیش شما. پول را برداشت و در را باز کرد که بروم.»

آقای کیو اما چند سال بعد یک بار دیگر بی‌سر و صدا به تهران سفر می‌کند؛ این بار در روز ۴ خرداد سال ۶۵ به همراه مک فارلین، مشاور امنیت ملی رونالد ریگان و چهار نفر دیگر از جمله یک دستیار ارشد شیمون پرز، نخست وزیر وقت اسرائیل، که برای فروش تسلیحات در قبال آزادی گروگان‌های آمریکایی در لبنان به تهران رفتند، ماجرایی که بعد از افشا شدن به ماجرای ایران-کنترا معروف شد

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2015/02/150210_u01-revolution-cave-yazdi

انرژی هسته‌ای: راه فردا یا بیراهه دیروز؟

مارس 31, 2015

ریچارد اندرسون گزارشگر اقتصادی، بی بی سی

کسانی که در اروپای غربی زندگی می‌کنند احتمالا فکر می‌کنند دوران انرژی هسته‌ای به سر آمده.

در ایتالیا، مخالفت افکار عمومی دولت را ناچار کرده ازسرگیری برنامه‌های هسته‌ای را کنار بگذارد. در آلمان هم برنامه تعطیل کردن همه راکتورها تا سال ۲۰۲۲ با جدیت تمام ادامه دارد. بلژیک سیاستی شبیه همسایه بزرگش را در پیش گرفته و اسپانیا هم برنامه‌ای برای افزودن به هفت نیروگاه هسته‌ای موجود ندارد. حتی فرانسه که نماد انرژی هسته‌ای در اروپاست، اعلام کرده وابستگی‌ به این انرژی را شدیدا کاهش خواهد داد. آن سوی دنیا، چهار سال بعد از فاجعه فوکوشیما، هیچ‌یک از ۴۸ راکتور ژاپن هنوز فعال نشده است.

در کل جهان، سهم انرژی هسته‌ای در تولید برق در بیست سال گذشته از ۱۷ درصد به ۱۱ درصد رسیده. با این مقدمه حتما فکر می‌کنید صنعت هسته‌ای رو به زوال گذاشته و کارش تمام است.

خیر، اشتباه می‌کنید.
دوران جدید

از قضا، آن‌طور که جاناتان کاب از انجمن هسته‌ای جهانی می‌گوید، در همین لحظه ۷۰ راکتور هسته‌ای در جاهای مختلف دنیا در حال ساخت است – که «بالاترین رقم در ۲۵ سال گذشته است».

علاوه بر این ۵۰۰ نیروگاه هم قرار است ساخته شود – که به مراتب بیش از نیروگاه‌های هسته‌ای موجود در دنیاست.

___________________________________________________________

تعداد راکتورهای هسته ای در جهان:
کشور رآکتور عملیاتی رآکتور در حال ساخت رآکتور برنامه ریزی شده رآکتور پشنهاد شده
آمریکا ۹۹ ۵ ۵ ۱۷
فرانسه ۵۸ ۱ ۱ ۱
ژاپن* ۴۸ ۳ ۹ ۳
روسیه ۳۴ ۹ ۳۱ ۱۸
کره جنوبی ۲۳ ۵ ۸ ۰
چین ۲۲ ۲۷ ۶۴ ۱۲۳
هند ۲۱ ۶ ۲۲ ۳۶
کانادا ۱۹ ۰ ۲ ۳
بریتانیا ۱۶ ۰ ۴ ۷
اوکراین ۱۵ ۰ ۲ ۱۱
تعداد کل در جهان ۴۳۷ ۷۰ ۱۸۳ ۳۱۱
منبع: انجمن هسته ای جهانی*ژاپن همه رآکتورهای هسته ای خود را به دنبال فاجعه فوکوشیما در سال ۲۰۱۱ تعطیل کرد. این جدول ده کشور را که بیشترین تعداد رآکتور را دارند و مجموع جهانی رآکتورها را نشان می دهد.

___________________________________________________________

البته ناگفته پیداست که خیلی از این طرح‌ها هرگز عملی نمی‌شوند. اما صرف وجود طرح‌ نشان می‌دهد که دولت‌های کشورهای مختلف جهان برای حل بعضی از جدی‌ترین مشکلات‌شان دنبال انرژی هسته‌ای‌اند – یعنی برای تأمین تقاضای رو به رشد انرژی، برای بالا بردن امنیت انرژی، و در عین حال کم کردن تولید دی‌اکسید کربن.

بسیاری کشورها راه‌حل مسئله را انرژی هسته‌ای می‌دانند، که ثابت شده تولید آلاینده‌های کربنی‌اش پایین است. سردمدار این ماجرا چین است، که بنا به آمار انجمن هسته‌ای جهانی ۲۷ رآکتور در دست ساخت دارد و حدود ۲۰۰ رآکتور در مرحله برنامه‌ریزی. دلیل این سرمایه‌گذاری عظیم روشن است: مصرف انرژی چین تا سال ۲۰۵۰ سه برابر می‌شود، و این انرژی را باید از یک جا تأمین کرد.

ساخت نیروگاه‌های هسته برای چین – و برای بعضی کشورهای در حال توسعه – نسبتا آسان است، بیش از هرچیز به این دلیل که ارزان تمام می‌شوند. هر نیروگاه هسته‌ای به‌طور متوسط ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار هزینه دارد. ضمن این‌که اقتصاد دولتی چین می‌تواند نیازهای مالی و کنترلی لازم را هم برآورده کند.

چنین سرمایه‌گذاری عظیمی به منابع مالی درازمدت احتیاج دارد. منابعی که به گفته سسیلیا تم از آژانس بین‌المللی انرژی، «بانک‌های چین با کمال میل تأمین می‌کنند».

بعضی از کشورهای خاورمیانه هم به دنبال ساخت رآکتور هسته‌ای‌اند، از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی، که چون حکومت‌های خودکامه دارند، کارشان راحت‌تر است.

کشورهای اروپای مرکزی و شرقی هم عموما به دنبال افزایش ظرفیت رآکتورهای هسته‌ای‌شان هستند، از جمله مجارستان، رومانی و اوکراین. لهستان هم که تا حالا انرژی هسته‌ای نداشته، می‌خواهد به این جرگه بپیوندد. خیلی از این کشورها شدیدا به ذغال‌سنگ وابسته‌اند و برای پایین آوردن میزان آلاینده‌های کربنی‌شان به انرژی‌های پاک‌تر نیاز دارند.

از این گذشته، آن‌طور که پیتر آزبالدستون از گروه مشاوران انرژی وود مکنزی می‌گوید، برای بسیاری از این کشورها انرژی هسته‌ای «گزینه مناسبی‌ست که منابع انرژی‌شان را متنوع کنند، به‌خصوص با توجه به وابستگی‌شان به گاز روسیه».

ترکیه هم جزو کشورهایی است که برای اولین بار می‌خواهد به جمع هسته‌ای‌ها بپیوندد ؛ با کمک غول هسته‌ای روسیه، روس‌اتم.
هزینه هنگفت

ماجرا در بازارهای آزاد اروپای غربی و ایالات متحده زمین تا آسمان فرق می‌کند. در این کشورها، حتی جایی که اراده سیاسی باشد، تأمین منابع مالی به این سادگی‌ها نیست.

هزینه ساخت نیروگاه هسته‌ای سرسام‌آور است. برای مثال، شرکت انرژی ای‌.دی.اف تخمین زده نیروگاه جدیدش در بریتانیا (هینکلی پوینت) حدود ۲۴ میلیارد دلار تمام شود. اما تخمین اتحادیه اروپا نزدیک به ۳۶ میلیارد دلار است. بدیهی‌ست که هیچ شرکت خصوصی نمی‌تواند به تنهایی چنین تعهدی بدهد، به‌ويژه آن‌که حدود ده سال طول می‌کشد نیروگاه عملیاتی شود و سود بدهد.
ضایعات هسته‌ای

نود درصد ضایعات یک نیروگاه هسته‌ای، که به ‌‌آن «ضایعات سطح پایین» می‌گویند، حدود یک درصد مواد رادیواکتیو نیروگاه را در خود دارد. خلاص شدن از این ضایعات آسان است. سه درصد ضایعات یک نیروگاه هسته‌ای، که به آن «ضایعات سطح بالا» می‌گویند، حدود ۹۵ درصد مواد رادیواکتیو نیروگاه را در خود دارد. یک نیروگاه هسته‌ای معمولی حدود ۶۰ سال کار می‌کند. میزان ضایعات سطح بالایی که در این مدت تولید می‌شود حدودا به اندازه یک استخر شنای قهرمانی است. چندین هزار سال طول می‌کشد تا رادیواکتیویته ضایعات سطح بالا به سطح اورانیومی که به عنوان سوخت در نیروگاه به کار رفته بود برسد. هیچ جای دنیا جایی که برای نگه داشتن دائم ضایعات سطح بالا باشد وجود ندارد.
منبع: انجمن هسته‌ای جهانی

دولت بریتانیا بعد از سال‌ها مذاکره با شرکت‌های انرژی مختلف توانست ایی.دی.اف را برای سرمایه‌گذاری راضی کند، اما با این شرط که ایی.دی.اف اجازه داشته باشد برق تولیدی نیروگاه را با قیمتی معین بفروشد، حتی اگر آن قیمت بالاتر از قیمت روز بازار باشد. حتی با وجود این ضمانت هم ایی.دی.اف زمانی قرارداد را امضاء کرد که حمایت چینی‌ها را هم جلب کرد. با تمام این اوصاف هنوز هم تصمیم نهایی برای سرمایه‌گذاری ارایه نشده است.

البته این ماجرا مختص بریتانیا نیست. در فرانسه هم نیروگاه فلامان‌ویل – که اولین نیروگاه جدید اتمی این کشور در ۱۵ سال گذشته است – تا این لحظه سه سال از برنامه عقب است و به مراتب بیش از بودجه اولیه خرج برداشته. وضع رآکتور جدید فنلاند هم بهتر از این است، هم از برنامه عقب است، هم میلیاردها دلار بیش از بودجه پول صرف‌اش شده است.

آقای کاب می‌گوید این رآکتورها اولین رآکتورهایی هستند که از فن‌آوری ایی.پی.آر استفاده می‌کنند، که یک فن‌آوری جدید است. به همین خاطر مشکلات‌شان بیشتر است. اما در ساخت نیروگاه‌های بعدی قاعدتا کار باید آسان‌تر بشود.

هرچه هست، به‌قول آقای آزبالدستون، این نیروگاه‌ها «تبلیغ مناسبی برای فن‌آوری ایی.پی.آر نیستند».

در آمریکا، دولت ناچار شد برای آن‌که سرمایه ساخت نیروگاه‌های جدید تأمین شود، میلیاردها دلار وام را تضمین کند. و البته این‌جا هم هر پنج نیروگاه در حال ساخت از برنامه عقبند. برنامه دولت آمریکا این است که با هم‌کاری صنعت هسته‌ای، رآکتورهای کوچکتر بسازد که هم انعطاف بیشتری دارند، هم خرج‌شان از رآکتورهای رایج به‌مراتب کمتر است.

اما همان‌‌طور که آقای آزبالدستون می‌گوید، «سخت‌ترین آزمون فن‌آوری هسته‌ای کماکان تکمیل نیروگاه در زمان مقرر و با بودجه مقرر است».
‹مخاطرات ذاتی›

گرداندن نیروگاه هسته‌ای بعد از تکمیل پروژه نسبتا ارزان است. پلوتونیوم در دنیا فراوان است و اگر بر مبنای واحد انرژی آزادشده بسنجیم، از سوخت‌های فسیلی ارزان‌تر است.

اما اگر هزینه ساخت را هم در نظر بگیریم، انرژی هسته‌ای به‌هیچ‌وجه ارزان‌ترین انرژی نیست. در اروپا حتی از ذغال سنگ و گاز گران‌تر است – حتی با احتساب هزینه آلاینده‌های کربنی. انرژی هسته‌ای از انرژی باد و در بسیاری کشورها از انرژی خورشیدی هم گران‌تر تمام می‌شود.

اما مسائل مالی تنها مسئله انرژی هسته‌ای نیست. فاجعه فوکوشیما نمونه‌ای است که بار دیگر – ۲۵ سال بعد از فاجعه چرنوبیل – یادآوری کرد بهره‌برداری از انرژی هسته‌ای چه مخاطراتی دارد. پیشرفت‌های فن آوری شکافت هسته را امن‌تر از پیش کرده، اما خطر نشت از رآکتور را هیچ‌گاه نمی‌توان صد درصد رد کرد.

موضوع دیگر ضایعات هسته‌ای است. هیچ جای دنیا امکانات یا فضای ثابتی که برای نگه‌داری همیشگی از ضایعات سوخت هسته‌ای ساخته شده باشد، وجود ندارد. به باور خانم تم، «اگر صنعت (هسته‌ای) بتواند راهی برای نگه‌داشتن ضایعات پیدا کند، مردم هم انرژی هسته‌ای را بهتر می‌پذیرند».

اما بعید است در آینده نزدیک چنین راه‌حلی پیدا شود. آن‌طور که آقای کاب می‌گوید نقاطی در سوئد و فنلاند در نظر گرفته شده، اما همین‌ها هم تا عملی شدن «یکی دو دهه» کار دارند.

فعالان محیط‌زیست می‌گویند با توجه به هزینه‌های بالا و مخاطرات ذاتی انرژی هسته‌ای، سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدیدپذیر معقول‌تر است. به‌نظر می‌رسد پر بیراه هم نمی‌گویند.
بدون انرژی هسته‌ای: آلمان

سال ۲۰۰۰ میلادی بود که دولت آلمان تصمیم گرفت به‌مرور انرژی هسته‌ای را کنار بگذارد. طبق برنامه، قرار است سال ۲۰۲۲ آخرین رآکتور هم تعطیل شود. آن زمان نیروی پیش‌برنده این طرح حزب سبز آلمان بود، اما حالا همه احزاب از آن حمایت می‌کنند. بنابراین، آن‌طور که پروفسور کلودیا کمفرت، رئیس بخش انرژی مؤسسه تحقیقات اقتصادی آلمان، می‌گوید، سیاست فعلی تغییر نخواهد کرد.

نکته مهم این است که اکثریت قاطع مردم آلمان هم با این سیاست موافقند.

به گفته پروفسور کمفرت، برنامه دولت آلمان این است که کمبود ناشی از بستن نیروگاه‌های هسته‌ای را «عمدتا با انرژی‌های تجدیدپذیر» جبران کند. فرض مقام‌های آلمانی این است که انرژی‌های تجدیدپذیر، و البته نیروگاه‌های گازی، نیاز انرژی این کشور را برطرف می‌کند.

البته بهره‌وری بالا، مدیریت تقاضا، و ذخیره انرژی هم عواملی است که در موفقیت این طرح نقشی اساسی بازی می‌کند.

با این حال کنار گذاشتن انرژی هسته‌ای بدون دردسر هم نبوده: مصرف ذغال‌سنگ بالا رفته و قبض‌های برق به خاطر یارانه انرژی‌های تجدید‌پذیر گران‌تر شده. اما آلمانی‌ها معتقدند این دردسر مقطعی در برابر نفع بهره‌‌برداری درازمدت از انرژی‌های پاک و ارزان، چیزی نیست.

http://www.bbc.co.uk/persian/business/2015/02/150226_fuelling_the_future_nuclear

ده ترانه‌ از دلکش که باید شنید

مارس 31, 2015

امیر رستاق روزنامه‌نگار حوزه فرهنگ

هفتم اسفندماه ۱۳۹۳ نودمین سالروز تولد بانو دلکش (عصمت باقرپور)، خواننده بی‌نظیر ایرانی است.صدای دلکش در تاریخ موسیقی ایران تکرار نشد. حجم بالای صدای او و در کنار آن قدرت و وسعت صدایش را می‌توان در صدای دوران جوانی و میانسالی ابوالحسن‌خان اقبال آذر جست که دلکش نیز همانند او از سینه می‌خواند.

بخش اصلی، یا به اعتقاد اهالی موسیقی»گل صدا»ی او در محدوده «آلتو» تعریف شده است، اما در برخی از اجراها و ترانه‌ها به آسانی و بی‌هیچ مشکل یا گرهی در فاصله‌های صوتی تنور، سوپرانو و حتی متسو سوپرانو هم می‌توانست بخواند. او در چند فیلم سینمایی بازی کرد و بیش از چهار دهه سلطان بلامنازع ترانه‌خوانی بود. برابر آنچه که از او و آثارش به جای مانده می‌توان نزدیک به ۲۰۰ اثر را شماره کرد. ده ترانه زیر گذری است کوتاه بر برخی از شاخص‌ترین آثار این بانوی بی‌جانشین.

آمد نوبهار

آهنگساز:مهدی خالدی

ترانه‌سرا: اسماعیل نواب صفا

مطلع ترانه:آمد نوبهار، طی شد هجر یار، مطرب نی بزن، ساقی می بیار

آمد نوبهار از جمله خاطره‌انگیزترین آثار دلکش و شاید یکی از ماندگارترین ترانه‌های با موضوع بهار است که در سال‌های قبل از انقلاب بیش از دو دهه در روزهای آغازین سال نو به تفاریق پخش می‌شد. ساخت اثر به سال‌های پایانی دهه ۲۰ بازمی‌گردد. کار در فضای نغمه اصفهان و در دو ضربی ساخته شد و فرمی مارش گونه دارد که در دوره خود کاری ابتکاری به شمار می‌آمد که با صدای پرطنین دلکش، وجه طراوت و سرزندگی بهار را به شنونده منتقل می‌کند.

از جمله خوانندگانی که به بازخوانی این کار پرداختند به نادر گلچین با گروه آوازی همراه می‌توان اشاره کرد که با ارکستری حجیم‌تر، بیش از بقیه بازخوانی‌ها در خاطره مانده است.

سفرکرده

آهنگساز:علی تجویدی

شعر:رحیم معینی کرمانشاهی

مطلع ترانه: کجا سفر رفتی، چه بی‌خبر رفتی؟

ترانه‌ای شش دقیقه‌ای در مایه چهارگاه که از جمله نقطه‌های اوج همکاری دلکش با علی تجویدی به شمار می‌رود. به رغم آنکه ریتم محوری آن حالتی والس گونه‌دارد، اما هیمنه و ابهت صدای دلکش به آن شکوهی خاص بخشیده است. این کار بعدها و در حیات آقای تجویدی با صدای افتخاری خوانده شد. اگر چه ارکستراسیون این کار شکوه و پیچیدگی و زیبایی بیشتر از ارکستر نسبتا ساده تجویدی با صدای دلکش دارد اما افتخاری هم به رغم آنکه صدایش در آن روزها در اوج قرار داشت نتوانست جای خالی این صدا را پرکند.

بردی از یادم

آهنگساز: مصطفی گرگینِ‌زاده

مطلع ترانه: بردی از یادم . دادی بر بادم

همراهی ویگن دردریان با دلکش از معدود آثاری است که همکاری این دو را ماندگار کرده است. ویگن البته در چند فیلم و ترانه دیگر هم با دلکش همراهی کرده است، اما این اثر به دلیل فضای ملودیک منحصر به فرد، شعر و کلامی از پرویز خطیبی که به خوبی در ساخته گرگین زاده جا افتاده است و ترکیب موسیقی جاز و تک زخمه‌های گیتار، با فضای سنتی کار سخت شنیدنی شده است. سالیانی بعد همین ترانه با تنظیمی از مهدی خالدی و و دوصدایی هایده و هوشمند عقیلی بازخوانی شد. هایده جانشینی به حق برای صدای دلکش در این ترانه بود، اما عقیلی نتوانست ملاحت و ظرافت و سوختگی صدای ویگن را تکرار کند.

بازگشته

آهنگساز :علی تجویدی

شعر:رحیم معینی کرمانشاهی

مطلع ترانه: امید جانم ز سفر بازآمد/شکر دهانم ز سفر بازآمد

ترانه‌ ای که در سال‌های پایانی دهه ۳۰ سروده شد و به نوعی توانایی و ظرفیت‌های صدای بانو دلکش در اوج را نشان می‌دهد. ترانه با مقدمه‌ای آرام و با پیانو شروع و سپس سازهای زهی و ارکستر آن را همراهی می‌کنند. انتخاب آواز اصفهان تضاد آشکار آهنگ با متن شعر را بیشتر آشکار می‌سازد. متن شعر از بازگشت معشوق سخن می‌گوید اما در جای جای هراس عاشق از سفر و و بی وفایی و رفتن به سراغ دیگری را نمایان می‌سازد.

به کنارم بنشین

آهنگساز: مهدی خالدی

ترانه‌سرا: رهی معیری

مطلع ترانه: تا آساید، دل زارم بنشین،به کنارم بنشین

مهدی خالدی با بهره‌گیری از فضای آهنگین دستگاه همایون و ارکستر بزرگی که خود سرپرستی آن را عهده‌دار بود، ریتمی سنگین را برای این ترانه برگزید که همخوانی و همنشینی مناسبی با ترانه رهی معیری دارد. «به کنارم بنشین» از جمله ترانه‌های نسبتا بلند دلکش است که عمدتا در فضای میانه صدای دلکش سیر می‌کند و اوج و فرود کمی دارد.

یاد کودکی

آهنگساز:علی تجویدی

ترانه سرا: رحیم معینی کرمانشاهی

مطلع شعر: یادم آمد شوق روزگار کودکی مستی بهار کودکی

اگر بخواهیم در بین آهنگسازانی که برای بانو دلکش آهنگ سروده‌اند نامی پیدا کنیم که آثاری ماندگارتر از این همکاری برجای گذاشته است، قطعا نام علی تجویدی بر تارک این فهرست خواهد درخشید. شاید بتوان همکاری این دو تن را به همکاری روح الله خالقی و غلامحسین بنان در همان دوران تشبیه کرد.

«یاد کودکی» از دیگر آثار مشترک این دو هنرمند است که جدای از مضمون روایی و تمثیلی که دارد از جهاتی اوج صدای دلکش را به شنونده نشان می‌دهد؛ آنحایی که آهنگساز در فضایی شورانگیز ترانه را به گوشه شهناز دستگاه شور می کشاند و دلکش می خواند «روز و شب دعای من بوده با خدای من کز کرم کند حاجتم روا» تا استحکام و وسعت حنجره‌اش را به گوش‌ها برساند.

جام طلا

آهنگساز:مجید وفادار

ترانه‌سرا:ایرج فاطمی

مطلع ترانه: سحر که از کوی بلند جام طلا سر می‌زنه

بخشی از فعالیت‌های دلکش به آوازهای کوچه باغی اختصاص داشت که چه در برخی از فیلمفارسی‌هایی که دلکش بازی می‌کرد و چه در قالب ترانه‌های مجزا در رادیو خوانده می‌شد. «جام طلا» از جمله معروفترین این ترانه‌هاست که مجید وفادار آن را در دو فضای متفاوت ساخته است. بخشی از کار آرام و با طمانینه و بخشی دیگر با ریتمی تند و مارش‌گونه.

این ترانه در سال‌های پایانی عمر خانم دلکش و در سفری خارج از کشور، با همراهی گروه موسیقی سنتی توسط خودش خوانده شد که روی یوتیوب اجرایی از آن قرار دارد.

آشفته

آهنگساز:پرویز یاحقی

ترانه‌سرا: اسماعیل نواب صفا

مطلع ترانه: چون ساغر بشکسته‌ام، در خون دل بشسته‌ام

ترانه «آشفته» که مخاطبان و شنوندگان بیشتر با عنوان»ای فتنه بکش یا بنوازم» آن را می‌شناسند در نغمه اصفهان سروده شده است. مقدمه‌ای طولانی دارد و بعد از مقدمه دلکش با حالتی نیمه‌آوازی خواندن را شروع می‌کند. همین فضا و فرم نیمه‌آوازی در ترانه دیگر این دو تن با عنوان «امید جان من» تکرار شده است. ترانه‌ای که در مایه شور ساخته شده است. ویژگی این اثر و دیگر آثار مشترک یاحقی و دلکش بهره‌گیری یاحقی از فضای میانه و اوج صدای دلکش است. به تعبیر دقیق‌تر ظرفیت‌های اوج صدای دلکش در آثار مشترکش با یاحقی بروزی بیشتر یافته است.

آتش کاروان

آهنگساز:علی تجویدی

ترانه‌سرا:بیژن ترقی

مطلع ترانه:‌آتشی ز کاروان جدا مانده/این نشان به کاروان به جا مانده

مضمون تمثیلی که بیژن ترقی برای این ترانه سروده است، آن را بیش از سایر ترانه‌های دلکش در خاطره‌ها ماندگار ساخته است. این ترانه در سال‌های دهه ۳۰ ساخته و خوانده شده است. بعد از مقدمه‌ای کوتاه تجویدی فرم آهنگ را به گونه‌ای طراحی کرده است که شنونده تنها صدای دلکش را بشنود با یک ساز ریتمیک بدون همراهی سازهای ملودیک که در ادامه با جواب ارکستر به خواننده ترانه امتداد می‌یابد.

علی تجویدی از معدود آهنگسازانی بود که باید از او به عنوان یکی از آهنگسازان نامی در زمینه ترانه سرایی برای زنان نام برد. او در گفت وگویی با محمود خوشنام، پژوهشگر پیشکسوت موسیقی در بی‌بی سی بر این نکته انگشت تاکید نهاد که اصولا ترانه مختص زن است و باید زن آن را بخواند.

خدا کند عاشق شوم

آهنگساز:همایون خرم

ترانه‌سرا: بیژن ترقی

مطلع ترانه:خداکند عاشق شوم/به سر در این آتش روم

اگر بگوییم که عمده کارهای ارزشمند دلکش را شاگردان صبا سروده اند سخنی بیراه نگفته‌ایم. یکی دیگر از شاگردان صبا که شاید در مقایسه با خالدی و تجویدی و یاحقی کمتر با دلکش کار کرده است،‌همایون خرم بود. ترانه «خدا کند عاشق شوم» در مایه سه‌گاه و با ریتمی آرام و با طمانینه ساخته شده است و از قرار همراه آوازی از دلکش در یکی از برنامه‌های گل‌های رادیو در دهه ۴۰ پخش شده است.
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2015/02/150226_l44_nazeran_delkash_anniversary

آنچه باید درباره جراحی‌های پیشگیری از سرطان آنجلینا جولی دانست

مارس 31, 2015

آنجلینا جولی پس از آنکه دو سال پیش پستان‌هایش را برای جلوگیری از سرطان برداشت اکنون تخمدان‌ و لوله‌های رحمش را هم با جراحی برداشته است.

(اینجا بیشتر بخوانید)

این اقدام آنجلینا جولی چه پیامی برای ما دارد؟
BRCA1 و BRCA2 چیستند؟

۱- BRCA1 و BRCA2 دو ژنی هستند که در پیشگیری از سرطان مهمند. گاهی این ژن ها به علت جهش، معیوب می شوند و این باعث افزایش احتمال ابتلا به سرطان به ویژه سرطان‌های تخمدان و پستان می‌شود.

۲- این ژن‌های معیوب به ارث می‌رسند، هم از طرف مادر هم از طرف پدر.

این ژن‌ها احتمال سرطان پستان را ۸۷ و احتمال سرطان تخمدان را ۵۰ درصد افزایش می‌دهند.
چه کسانی باید نگران باشند:

کسانی که در بستگان درجه اول، درجه دوم یا سوم خود چه در طرف مادری و چه در طرف پدری سرطان سینه در سن کمتر از پنجاه و سرطان تخمدان در هر سنی داشته اند
اگر مردی در فامیل به سرطان پستان مبتلا شده
اگر زنی پیش از پنجاه سالگی به سرطان پستان مبتلا شده
اگر در هر دو پستان زنی تومور پیدا شده
اگر در اقوام سرطان‌هایی مثل معده، روده بزرگ، پانکراس (لوزالمعده) وجود داشته

چه باید کرد؟

تست ژنتیک برای بررسی وجود ژن‌های معیوب.

اگر نتیجه تست منفی بود: مراقب عادی از پستان (خودآزمایی ماهانه از ۲۰ سالگی به بعد، یک بار ماموگرافی پیش از ۴۰ سالگی و ماموگرافی سالانه بعد از ۵۰ سالگی، ماموگرافی بین ۴۰ تا ۵۰ سالگی برحسب نظر پرشک)

اگر نتیجه تست مثبت بود: مراقبت را از ۱۸ سالگی یا ده سال زودتر از سنی که اقوام شما به سرطان پستان مبتلا شده‌اند شروع کنید:

خود آزمایی پستان به صورت مرتب و ماهیانه در روز هفتم عادت ماهیانه از ۱۸ سالگی
معاینه پستان توسط متخصص دو بار در سال از ۲۵ سالگی
ماموگرافی سالانه (از ۲۵ سالگی به بعد یا سونوگرافی از ۱۸ سالگی) یا MRI پستان

مراقبت از سرطان تخمدان را از ۳۵ سالگی یا ده سال زودتر از سنی که اقوام شما به سرطان تخمدان مبتلا شده‌اند شروع کنید:

سونوگرافی داخل واژن هر شش ماه
معاینه لگن توسط متخصص هر شش ماه
اندازه‌گیری CA-125 در خون هر شش ماه

مردانی که دارای ژن معیوب هستند چه باید بکنند؟

مردان هم به سرطان پستان مبتلا می‌شوند اما شیوع آن بسیار کمتر از زنان است.

معاینه سالانه پستان از ۳۵ سالگی
خودآزمایی ماهانه پستان از ۳۵ سالگی
ماموگرافی در ۴۰ سالگی
معاینه پروستات و تست اختصاصی پروستات با آزمایش خون (PSA) از ۴۰ سالگی

کسانی که ژن معیوب را دارند چه زمانی باید جراحی کنند؟

تصمیم به جراحی باید با نظر پزشک و بر مبنای معیارهای بالینی و فردی و اجتماعی گرفته شود از جمله با در نظر گرفتن مسئله ازدواج و بچه دار شدن.

مناسب ترین زمان برای این کار یا ده سال زودتر از جوانترین سنی است که بستگان دچار این نوع سرطان شده‌اند یا بین ۳۰ تا ۴۰ است.
http://www.bbc.co.uk/persian/science/2015/03/150322_me_brca_gene_breast_ovary_cancer

قدرت محدود رهبر ایران در تنظیم روابط جناح‌ها

مارس 31, 2015

سعید برزین تحلیلگر سیاسی
آیت‌الله علی خامنه‌ای معمولا از سخنرانی نوروزی خود در مشهد برای اعلام رئوس برنامه‌ سالانه خود استفاده می‌کند.

بر همین روال، امسال هم در مورد مسائل مهم مملکت صحبت کرد و در قبال امور داخلی گفت که دولت باید مورد حمایت مردم قرار بگیرد و انتقاد از دولت نباید خشن و اهانت آمیز باشد.

وی همچنین گفت برخورد مسئولین نسبت به منتقدین نباید مخرب، تحقیرکننده یا اهانت آمیز باشد.

سال گذشته نیز آقای خامنه‌ای حرف‌های مشابه‌ای در مشهد زده بود. در ارزیابی این دو سخنرانی‌ شاید بتوان به چند استنباط، با ضریب اطمینان خوب، دست یافت، از جمله اینکه:

۱. آقای خامنه‌ای نگران روابط میان جناح‌ها است.

۲. آقای خامنه‌ای قدرت محدودی برای تنظیم روابط جناح‌ها دارد.

۳. آقای خامنه‌ای می‌خواهد موقعیت هر دو جناح را تقویت و روابطشان را بهتر کند.

۴. نکات فوق این نظریه را تایید می‌کند که نظام سیاسی ایران چند قطبی است و آقای خامنه‌ای به عنوان یک مهره، هر چند مهم، در صفحه شطرنج سیاسی ایران می‌تواند صرفا بازی‌های مشخص و محدودی کند.

بیشترین کلماتی که آقای خامنه‌ای در سخنرانی امسال خود استفاده کرد به این ترتیبند: اقتصاد (۵۰ بار) – ملت (۴۳ بار) – کشور (۴۱ بار) – اسلام (۳۷ بار) – ایران (۳۴ بار) و مردم (۳۲ بار).

تنظیم روابط جناح ها مهمترین دستور کار داخلی

تجزیه و تحلیل و ارزیابی سخنان رهبر جمهوری اسلامی در قبال مسائل مربوط به «سیاست داخلی» کار آسانی نیست. مشکل است چون، اولا، آقای خامنه ای در قبال سیاست داخلی کم سخن می‌گوید.

مثلا، در سخنرانی امسال مشهد، که تمام چشم‌ها به دهان او بود که سیاستش را تبیین کند، فقط ۱۵ درصد از سخنرانی ۷۰ دقیقه‌ای خود را به سیاست داخلی جناح‌ها اختصاص داد.

به اضافه، ظاهرا میخواهد انعطاف و ابهام سیاستمدارانه‌اش را حفظ کند و طبعا بیشتر به سیاست عملی تا دقت نظری توجه دارد و به همین خاطر زبانش اشاره‌ای، رمز و راز دار و حاشیه‌ای است. و چون حرف‌هایش در مطبوعات صرفاً گزارش می‌شود و مورد ارزیابی موشکافانه قرار نمی‌گیرد ابهاماتش بیشتر می‌شود به طوری که حتی طرفدارانش را وادار می‌کند که با حدس و گمان به قرائن رجوع کنند.

با در نظر گرفتن این محدودیت‌ها و مشکلات است که می توان، و باید، سخنرانی مشهد را در قبال مسائل داخلی مطالعه کرد.

یک چنین بررسی نشان می‌دهد که هدف اصلی سخنرانی مشهد تعریف و تنظیم روابط میان جناح‌ها و برقراری نوعی توازن قوا میان آنها است.

آقای خامنه‌ای می‌کوشد هر دو جناح را حفظ و به نحوی تقویت کند. از یک سو اصولگرایان را به حمایت استراتژیک از دولت تشویق کند و از سوی دیگر به اعتدالیون حامی دولت تذکر بدهد که انتقادهای مخالفانشان – یعنی اصولگرایان – را محترمانه بپذیرند.

این تعریف از روابط جناح ها و تلاش برای تحمیل نوعی نظم به آن مهمترین هدفی است که آقای خامنه ای، بنا بر سخنرانی‌های مشهد، در سیاست داخلی دنبال می‌کند.

این تلاش، در عین حال، تاثیر جنبی و تلویحی دیگری هم دارد و آن تثبیت موقعیت فراجناحی شخص رهبر است.

یعنی اگر رهبر بتواند بحران ۸۸ و تنش های داخلی مربوط به معامله هسته ای را با توسل به تنطیم روابط جناحی پشت سر بگذارد و جناح ها را به روابط منظم‌تر و تعریف شده‌تر وادارد در واقع توانسته موقعیت خود را به عنوان عنصر فراجناحی موثرتر کند.

حمایت استراتژیک از دولت قانونی

آقای خامنه‌ای حدود ۱۰ درصد سخنان خود را به حمایت اعتدالیون و فقط ۵ درصد را به حمایت اصولگراین و تندروها اختصاص می‌دهد. این دو برابری حجم را در سخنان آقای خامنه ای – که بسیار با امساک سخن میگوید – نمیتوان نادیده گرفت. استدلالش «ضرورت حمایت از دولت قانونی کشور» است و برای انجام این مهم بر «انسجام ملی» تأکید می‌ورزد و میگوید انتقاد از دولت باید عاری از خشونت و متناسب با موضوع باش

آقای خامنه‌ای حدود ۱۰ درصد سخنان خود را به حمایت اعتدالیون و فقط ۵ درصد را به حمایت اصولگراین و تندروها اختصاص می‌دهد. این دو برابری حجم را در سخنان آقای خامنه ای – که بسیار با امساک سخن میگوید – نمیتوان نادیده گرفت.

استدلالش «ضرورت حمایت از دولت قانونی کشور» است و برای انجام این مهم بر «انسجام ملی» تأکید می‌ورزد و میگوید انتقاد از دولت باید عاری از خشونت و متناسب با موضوع باشد.

اینجا مخاطبینش یکسره تندروهای اصولگرا هستند چراکه می‌دانیم حسن روحانی در افکار عمومی موقعیتش را حفظ کرده و اعتدالیون و اصلاح‌طلبان هم که نیازی به تذکر در مورد ضرورت حمایت از دولت ندارند.

این تندروهای اصولگرا هستند که مورد مواخذه آقای خامنه‌ای قرار گرفته‌اند که بایستی رفتارشان را عاری از خشونت کنند و دولت مشروع و قانونی مملکت را به رسمیت بشناسند.

در واقع تاثیر مورد نظر آقای خامنه‌ای مهار زدن به لجام گسیختگی تندروهای اصولگراست. این موضع برای دولت اعتدالیون – که در مذاکرات سرنوشت‌ساز هسته‌ای دست و پنجه نرم میکند و هوادارانشان را برای انتخابات مجلس و خبرگان به صف کشیده – حمایتی قاطع و استراتژیک از سوی رهبری محسوب می‌شود. به عبارت دیگر، آقای خامنه‌ای از روند و جهت تحولات جاری راضی است.

تذکر تاکتیکی به دولت تدبیر

در حالیکه آقای خامنه‌ای حمایت استراتژیک خود را از دولت اعتدالیون اعلام می‌دارد اما از نشاندن اصولگرایان بر سر سفره سیاسی خود کوتاهی نمی‌کند و سخنانی هم باب طبع آنها دارد.

اینحا روی سخن آقای خامنه‌ای با اعتدالیون و اصلاح‌طلبان حامی دولت روحانی است که نباید منتقدین دولت را تحقیر و تخریب کنند چون خلاف «تدبیر» است. کلید رمز سخنان آقای خامنه‌ای کلمه «تدبیر» است که دولت روحانی را با آن صفت می‌شناسیم و به اضافه می‌دانیم که این روحانی بود که چند بار به تندروها به تندی تاخت و از آنها را «مذاکره‌هراس» و «بزدل» خواند و کارشان را «به جهنم» ارجاع داد.

در واقع آقای خامنه‎‌ای می‌گوید «دغدغه و دلواپسی» – که القاب انتخابی تندروها بود ولی سپس مایه خنده به آنها شد – نباید مایه نکوهش که ستایش باشد. آور این سخنان رهبر باب طبع اصولگرایان و تندروها است و سرمایه جدل‌ سیاسی آنها در ماه‌های آینده خواهد بود.

آیا معامله پیشنهادی رهبر ممکن است؟

وی، سال گذشته، از تهدیدهای ناشی از تنش میان جناح‌ها ابراز نگرانی و در عین حمایت از جناح اصولگرا از نحوه رفتار آنها انتقاد کرد. در همان حال در قبال جناح اعتدالیون و دولت حسن روحانی، حمایتی استراتژیکی ولی کم انعکاس‌تر ابراز داشت. به عبارت دیگر، اقای خامنه‌ای در سخنرانی سال گذشته نیز سعی داشت موقعیت هر دو جناح را تحکیم و روابط میان آنها را منظم‌تر کند.

اجرای پیشنهاد و راهنمایی رهبر برای تنظیم روابط جناح‌ها به سادگی امکان پذیر نیست و به عوامل متفاوتی بستگی دارد.

اولا، تشخیص اینکه آقای خامنه‌ای چگونه طیف سیاسی را تعریف (و قاعدتا بر مبنای آن عمل میکند) حائز اهمیت است. به نظر میرسد که طیف مورد اشاره وی، از یک سو، تندروترین گرایش اصولگرا، یعنی گروه‌های «دلواپس»، و از سوی دیگر، نیروهای اعتدالی طرفدار دولت را شامل شود. در این قطب بندی اشاره‌ای به نیروهای «سنتی» اصولگرا و یا «اصلاح‌طلب» دیده نمیشود.

به عبارت دیگر، آقای خامنه‌ای قطب‌های اصلی طیف سیاسی را «تندروها» و «اعتدالیون» می‌بیند و تنظیم روابط این دو ثقل را ضروری تشخیص میدهد ولی ضرورتی برای اشاره به جناح‌های «سنتی‌» و «اصلاح‌طلب» نمی‌بیند.

ثانیا، باید دید که معامله پیشنهادی رهبر چه منفعت و چه هزینه‌ای برای جناح‌ها خواهد داشت. برای حامیان دولت، منفعت کار حفظ جهت تحولات جاری است و هزینه‌ای که باید بپردازند به رسمیت شناختن تندروهای اصولگرایی است که به ویرانی اعتدالیون کمر بسته‌اند.

برای تندروهای اصولگرا هم مسئله تا حدودی مشابه است به این معنا که باید به حفظ موقعیت و منافع موجود راضی باشند اما زیاده خواهی نکنند و برتری یکی از سرسخت‌ترین رقبای ایدئولوژیکی خود، یعنی اعتدالیون، را به رسمیت بشناسند.

ثالثا، صرف اینکه رهبر حرفی را زده موجب نخواهد شد که اصولگرایان بپذیرند که دولت قانونی را محترم شمارند و یا اعتدالیون دست از تحقیر تندروها بردارند. موضوع کنترل جناح‌ها از این پیچیده‌تر است.

امکان و ابزار تاثیرگذاری آقای خامنه‌ای بر هر یک از این دو جناح متفاوت است. به عنوان مثال، وی به لحاظ فکری به تندورهای اصولگرا نزدیکتر است و نفوذ شخصی و جذبه کاریزماتیک و عاطفی بیشتری دارد.

اما تفاوت‌ و اختلاف‌های فکری، سیاسی و عملی آقای خامنه‌ای با تندروهای اصولگرا را نمیتوان نادیده گرفت. طغیان و عصیان محمود احمدی‌نژاد و هوادارانش – به مثابه عالیترین تجلی تندروی اصولگرایی – و سرپیچی آنها از خط رهبر در قبال مسائل داخلی از جمله این تفاوت‌هاست.

با این حال باید توجه داشت که اصولگرایان در بهره‌برداری از رهبر برای دست‌یابی به مقاصد خودشان زبردست‌تر بوده‌اند.

سابقه تلاش‌های رهبر

میزان نگرانی آقای خامنه‌ای از تنش میان جناح‌ها و میزان تاثیرگذاری وی را شاید بتوان با ارجاع به گذشته بررسی کرد.

چنین مطالعه‌ای نشان میدهد که تلاش آقای خامنه‌ای برای تنظیم روابط جناح‌ها پدیده تازه‌ای نیست و یکی از مشکلات اساسی وی محسوب می‌شود.

برای نمونه، آقای خامنه‌ای در سخنرانی نوروزی سال گذشته نیز دقیقا همین مشکل را بیان و مواضع مشابه‌ای را اتخاذ کرد.

وی، سال گذشته، از تهدیدهای ناشی از تنش میان جناح‌ها ابراز نگرانی و در عین حمایت از جناح اصولگرا از نحوه رفتار آنها انتقاد کرد. در همان حال در قبال جناح اعتدالیون و دولت حسن روحانی، حمایتی استراتژیکی ولی کم انعکاس‌تر ابراز داشت. به عبارت دیگر، آقای خامنه‌ای در سخنرانی سال گذشته نیز سعی داشت موقعیت هر دو جناح را تحکیم و روابط میان آنها را منظم‌تر کند.

اینکه آقای خامنه‌ای پس از گذشت یکسال باردیگر در یکی از مهمترین سخنرانی‌های خود ضروری می‌داند که مشکل روابط میان دو جناح را مطرح و برای آن راهکار ارائه دهد نشانی از محدودیت تاثیرگذاری او و محدودیت حرف شنوی جناح‌های سیاسی کشور است
http://www.bbc.co.uk/persian/blogs/2015/03/150329_l44_nazeran_leader_political_parties

کسانی که از طرف آمریکا با ایران مذاکره می‌کنند

مارس 31, 2015

هادی نیلی بی‌بی‌سی، واشنگتن

از راست: رابرت مالی، ارنست مونیز، جان کری و وندی شرمن

مذاکرات ایران و شش قدرت جهانی برای رسیدن به یک توافق فراگیر و پایدار درباره برنامه هسته‌ای، در حالی ادامه دارد که خیلی از ناظران می‌گویند اصل این مذاکرات و آن‌چه بیش از همه بر سرنوشتش اثر می‌گذارد، چانه‌زنی‌های ایران و آمریکاست. در واقع مذاکرات پنهانی زمستان ۱۳۹۱ بود که زمینه مذاکرات کنونی را فراهم کرد.

در این مدتی که از رفت‌وآمد دیپلمات‌ها به شهرها و هتل‌های مختلف جهان برای این مذاکرات می‌گذرد، در سوی آمریکایی میز مذاکرات، چهره‌هایی رفته‌اند و برخی دیگر آمده‌اند.

در ترکیب افرادی که اکنون در مذاکرات حضور دارند، نفوذ باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا، بیش از پیش به نظر می‌آید.

فرد شماره یک دستگاه دیپلماسی آمریکا، جان کری است؛ دومین وزیر خارجه دولت باراک اوباما که ۲۸ سال سناتور بود و ۱۱ سال پیش هم برای ریاست جمهوری خیز برداشت تا جورج بوش پسر برای دومین دوره در کاخ سفید نماند ولی موفق نشد.

این سرباز جبهه‌رفته‌ای که در ویتنام جنگید و به خاطرش مدال هم گرفت، بعد به صف کنش‌گران ضد جنگ پیوست و در اوایل دهه هفتاد میلادی، فعالانه برای پایان جنگ ویتنام تلاش کرد.
بیل برنز

ویلیام (بیل) برنز، قائم‌مقام سابق وزارت خارجه آمریکا، از دیپلمات‌های کهنه‌کار بود و در دولت باراک اوباما از معاونت وزارت خارجه به قائم‌مقامی رسید.

او به همراه جیک سالیوان، از مشاوران کاخ سفید، مذاکرات پشت‌پرده با ایران را در زمستان ۱۳۹۱ پیش برد؛ مذاکراتی که با مقامات دولت محمود احمدی نژاد در عمان آغاز شد و پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست‌جمهوری با جدیت بیشتری ادامه یافت.

ویلیام برنز که در دولت‌های مختلف در وزارت خارجه آمریکا بود، نهایتا در اوایل پاییز ۱۳۹۳ از کارش کناره گرفت.

او بنا داشت خیلی زودتر از این، خود را بازنشسته کند ولی به خواست باراک اوباما این تصمیمش را عقب انداخت تا تکلیف مذاکرات ایران معلوم‌تر شود. بعد از کناره‌گیری‌اش هم اعلام شد که او هم‌چنان به عنوان مشاور با دولت آمریکا در زمینه مذاکرات ایران و موارد دیگر همکاری می‌کند.

گزارش شد که هم‌سفر او در مذاکرات زمستان ۱۳۹۱، جیک سالیوان هم از کار دولتی کناره گرفته ولی آقای سالیوان هم قرار است به عنوان مشاور، در مذاکرات با ایران به دولت آمریکا کمک کند.

جیک سالیوان، از حلقه نزدیکان رئیس‌جمهوری و معاون او جو بایدن، مشاور امنیت ملی کاخ سفید بود.
وندی شرمن

رهبری گروه مذاکره‌کننده آمریکایی با وندی شرمن است؛ معاون سیاسی وزیر خارجه، جایگاه شماره سه در دستگاه دیپلماسی آمریکا.

خانم شرمن از ابتدا با همتای ایرانی‌اش عباس عراقچی در سوی دیگر میز، در مذاکرات بوده‌اند. او به هیلاری کلینتون نزدیک است و مشاور کارزار تبلیغاتی‌اش هم بود.

وقتی بیل برنز از معاونت سیاسی وزارت خارجه به قائم‌مقامی آن ارتقا پیدا کرد، وندی شرمن جای او بر مسند معاونت نشست و هنوز هم معاون سیاسی است.

مهرماه ۱۳۹۲ (اکتبر ۲۰۱۳) اظهارات خانم شرمن در جلسه‌ای با کمیته روابط خارجی سنا، بحث‌برانگیز شد.

او در این جلسه گفت که قرار نیست طرفین مذاکرات هسته‌ای به یکدیگر اعتماد کنند و در ادامه حرفش گفت که فریب‌کاری «در دی‌ان‌ای» آدم هاست.

سخنی که واکنش برخی رسانه‌ها و سخنگوی وزارت خارجه ایران را برانگیخت. بعد از واکنش‌ها، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت که منظور خانم شرمن به طور به خصوص دی‌ان‌ای ایرانی‌ها نبوده و کلی گفته است.
تونی بلینکن و باراک اوباما در کاخ سفید؛ پس از خبرگرفتن از مذاکرات هسته‌ای ایران در ژنو – ۲۳ نوامبر ۲۰۱۳
تونی بلینکن

هرچند وندی شرمن برای مدت کوتاهی قائم‌مقام موقتی وزارت خارجه شد، اما کسی که در نهایت به جای بیل برنز نشست و با تایید سنا فرد دوم وزارت خارجه آمریکا شد، آنتونی (تونی) بلینکن بود.

آقای بلینکن پیش از این سمت، از مشاوران امنیت ملی باراک اوباما بود و از حلقه نزدیکان و معتمدانش.

آنتونی بلینکن به عنوان یکی از طراحان راهبرد باراک اوباما در قبال داعش شناخته می‌شود و به نوشته رسانه‌های آمریکایی، از چهره‌های بانفوذ پشت‌پرده در مذاکرات هسته‌ای با ایران بوده است.

تحلیلگران گفته‌اند این که باراک اوباما یکی از افراد نزدیک به خود را برای قائم‌مقامی وزارت خارجه معرفی کرد، نشان از عزم او برای تاثیرگذاری مستقیم و هرچه بیشتر بر سیاست خارجی آمریکا دارد.
رابرت مالی

این روزها فرد دیگری هم به طرف آمریکایی میز مذاکرات هسته‌ای اضافه شده است: رابرت مالی که از اوایل مارس ۲۰۱۵ اعلام شد که دستیار ارشد رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقای شمالی می‌شود. او رسما از ۶ آوریل کارش را در این سمت آغاز می‌کند ولی پیش از آغاز به کار در این سمت هم به عنوان مدیر ارشد امور ایران در شورای امنیت ملی کاخ سفید در مذاکرات کنونی شرکت کرده است.

رابرت مالی از مشاوران کارزار انتخاباتی باراک اوباما برای ریاست‌جمهوری در سال ۲۰۰۸ بود اما آن‌زمان برخی رسانه‌ها نوشتند که به خاطر بالاگرفتن انتقادها از دیدار او با برخی مقام‌های گروه فلسطینی حماس، از کارزار انتخاباتی باراک اوباما کنار گذاشته شد.

با ارتقای رابرت مالی در حلقه مشاوران آقای اوباما، افراد و گروه‌های حامی شدت عمل علیه ایران، به نظر خشنود نمی‌رسند. از جمله «سازمان صهیونیستی آمریکا» در بیانیه‌ای از او به عنوان یک «منتقد اسرائیل، حامی به‌رسمیت‌شناختن حماس و مخالف مهار ایران» انتقاد کرد. در سوی دیگر، گروه‌های حامی بهبود روابط با ایران، آشکار و نهان، از این انتخاب استقبال کرده‌اند.

رابرت مالی قبلا مدیر بخش خاورمیانه مرکز فکری «گروه بین المللی بحران» بوده است.
مردی در هیئت ‹پدران بنیان‌گذار›

ارنست مونیز

در میان دیپلمات‌های مذاکره‌کننده، یک محقق علوم هسته‌ای یعنی ارنست مونیز‌ هم چند دوره است که به جمع مذاکره کنندگان اضافه شده است.

او در سمت وزیر انرژی ایالات متحده، رسما عضو هیئت مذاکره‌کننده آمریکایی نیست ولی در سه دوره اخیر مذاکرات برای حل و فصل جزئیات فنی توافق احتمالی با ایران، به مذاکره با علی‌اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران پرداخت.

به گفته کارشناسان و تحلیل‌گران، این جزئیات فنی در واقع تعیین‌کننده سرنوشت مذاکرات هستند و بدون توافق درباره آن، رسیدن به توافق نهایی ممکن نخواهد بود.

حضور آقای مونیز به جنبه‌های فنی و فناوری مذاکرات وزن بیشتری داده است. او در سال ۲۰۱۱ و با انفجار نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما در ژاپن، درباره اشاعه فناوری هسته‌ای هشدار داده بود. همکارانش می‌گویند که او درباره هرچه که به فناوری هسته‌ای مربوط باشد، دانش بسیار عمیقی دارد.
مردان جزئیات

تحریم‌هایی که آمریکا در ده سال گذشته علیه ایران وضع کرد و پی‌گیرانه به اجرا گذاشت در وضعیت فعلی مذاکرات هسته‌ای موثر بوده است. همین تحریم‌ها در طول مذاکرات هم از موضوعات اصلی مورد بحث بوده؛ و ایران بارها تاکید کرده است که لغو تحریم‌ها، شرط هرگونه توافق است.

آدام ژوبین، مدیر دفتر دارایی‌های خارجی وزارت دارایی آمریکا، از کسانی است که همراه تیم آمریکایی در مذاکرات حضور دارد. او همچنین به نشست‌های مختلف کنگره آمریکا درباره این مذاکرات و وضعیت کلی برنامه هسته‌ای ایران فراخوانده شده است تا توضیح دهد. کنگره در بیش از یک سالی که از مذاکرات با ایران می‌گذرد، چند بار برای وضع تحریم‌های تعلیقی بیشتر، خیز برداشته است اما دولت تهدید کرده که هرگونه مصوبه جدید را لغو می‌کند.

پال اروین، مشاور منع‌اشاعه تسلیحات اتمی در شورای امنیت ملی کاخ سفید، یکی دیگر از چهره‌های موثر در جزئیات این مذاکرات است که کمتر در مرکز کادر تصاویر مخابره‌شده از محل مذاکرات دیده می‌شود.

کسانی مانند آدام ژوبین و پال اروین هستند که در نهایت و در صورت تمایل سیاسی طرفین به رسیدن به یک توافق، جزئیات و مصداق‌های آن را روشن‌تر می‌کنند و گام‌های بعدی در مذاکرات را رقم می‌زنند.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2015/03/150330_u08_us_nuclear_negotiators

عملیات آژاکس؛ ‹هدف این بود که خود مردم مصدق را سرنگون کنند›

مارس 21, 2015

خیابانی در تهران در روزهای پرآشوب مرداد ۱۳۳۲

«هدف عملیات آژاکس این بود که مردم ایران خود به جای آمریکا و بریتانیا کار کثیف را انجام دهند و آنها را از شر مصدق خلاص کنند.»

شبکه دو تلویزیون بی‌بی‌سی در مستندی سه قسمتی به نام «سیاره نفت» که به تازگی پخش کرده به بررسی تاریخ نفت پرداخته است.
یکی از نخستین چاه‌های نفت ایران در مسجد سلیمان، ساعت چهار بامداد بيست و ششم ماه مه سال ١٩٠٨ (پنجم خرداد ۱۲۸۷) بعنوان لحظه کشف نفت در ایران ثبت شده است

در این مستند به اکتشاف، استخراج و انتقال نفت در نیمه دوم قرن نوزدهم، نقش نفت در نیمه دوم قرن بیستم به عنوان اهرم سیاسی و نیز تاثیری که استفاده بی رویه از نفت در گرم شدن هوای زمین داشته، پرداخته شده است.

قسمت دوم این مجموعه به نیمه دوم قرن بیستم و منازعات بین المللی بر سر نفت خاورمیانه می پردازد و به کودتای بیست و هشت مرداد به عنوان «اولین کودتای نفتی» تاریخ اشاره می کند و خودداری بریتانیا را از پذیرش حق پنجاه-پنجاه مالکیت نفت ایران را «خطای فاجعه‌بار» توصیف می‌کند.

متن زیر برگرفته از قسمت دوم این مستند است.
نفت به مثابه اهرم سیاسی

در نیمه قرن بیستم دورانی که شرکت‌های خصوصی بر نفت خام حکمرانی می کردند رو به پایان بود و کشورهای تولید کننده نفت، مالکیت و سهم بیشتری را از منابع طبیعی خود طلب می کردند.

اولین اقدام را عربستان سعودی انجام داد. عبدالله سلیمان وزیر اقتصاد عربستان دریافته بود مالیاتی که آرامکو (شرکت نفتی عربستان ـ آمریکا) بابت نفت به وزارت دارایی آمریکا می‌دهد بیش از پولی است که به عربستان می‌رسد. او درخواست سهم و مالکیت پنجاه درصدی از نفت کشورش را مطرح کرد.
از حاجعلی رزم آرا نقل شده که گفته بود: «ملت ایران، عرضه ساختن لولهنگ را هم ندارند، آن وقت چطور می‌خواهند دستگاه عظیم نفت را اداره كنند».

مدیران آمریکایی آرامکو اصلا مایل نبودند چنین درخواستی را بپذیرند، اما متوجه شدند که اگر می‌خواهند جریان نفت عربستان برقرار بماند، باید به این خواسته تن بدهند.

در دسامبر سال ۱۹۵۰ آرامکو و دولت عربستان توافق جدید پنجاه پنجاه را امضا کردند.

این اتفاق از چشم کشورهای منطقه دور نماند، از جمله از چشم محمد مصدق.

تقریبا سه ماه بعد در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، حاج‌علی رزم آرا، نخست وزیر به ضرب گلوله خلیل طهماسبی کشته شد. رزم آرا معتقد بود که ایران توان فنی گرداندن تاسیسات نفت را ندارد و باید فقط به افزایش سهم قناعت کند و به دنبال سهم پنجاه درصدی نباشد.

فردای قتل رزم‌آرا، کمیسیون نفت مجلس شواری ملی، ملی کردن صنعت نفت را تصویب کرد. ده روز بعد قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی و دو روز بعد درمجلس سنا به تصویب رسید.

دولت دکتر محمد مصدق یک ماه و نیم بعد، یعنی روز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۰ شروع به کار کرد. او فکر می‌کرد این حق ایران است که مالک منابع طبیعی خود باشد.

اما شرکت نفت ایران و انگلیس با تمام شرکتهای نفتی دنیا در آن زمان تفاوت داشت.

در سال ۱۹۱۱، وینستون چرچیل وزیر دریاداری بریتانیا شد. او به شدت از کشتی های جنگی آلمان احساس خطر کرد، نه به دلیل اینکه توان نظامی آنها بیشتر بود، بلکه به این دلیل که ناوهای آلمانی به جای زغال سنگ نفت می سوزاندند و ۲.۵ برابر سریعتر بودند. چرچیل می‌خواست که در کل ارتش برتانیا نفت را جایگزین زغال سنگ کند.
وینستون چرچیل (نفر دوم از راست) در زمان وزارت دریاداری بریتانیا ۱۹۱۱

چرچیل که بر اهمیت دسترسی به نفت واقف بود، می‌دانست که آن را کجا به دست آورد. او در در ژوئن ۱۹۱۴، تقریبا کمتر از دو ماه به آغاز جنگ جهانی اول، موفق شد مصوبه ای را در مجلس عوام به تصویب برساند که «بزرگترین معامله نفتی تاریخ» را رقم زد.

شرکت گمنام نفت ایران و انگلیس که پنج سال پیش و به دنبال کشف نفت در مسجد سلیمان تاسیس شده بود حق انحصاری قرارداد با ارتش بریتانیا را برای تامین نفت به دست آورد.

اما این قانون یک تبصره مهم داشت، دولت بریتانیا کنترل ۵۱ درصد سهام را در اختیار گرفت، برای اولین بار در تاریخ یک دولت وارد معاملات و بازار نفت شد.

بنابراین بر خلاف سلیمان، وزیر اقتصاد عربستان که با مدیران اجرایی یک شرکت خصوصی (آرامکو) برای افزایش حق عربستان از نفت خود مواجه بود، محمد مصدق با دولت بریتانیا طرف بود نه با یک شرکت خصوصی.

اما برای بریتانیا پذیرش پیشنهاد ایران اصلا مطرح نبود، آنها دولت مصدق را «افراطی» خواندند و گفتند از «حق خود» دست نخواهند کشید.

بریتانیا بعدا بهای این «لجبازی کورکورانه» را پرداخت.

رکسان فرمانفرماییان، زندگی نامه نویس مصدق می‌گوید: «بریتانیایی ها فاقد این توانایی بودند که بفهمند اوضاع ایران به نقطه بحرانی رسیده است و برای تصمیم سازان بریتانیا روشن نبود که بازنده خواهند شد. آنها هنوز فکر می کردند که می توانند درباره قرارداد مذاکره کنند و این که ایرانی‌ها خیلی کله شق هستند.»
کنت راس مدیر کل شرکت نفت ایران و انگلیس در بازگشت به کشورش پس از خلع ید (هشتم اکتبر ۱۹۵۱)

«اما مصدق به این نتیجه رسیده بود که توافقی در کار نخواهد بود، از این رو شعار هم این شد: ملی کردن نفت.»

در تابستان ۱۹۵۱، مصدق کنترل تمام میادین نفت ایران را به دست گرفت و کارکنان بریتانیایی آنها را از ایران اخراج کرد و از بریتانیا خلع ید کرد.
بریتانیا در قحطی انرژی
محمد مصدق و تریگو لی دبیرکل نروژی سازمان ملل متحد (پانزده اکتبر ۱۹۵۱)

بریتانیا از تنها منبع نفتی‌اش محروم شد و مصدق برای اولین بار در تاریخ، از نفت به عنوان سلاح سیاسی استفاده کرد.

تا آن موقع کسی چنین کاری نکرده بود. مصدق مشکل بریتانیا در دسترسی به انرژی را آشکار کرد و بریتانیا به سرعت فلج شد. تولید اقتصادی متوقف شد و بیکاری به اوج رسید.

هر آنچه بریتانیای مدرن به آن چشم داشت به نفت وابسته بود. بریتانیا مجبور بود دوباره جریان نفت ایران را برقرار کند.
پس از خلع ید، دولت بریتانیا از دولت ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرد. اما شورای امنیت استدلال ایران را پذیرفت که این منازعه بین دولت ایران و یک شرکت تجاری است و نه منازعه‌ دو دولت و از این رو رسیدگی به آن در صلاحیت شورای امنیت نیست.

چند سالی بیشتر از پایان جنگ جهانی دوم نمی گذشت و کسی به فکر جنگ نبود. دولت ورشکسته بریتانیا توان مالی چنین کاری را نداشت. تنها راه دیپلماسی بود از طریق سازمان ملل که تازه تاسیس شده بود.

بریتانیا می‌گفت برای منابع نفتی ایران میلیون‌ها پوند خرج کرده و کسی حق ندارد این منابع را به طور غیر قانونی از آنها بگیرد.

اما در سازمان ملل کسی موضوع را اینگونه نمی دید. آمریکا هم کنار نشسته بود تا منافعش در عربستان به خطر نیفتد.

مصدق هم همه جا بریتانیایی ها را «گروهی دزد» جلوه داده بود که می خواهند ثروت های طبیعی کشورش را غارت کنند.

در واقع بسیاری از نمایندگان حاضر در سازمان ملل فکر می کردند که حرف او بی راه هم نیست.

حمله دیپلماتیک بریتانیا از آغاز محکوم به شکست بود. مصدق جریان نفت را متوقف نگهداشت و بریتانیا در فقر انرژی ماند.

بریتانیایی ها به ناچار به استفاده از زغال سنگ روی آوردند که در بریتانیا به وفور یافت می شود.
مه‌دود بزرگ (Great Smog)
مه دود بزرگ لندن ۱۹۵۲

پنجم دسامبر ۱۹۵۲، ساکنان لندن وقتی بیدار شدند نفس شهر در زیر ابری غلیظ و آلوده و خفقان‌آور گرفته بود.

در ساعتهای اولیه صبح شهر دچار بی نظمی شدید شد و گزارش‌هایی مبنی بر غارت و چپاول وجود داشت. وقتی شب شد مردم در خیابانها از خفگی می مردند. لندن عملا چهار روز کاملا فلج بود و تا رفع مه دود، چهار هزار نفر در لندن مردند و صدها هزار نفر بستری شدند.

این وضعیت مختص لندن نبود. سبب این وضعیت، روی آوردن بریتانیا به استفاده از زغال سنگ در نبود نفت بود.

این اتفاق ضربه آخر بود. جامعه مدرن بدون نفت قابل تصور نبود و برای بریتانیا راهی جز جنگ نمانده بود و برای این جنگ به کمک احتیاج داشت.
اولین کودتای تاریخ که به اسم نفت انجام شد

در ماه اوت سال ۲۰۱۳ آمریکا سرانجام اسناد محرمانه عملیات آژاکس را از طبقه‌بندی محرمانه خارج و برای اولین بار آنها را منتشر کرد. هدف عملیات ساده بود، سرنگونی محمد مصدق و روی کار آوردن کسی که بریتانیا و آمریکا انتخاب کرده بودند، کسی که نفت ایران را به بریتانیا برگرداند، سرلشگر فضل الله زاهدی، «چه با حکم شاه چه بدون آن» او باید کنترل اوضاع را به دست می گرفت.

عنوان پرونده عملیات، «تاریخ عملیات زیرزمینی، سرنگون کردن محمد مصدق نخست وزیر ایران، نوامبر ۱۹۵۲- اوت ۱۹۵۳» بود.

به گفته مالکوم برن، معاون و مدیر تحقیقات آرشیو امنیت ملی آمریکا که نزدیک به ۳۰ سال در این سازمان کار کرده، این سند در واقع «دستورالعملی برای سرنگونی یک دولت است.»

این سند به امضای رئیس سیا، رئیس ام آی ۶ (سازمان‎ اطلاعات خارجی بریتانیا) وزرای خارجه بریتانیا و آمریکا و وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا و آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا رسیده بود.

به گفته آقای برن، آمریکا در آن زمان نگران این بود که کشورهای خاورمیانه، بخصوص آنها که منابع استراتژیک انرژی داشتند به کمونیسم گرایش پیدا کنند و زیر نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار بگیرند.
سپهبد زاهدی و محمد رضا شاه

عملیات آژاکس رویکردی تازه به امنیت انرژی بود که «دغلکاری سیاسی را برای رسیدن به نفت مجاز می دانست.»

به گفته آقای برن، سند این عملیات نشان می‌دهد که برای «ترفندهای کثیفی که آمریکا و بریتانیا می‌خواستند بکار بگیرند حد و مرزی وجود نداشت.»

برای این عملیات یک میلیون دلار بودجه تخصیص پیدا کرد تا «با هر روشی» دولت مصدق ساقط شود.
روی جلد پرونده عملیات آژاکس

آقای برن می‌گوید: «به این روش‌های کثیف عنوان تبلیغات سیاه داده‌اند، هدف تخریب وجهه مصدق به هر طریق ممکن بود و او را همجنس‌گرا، یهودی، کمونیست، ضدمذهب و هر چیزی دیگر معرفی کردند.»

امید عملیات این بود که با سازماندهی و «هدایت نارضایتی سیاسی» انقلابی در داخل ایجاد کنند و «مردم ایران خود به جای آمریکا و بریتانیا کار کثیف را انجام دهند و آنها از شر مصدق خلاص کنند.»

اما اوضاع مطابق برنامه پیش نرفت. شاه که دستگاه اطلاعاتی بریتانیا متقاعدش کرده بود که با این عملیات همکاری کند وحشت زده شد و در حالیکه ایران غرق در ناآرامی بود از کشور فرار کرد.

عملیات آژاکس در آستانه شکست بود، اما برای سیا و بریتانیا دیگر امکان برگشت نبود. آنها بر دامنه نا آرامی ها افزودند و خشونت بیشتر را ترغیب کردند.

تبلیغات سیاه هم بکار گرفته و این گونه جلوه داده شد که مصدق با خودکامگی شاه را از سلطنت خلع کرده است.

سرانجام «اولین کودتای نفتی دنیا» موفق شد. مصدق دستگیر و محاکمه و زندانی شد. شاه به ایران برگشت و فضل الله زاهدی که آمریکا و بریتانیا انتخابش کرده بودند نخست وزیر شد.
مردم در خیابانهای تهران (دهم مرداد ۱۳۳۲)

اما این شمشیری دو لبه بود. در نهایت بریتانیا به تقسیم پنجاه-پنجاه نفت رضایت داد، در حالیکه با تمام قوا برای جلوگیری از آن جنگیده بود، جنگی برای هیچ.

پیروزی عملیات آژاکس به سرعت رنگ شکست گرفت و به جای اینکه کشورهای خاورمیانه سر جای خود نشانده شوند به دنبال سهم خود از منابع طبیعی شان رفتند.

بحران ایران جرقه ملی شدن نفت را در منطقه زد و محمد مصدق سمبل نسلی از رهبران منطقه شد که همه می خواستند کنترل بیشتری بر منابع ملی خود داشته باشند و این به معنای دشواری بیشتر برای بریتانیا بود.

سه سال بعد جمال عبدالناصر در مصر پا جای پای مصدق گذاشت و کانال سوئز (مهمترین راه انتقال نفت ایران و عراق به بریتانیا در آن زمان) را ملی اعلام کرد.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2015/03/150305_me_planet_oil_iran_mosadegh

زهرمار؛ از کشتن دشمنان تا درمان بیماران

مارس 18, 2015

سمیه رستمیان پژوهشگر دانشگاه لیدن، هلند
مار زنگی آمریکا

مار افسونگری بی‌همتا است، موجودی که در عین نفرین ابدی، مورد ستایش قرار گرفته، در مورد آن داستان ها نوشته شده و منشا افسانه‌های بی‌شمار و اسطوره‌های وهم‌آلود بوده است. آنچه مار را از قدیم الایام برای آدمیان جذاب کرده، خط و خال‌های رنگی، پیچش مسحور کننده و صد البته زهر کشنده آن است.

ردپای مار به عنوان موجودی جالب توجه را حتی می‌توان در اساطیر کهن از جمله یونان باستان یافت. نشان مار در اساطیر یونانی-رومی به ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد که در آن «آسکِلِپیوس» (فرزند آپولون) خداگونه پزشکی و درمان، بیماران را شفا می‌بخشیده و مردگان را زنده می‌کرده است. او همواره عصایی را با خود به همراه داشت که ماری به دور آن پیچیده بود، چرا که مار در اساطیر یونانی-رومی نماد هوش و سلامت بود.
آسکِلِپیوس، خدای پزشکی یونان باستان با چوبدستی که ماری به دور آن پیچیده

دنیای پزشکی نوین همچنان وامدار اسطوره‌های کهن است چرا که مار در دنیای امروز هم نماد پزشکی و سلامت است. ردپای این موجود افسونگر را در مصر باستان نیز می‌توان یافت؛ مار کبری نماد سلطنت و قدرت مصر باستان بوده و «بوتو» الهه نگهبان مصر و فرعون در قامت مار کبری خدایی می‌کرده است.

علاوه بر داستان‌های اساطیری، در انجیل بیش از هشتاد بار از مار نام برده شده و شیطان در قالب مار آدم و حوا را فریب داده است؛ همچنین در قرآن نیز چندین بار از انواع گوناگون آن نام برده شده است و با وجود آنکه اشاره مستقیمی به فرو رفتن شیطان در کالبد مار وجود ندارد، این قصه در روایاتی آمده است.

زهر مار از دوران قدیم مصارف زیادی داشته است که شاید مهمترین استفاده آن مسموم کردن دشمنان بوده است اما همه مارها سمی نیستند و زهر همه مارهای سمی نیز کشنده نیست.

براساس آمار سازمان جهانی بهداشت از میان ۳۰۰۰ گونه مار، حدود ۶۰۰ گونه سمی هستند و بیش از ۲۰۰ گونه آنها از لحاظ پزشکی مورد توجه هستند.

مارهای سمی در اغلب نقاط جهان بجز نواحی بسیار سرد نزدیک به قطب شمال و جنوب یافت می‌شوند. آنها دارای سری مثلثی شکل، مردمک چشم بیضوی و دمی کوتاه‌تر هستند، در حالیکه انواع غیر سمی دارای سری گرد، مردمک گرد و دم بلندتر و معمولا فعال‌تر و سریع‌تر از گونه‌های سمی هستند.

انواع نیمه سمی، مشخصات مارهای غیر سمی را دارند اما دم آنها کمی بلندتر است. برای مردم عادی و بخصوص آنها که هدف حمله مار قرار می‌گیرند تشخیص سمی یا غیرسمی بودن مار چندان آسان نیست، اما به یادآوردن مشخصات ظاهری مار برای درمان بسیار حیاتی است.
گرفتن زهر شاه‌کبرا در مزرعه پرورش مار در تایلند

اما براستی زهرمار چیست؟ زهرمار بزاق تغییر یافته مار است که برای شکار، هضم طعمه و دفاع ترشح می‌شود. غددی که تولید و ترشح سم را به عهده دارند در دو طرف سر و در غلافی ماهیچه‌ای قرار دارند.

ترکیبات زهرمار در گونه‌های مختلف و همینطور در هر گونه بر اساس سن، فصل و زمان آخرین ترشح متفاوت است. ترکیبات اصلی آن پروتئین و پلی‌پپتیدهایی که خاصیت آنزیمی و سمی دارند.

زهرمار از طرق مختلف اثر می‌کند. در برخی از گونه‌ها، زهر ترشح شده بر روی سیستم عصبی اثر می‌گذارد، بدین صورت که اعصاب یا پیام‌رسان‌های عصبی (نوروترانمسیترها) را درگیر کرده و از کار می‌اندازد. در گونه های دیگر زهرمار بر روی سیستم قلبی و عروقی اثر گذاشته و باعث می‌شود ضربان قلب دچار اختلال شود که می‌تواند به مرگ منجر شود.

در گونه های دیگر، زهر به سیستم گردش خون حمله کرده و با همولیز (تخریب) گلبول های قرمز باعث ایجاد لخته و نهایتا مرگ می‌شوند. در برخی گونه‌ها هم سم به سایر اندام ها از جمله کلیه و عضلات آسیب زده و گاهی باعث مرگ می‌شود.
پایتون الماس، یکی از مارهای غیرسمی استرالیا

زهرمار بخاطر اثرات دارویی و فیزیولوژیک می‌تواند بر مولکول‌های زیستی، سلول‌ها، بافت‌ها و اندام‌های مختلف اثر بگذارد بنابراین قابلیت آن را دارد که در صنعت داروسازی بکار گرفته شود. «کاپتوپریل»، دارویی که در درمان فشارخون و بیماری‌های قلبی استفاده می‌شود، شاید یکی از معروفترین مثال‌های بهره گیری از زهر مار در صنعت داروسازی باشد.

بررسی اثرات پپتیدهای موجود در زهرمار تیره وایپریدا (گرزه‌ماران)، باعث شناخت آنزیم‌های موثر بر کارکرد قلب و فشار خون شد که در نهایت تولید این دارو به انقلابی در درمان بیماری های قلبی و عروقی انجامید.

برخی از پپتیدهای موجود در زهرمار مانند تکستیلینین خاصیت ضد خونریزی دارند، از این ماده برای ساخت داروی جلوگیری از خونریزی در هنگام عمل قلب باز استفاده شده که مراحل آزمایشگاهی و بالینی خود را طی می‌کند.
افعی اروپایی، به مردمک بیضوی این مار سمی توجه کنید

از سوی دیگر، در جهان امروز که با مساله مقاومت آنتی بیوتیکی مواجهیم، ترکیباتی با خاصیت ضد باکتریایی و ضد قارچی، می‌توانند به کشف آنتی بیوتیک‌های جدید منجر شود.

زهرمار به دلیل داشتن ترکیبات پیچیده زیستی و دارویی مانند پروتئین ها و پپتیدهای آنزیمی و غیرآنزیمی، مواد معدنی متفاوت و مواد غیر معدنی خاص خود، خاصیت هیدرولیز دارد. این خاصیت می تواند در درمان بیماری های مختلف از جمله درمان سرطان مورد استفاده قرار گیرد و راه های جدیدی را در درمان بگشاید.

انسان همواره از طبیعت آموخته و آنرا منبع الهام خود قرار داده است. سم مار و سایر موجودات زهرآگینی که گاهی حتی دیدن عکسشان یا شنیدن نامشان باعث وحشت و هراس ما می‌شوند، می‌تواند مستقیم و غیر مستقیم در علوم پزشکی و صنایع داروسازی مورد استفاده قرار گیرد و راهگشای درمان بیماری های گوناگون باشد.
http://www.bbc.co.uk/persian/science/2015/03/150317_me_snake_poison

انسان موجودی تک‌جفت است یا چندجفت؟

مارس 18, 2015

هر دو جنس در انسان هم به تک‌همسری گرایش نشان می‌دهند هم به چند همسری

در حالیکه تقریبا تمام پستانداران را از نظر رفتار شناسی جنسی می‌توان به راحتی یا در رده موجودات تک‌جفت (Monogamous) قرار داد یا چندجفت (Polygamous)، انسان تنها پستانداری است که روشن نیست در کدام دسته قرار می‌گیرد.

از نظر تاریخی، در بیشتر جوامع چندهمسری مجاز بوده و حتی عنوان شده که «تنها در یک ششم جوامع تک‌همسری اجباری بوده است». با این حال در جوامع چند همسری هم بسیاری از افراد تک‌همسر بوده‌اند.

دانشمندان نیز در کنار مورخان سعی فراوان کرده‌اند با بررسی حیوانات دیگر بخصوص نخستی‌ها (Primates) به این سوال پاسخ دهند که آیا طبیعت بشر به روابط متعدد گرایش دارد یا به یک رابطه.

نتیجه تمام این تحقیقات از نظر زیست‌شناختی به پاسخ روشنی نرسیده است چون انسان از نظر ویژگی‌های فیزیولوژیک و جسمانی هم با برخی از موجودات تک‌جفت شباهت دارد و هم به موجودات چندجفت، به عبارت دیگر از نظر تکاملی و زیستی انسان در جایی بینابینی قرار می گیرد.

گروهی از دانشمندان دانشگاه آکسفورد نیز اخیرا سعی کردند به این سوالات به گونه‌ای کمی جواب بدهند.

تحقیقات در فرهنگ‌های مختلف نشان داده که در روابط جنسی، مردها محدودیت کمتری از نظر «اجتماعی-جنسی» برای خود قائل می‌شوند و بیشتر به استراتژی کوتاه مدت (روابط بیشتر اما زودگذرتر) گرایش نشان می دهند تا استراتژی درازمدت (رابطه وفادارانه و پایدار با شریک جنسی).

با این حال هنوز توضیح قانع کننده‌ای ارائه نشده که چرا برخی به تک‌همسری گرایش دارند و برخی به چندهمسری؛ معمولا این تفاوت به ویژگی «اجتماعی-جنسی» فرد نسبت داده می شود.

از این رو، باور عمومی بر این است که مردها در کل دو دسته هستند، وفادار یا بی‌وفا. اما آیا چنین تقسیم بندی‌ای صحت دارد؟ و آیا این فقط شامل حال مردان است؟
چندهمسری در بعضی جوامع نشانه قدرت و مکنت است بنابراین حتی افرادی که گرایش به تک همسری دارند ممکن است در عمل چند همسر اختیار کنند

رافائل ولودارسکی، روانشناس و از نویسندگان تحقیق دانشگاه آکسفورد، می‌گوید: «ما متوجه شدیم در زمینه روابط جنسی، گروهی از مردان و گروهی از زنان هستند که بیشتر تمایل به ‹ماندن› در رابطه دارند و یک گروه دیگر از مردان و یک گروه دیگر از زنان گرایش به ‹ترک رابطه› دارند.»

پژوهشگران آکسفورد دو معیار را برای مطالعه خود در نظر گرفتند، یکی معیارهای اجتماعی و فرهنگی که برای سنجش آن از یک نظرسنجی اینترنتی (از ۵۸۵ فرد بین ۱۸ تا ۶۳ سال) استفاده کردند.

نتایج پرسشنامه نشان داد ۵۷ درصد مردانی که پاسخ داده بودند، بیشتر به روابط متعدد گرایش دارند و ۴۳ درصد به وفاداری.

این نسبت در زنان معکوس بود، احتمال ماندن در ۵۷ درصد آنها بیشتر بود و ۴۳ درصد به روابط متعدد کشش داشتند.

بررسی آماری این نتایج نشان داد که به جای «توزیع طبیعی»، افراد واقعا در دو دسته قرار می‌گیرند، تک‌جفتی و چندجفتی: «در هر دو جنس، افراد در دو گروه متمایز قرار می گیرند که استراتژی های جفت یابی متفاوتی را دنبال می‌کنند.»

این محققان برای در نظر گرفتن تاثیر ژنتیک بر تک‌جفتی یا چندجفتی از نتایج یک تحقیق دیگر بر روی طول انگشت استفاده کردند.

این بررسی حتی احتمال تمایل به روابط متعدد را در هر دو جنس بیشتر از معیار قبلی نشان داد (%۶۲).

__________________________________________________

دانشمندان معتقدند در زمان جنینی، میزان تستوسترونی که جنین (چه مذکر چه مونث) در معرض آن قرار می‌گیرد با استراتژی آینده فرد در روابط جنسی ارتباط دارد.
دانشمندان معتقدند در دوران جنینی انگشت نشانه تحت تاثیر استروژن است و انگشت حلقه تحت تاثیر تستوسترون. هر چه نسبت طول دو انگشت کمتر باشد فرد در دوران جنینی بیشتر در معرض تستوسترون بوده است

هر چه این تستوسترون در دوران جنینی بیشتر باشد، احتمال تمایل به روابط متعدد هم بیشتر می‌شود.

از آنجا که میزان تستوسترون در دوران جنینی بر اندازه انگشتان هم اثر می گذارد، برای سنجش میزان تستوسترون در این دوران، طول دو انگشت دوم (سبابه) و انگشت چهارم (حلقه) را اندازه می‌گیرند و بر هم تقسیم می‌کنند که به آن «نسبت انگشت دوم به انگشت چهارم» (2D:4D) می‌گویند.

هر چه فرد در دوران جنینی بیشتر در معرض تستوسترون باشد، انگشت حلقه درازتر می‌شود.

________________________________________________
تکامل و وفاداری

این محققان به محدودیت‌های تحقیق خود معترفند، اما می‌گویند که برای اولین بار بصورت کمی، هر دو استراتژی کوتاه‌مدت و درازمدت را در انسان نشان داده‌اند.

آنها همچنین معتقدند برای اولین بار نشان داده‌اند که این موضوع مختص مردان نیست و در زنان هم به طور مشابه دیده می شود.

بر اساس نظریه تکامل داروین، تعدد روابط جنسی احتمال بچه‌دار شدن یا به عبارت دیگر انتقال ژن ها به نسل بعد و حفظ ذخیره ژنتیکی را زیاد می کند.

با این حال این نکته نیز روشن شده که رابطه درازمدت و وفادارانه نیاز به سرمایه گذاری شخصی بیشتری دارد و وقتی والدین در کنار بچه ها می مانند و آنها را بزرگ می کنند، شانس دوام و بقای بچه بیشتر می شود.

بنابراین هر دو استراتژی از نظر تکاملی هدفمند و معنادار است.

اما رفتار بشر را نمی توان با در نظر گرفتن یک یا چند عامل بررسی کرد و مجموعه وسیعی از عوامل مختلف بر رفتارهای بشر تاثیر می گذارند.
دقیقا روشن نیست چرا بعضی به رابطه خود پایبندند و برخی به دنبال روابط متعدد و کوتاه هستند

پروفسور رابین دانبار، یکی دیگر از پژوهشگران این تحقیق می‌گوید: «رفتارهای بشر تحت تاثیر عوامل زیادی قرار می‌گیرند، مثل عوامل محیطی یا تجربه‌های زندگی.»

«آنچه در رحم مادر اتفاق می‌افتد ممکن است تاثیری جزئی بر چیزی به پیچیدگی روابط جنسی داشته باشد.»

این محققان در نهایت نتیجه گرفته‌اند که «با اینکه شواهد قوی وجود دارد که عوامل ژنتیکی می‌توانند رفتارهای اجتماعی-جنسی را پیش‌بینی کنند»، تاثیر عوامل فرهنگی و محیطی بر این زمینه ارثی باعث «تفاوت در این رفتارها» می‌شوند، به عبارت دیگر هر دو جنس سعی می‌کنند تا حد ممکن خود را با شرایط و موقعیت تطبیق دهند.

به این ترتیب به نظر می‌رسد هر دو جنس در انسان، ممکن است بر اساس زمینه ژنتیکی خود استراتژی کوتاه مدت یا درازمدت را پیگیری کنند، اما بروز رفتارها به شرایط فرهنگی و اجتماعی و محیطی فرد بستگی دارد.

بنابراین دانشمندان دانشگاه آکسفورد هم به همان نتیجه‌ای رسیدند که تاکنون بیشتر تحقیقات به آن منتهی شده است: انسان ذاتا نه تک‌جفت نه چندجفت، رفتار جنسی هر فرد محصول ترکیبی از ژنتیک و عوامل فرهنگی و اجتماعی است.
http://www.bbc.co.uk/persian/science/2015/03/150317_me_are_humans_polygamous_or_monogamous