Archive for فوریه 2010

انواع مرکز و گروه و سازمان، فقط برای کنترل اینترنت

فوریه 20, 2010

بیژن یگانه

بازداشت و محاکمه بسیاری از وب نگاران و کاربران اینترنت در حوادث پس از انتخابات ، قطعی مکرر اینترنت و کاهش شدید سرعت آن و حمله اینترنتی به سایت های «کلمه» نزدیک به میر حسین موسوی در روزهای اخیر از اقدامات جدید مراکز مقابله با اینترنت در ایران حکایت دارد.

حملات اینترنتی به سایت های مخالفان دولت از حمله به سایت «موج سبز آزادی» آغاز شد و پس از آن «سایت رادیو زمانه» ، «سایت کلمه» نزدیک به میرحسین موسوی ، سایت «جرس» و تعدادی دیگر از سایت های معترضان از سوی گروهی که خود را «ارتش سایبری ایران» نامیده اند صورت گرفت.

با وجود آنکه سپاه پاسداران به طور رسمی مسئولیت حملات اینترنتی اخیر را بر عهده نگرفت اما خبرگزاری رسمی دولت ایرنا پیشتر در ۲۰ دی ماه اعلام کرد که گروهی که با عنوان «ارتش سایبری ایران» فعالیت می کند همان «مرکز بررسی جرایم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران» است.

این خبرگزاری تاکید کرد که «مركز بررسي جرايم سازمان يافته سايبري سپاه پاسداران كه به نام ارتش سايبري نيز شناخته می شود» و در تاريخ ۲۹ اسفند سال گذشته اعلام موجودیت کرد در سال ۸۶ و از سوی سپاه و در هماهنگی با قوه قضائیه تشکیل شده است.

ورود سپاه پاسداران به برخورد با اینترنت پس از آن علنی شد که محمد علی جعفري فرمانده این نیرو در زمستان ۸۷ اعلام کرد که رهبر جمهوری اسلامی «مسئوليت برخورد با تهديدات نرم را به سپاه پاسداران واگذار کرده است.»

خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز محمد علی جعفری را بنیانگذار «پدافند سایبری سپاه پاسداران» معرفی و تاکید کرده « مرکز بررسی جرایم سازمان یافته سپاه پاسداران» ، «سایت گرداب» و گروهی که خود را «ارتش سایبری» معرفی می کند زیر مجموعه «پدافند سایبری سپاه پاسداران» است.

گزارش های غیر رسمی نیز حاکی است هسته اصلی این مرکز از دوره ریاست حجت الاسلام غلامحسین رمضانی بر حفاظت و اطلاعات نیروی انتظامی برای مقابله با اینترنت برای بازداشت تعدادی از وبلاگ نویسان و وب نگاران اصلاح طلب در سال ۸۳ شکل گرفته و پس از انتصاب حجت الاسلام رمضانی به معاونت معاون حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران با وی به این نیرو منتقل شد.

به ادعای خبرگزاری دولتی ایرنا مرکز جرایم سایبری سپاه پاسداران «نظارت و بررسي جرائم سازمان يافته تروريستی، جاسوسی، اقتصادی و اجتماعی در فضای مجازی» را بر عهده دارد و در فعالیت هایش از «همكاری وهماهنگی ساير حوزه‌های اطلاعاتی و قضایی» و « توان فنی و اطلاعاتی كارشناسان سپاه پاسدارن و ساير متخصصين» استفاده می کند.

انتشار عکس برخی از شرکت کنندگان در تجمعات اعتراض آمیز پس از انتخابات ، برخورد با برخی از شهروندانی که اقدام به تهیه فیلم و عکس از این تجمعات و انتشار آن در یوتیوب و فیس بوک کرده بودند به نوشته خبرگزاری دولتی ایرنا بخشی از فعالیت های مرکز سایبری سپاه پاسداران در ماه های اخیر است.

از دیگر مراکز مقابله با اینترنت در ایران «معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات نیروی انتظامی» است که با عنوان «فاوا» به فرماندهی سرتیپ پاسدار مجيد سلطانی فعالیت می کند.

معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات نیروی انتظامی در نیروی انتظامی استان های مختلف دفاتری با همین عنوان راه اندازی کرده و به گفته اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی در سال ۸۷ نیروی انتظامی بودجه این مرکز ۹۰ میلیارد تومان بوده است.

«پلیس اینترنت» تشکیلات دیگری است برای مقابله با آنچه فرماندهان این نیرو «جرایم رایانه ای» می نامند.

این مرکز در اداره پلیس آگاهی تهران مستقر است و تا پیش از انتخابات از آن بیشتر برای برخورد با جرایم مربوط به «امنيت داده‌ها و سيستم های رایانه ای» استفاده می شد اما در حوادث پس از انتخابات مقام های ماموریت برخورد با سایت ها، وبلاگ نویسان و کاربران اینترنت را نیز به این نیرو افزودند.

معاونت «فناوری اطلاعات و ارتباطات بسیج» نیز مرکز دیگری است که برای مقابله با اینترنت تاسیس شده و به گفته سرتیپ پاسدار علی محمد نائينی فعالیت خود را «حركت‌های با گستره وسيع وبلاگ‌نويسان ، سايت‌ها ، توليد محتوا و سوژه برای به دست گرفتن اين فضا توسط تشكل‌های بسيجی» آغاز کرده است.

سال ۸۷ نیز بسیج از راه اندازی ۱۰ هزار وبلاگ در ۱۰ هزار پایگاه بسیج خبرداده بود، اما نماینده سپاه و بسیج در ستاد دهه فجر دو هفته پیش گفت که اقدامات بسیج تاکنون در این مورد « كافی نبوده است.»

علی محمد نائينی با تاکید بر اینکه «مقدمات و فرصت‌های گسترده اين كار شروع شده» وعده داد که «سال آينده فضای مجازی در تسخير جريان‌ حزب‌الله قرار گيرد.»

مراکز پرشمار مقابله با اینترنت در ایران

پرسابقه ترین مرکز مقابله با اینترنت در ایران در معاونت سیاسی صدا و سیمای جمهوری اسلامی مستقر است و از نزدیک به ۱۰ سال پیش فعالیت می کند.

ماموریت این مرکز در گذشته اجرای فیلترینگ نیز بوده اما در سال های اخیر ماموریت آن «رصد سایت ها و وبلاگ ها» است و روزانه بولتن هایی با همین عنوان را برای مقام های ارشد جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی و نظامی تهیه می کند.

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی نیز به طور مستقل در زمینه نظارت و برخورد با اینترنت و کاربران اینترنت فعالیت می کند. این وزارتخانه تا تیرماه گذشته دبیری کمیته فیلترینگ سایت های اینترنتی را نیز بر عهده داشت و درحال حاضر یکی از اعضای «کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه» است.

در ۱۰ تیرماه امسال، محمود احمدی نژاد دستور اجرای مصوبه مجلس هشتم با عنوان «قانون جرایم رایانه ای» را صادر کرد و براساس آن «کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه رایانه ای» با ریاست دادستان کل کشور آغاز به کار کرد.

به این ترتیب «دبیرخانه کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه رایانه ای» به دبیری عبدالصمد خرم آبادی جایگزین «کمیته تعیین مصادیق فیلترینگ» شد که از هشت سال پیش به دنبال اظهار نگرانی آیت الله خامنه ای در مورد سایت های اینترنتی و مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شده بود.

اعضای «کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه رایانه ای» شامل وزير يا نماينده وزارتخانه های آموزش و پرورش ، ارتباطات و فناوری اطلاعات، اطلاعات، دادگستری ، علوم،‌ تحقيقات و فناوری ، ارشاد اسلامی ، رئيس سازمان تبليغات اسلامی، رئيس صدا و سيما و فرمانده نيروی انتظامی ، يك نفر کارشناس فناوری اطلاعات و ارتباطات به انتخاب كميسيون صنايع و معادن و يک نماینده عضو مجلس شورای اسلامی هستند.

عبدالصمد خرم آبادی دبیر این کمیته اواخر دی ماه امسال با تاکید بر «فيلتر و مسدودسازی آدرس‌ سايت‌ها، وبلاگ‌ها و گروه‌های غيرقانونی اينترنتی» به خبرگزاری ایسنا گفت که این اقدامات «به فيلتر كردن و مسدودسازی محدود نمی ‌شود و تا جایی كه امكان داشته باشد با مجرمان در فضای سايبر برخورد قانونی به عمل خواهد آمد.»

«شرکت ارتباطات زیر ساخت» از شرکت های وابسته به وزارت ارتباطات نیز از دیگر مراکز مقابله با اینترنت در ایران به شمار می رود.

محمدباقر ظهوری ‌فر مديرعامل شركت ارتباطات زيرساخت در ۱۶ اردیبهشت امسال به طور رسمی این شرکت را « مجری فیلترینگ» معرفی کرد و گفت «ما به عنوان مجری هستيم و كميته تعيين مصاديق فيلترينگ كه هيچ نماينده‌ای از شرکت زيرساخت در آن عضو نيست، در اين رابطه تصميم‌گيری می ‌كند و تصميماتي كه در اين رابطه گرفته می ‌شود به ما ابلاغ شده و آن را اجرا می كنيم.»

«سازمان تنظيم مقررات و ارتباطات راديویی» از دیگر مراکز وابسته به وزارت ارتباطات است که نظارت و برخورد احتمالی با آی.اس.پی ها و شرکت های عرضه کننده اینترنت در ایران را بر عهده دارد.

«دادسرای ناحیه ۳۱ ویژه جرایم رایانه ای» از دیگر مراکز برخورد با اینترنت در ایران است.

اولین بار سعید مرتضوی دادستان وقت تهران در آذر ماه سال ۸۷ به خبرگزاری فارس گفت که «دادسرای ناحيه ۳۱ تهران با دو شعبه ويژه رسيدگی به جرائم اينترنتی و رسيدگی به تخلفات انتخاباتی و پيامک های توهين آميز و مخرب» در تهران افتتاح شده است.

رئیس دادسرای ویژه جرایم رایانه ای در تهران رضا جعفری است. وی شم مهرماه از برخورد با سایت های نزدیک به معترضان پس از انتخابات و برخورد با «با گردانندگان برخی سایت ها» خبر داد که به گفته وی «در حوادث پس از انتخابات مردم را به نحوی به اغتشاش، ایجاد ناامنی و نافرمانی های مدنی ترغیب می کردند.»

اداره کل مطبوعات و خبرگزاری ‌ها وزارت ارشاد اسلامی» نیز ضمن نظارت بر مطبوعات خبرگزاری ها و سایت های خبری در کشور را تحت نظارت دارد.این مرکز دو سال پیش اعلام کرد که تنها سایت ها و وبلاگ هایی را «مجاز» می داند که مراحل ثبت در وزارت ارشاد را طی کرده باشند و سایر سایت ها و وبلاگ ها را به عنوان «غیر مجاز» اعلام می کند.

مراکز دیگری چون «شورای عالی انقلاب فرهنگی» ، «شورای عالی اطلاع رسانی» ، «شورای عالی آی تی» ، و «شورای عالی امنیت فضای تبادل اطلاعات(افتا)» نیز از جمله مراکزی هستند که مصوبات و اقداماتی را به منظور گسترش فیلترینگ ، مقابله با اینترنت و ایجاد محدودیت در فضای مجازی به اجرا گذاشته اند.

http://www.radiofarda.com/content/f35_Iran_Internet_Under_Control/1958457.html

خدمات طبی امیرکبیر

فوریه 20, 2010

برگی از دفتر تاریخ
در طول زمان، همواره انسان‌های بزرگی بوده‌اند که با گفتار و رفتارشان، در عرصه اجتماع خوش درخشیده‌اند و با اقداماتی که انجام داده‌اند، نام‌شان را تا ابد جاودانه کرده‌اند. یکی از نام‌های ممتاز در میان این قبیل شخصیت‌های ایرانی، میرزا تقی‌خان امیرکبیر است که از برجستگان نامدار عصر خویش بود و تأثیر به‌سزایی در شکل‌گیری اندیشه‌های ترقی‌خواهانه در کشورمان داشت. 20 دی مصادف بود با روز قتل او در حمام فین کاشان؛ مردی كه صد و پنجاه و اندی سال پیش به عنوان صدراعظم ایران درخشید و در كمتر از سه سال و دو ماه بعد از شروع صدارتش خاموش شد. به این بهانه نگاهی انداخته‌ایم به برخی از خدمات پزشکی او به ایران و ایرانیان…

مبارزه با آبله
در شماره سوم روزنامه وقایع اتفاقیه اطلاعیه‌ای چاپ شد كه: «در ممالك محروسه ناخوشی آبله عمومی است كه اطفال را عارض می‌شود كه اكثری را هلاك می‌كند یا كور و معیوب می‌شوند. اشخاصی كه در كودكی این آبله را در نیاورده‌اند، در بزرگی بیرون می‌آورند و به هلاكت می‌رسند، خصوص اهل دارالمرز (یعنی مرزنشینان)… اطبا چاره این ناخوشی را به این‌طور یافته‌اند كه در طفولیت از گاو آبله بر می‌دارند و به طفل می‌كوبند و آن طفل چند دانه آبله بیرون می‌آورد و بی‌زحمت خوب می‌شود.»
دانش مربوط به آبله‌كوبی در زمان فتحعلی‌شاه و توسط دكتر كورمیك به ایران آمده و در مناطق مرزی غربی كشور كه تحت حاكمیت محمدعلی‌میرزا دولتشاه اداره می‌شد اجرا هم شده بود. اما در عهد صدرات امیركبیر كوشش شد این كار عمومی شود. در ادامه اطلاعیه ذكر شده در وقایع‌اتفاقیه آمده که: «اولیای دولتِ علیه كسانی برای یاد گرفتن این فن شریف (آبله‌كوبی) گماشته‌اند كه بعد از آموختن به جمیع ممالك محروسه مأمور نمایند كه در هر ولایتی جمیع اطفال خود را مردم بیاورند و آبله‌شان را بكوبند و از تشویش هلاكت رعیت آسوده گردند». به این ترتیب، امیركبیر آبله‌كوبی را در ایران عمومی و اجباری كرد و حتی برای كسانی كه كودكان‌شان را برای واكسینه شدن معرفی نمی‌كردند، جریمه تعیین كرد.

مبارزه با وبا
بیماری وبا هر چندوقت یك‌بار (بیشتر از هند یا عربستان) به ایران می‌آمد و كشتار می‌كرد. مردم همه‌گیری این بیماری را بلای آسمانی می‌پنداشتند. اما در عهد صدارت امیركبیر جزوه‌ای به نام «قواعد معالجه وبا» تهیه و میان كدخدایان و روحانیان شهرها پخش شد كه در آن شیوه پیشگیری وبا و نحوه رسیدگی به بیماران توضیح داده شده بود. علاوه بر این، مقررات قرنطینه (به نام «گراختین») در مرزها به اجرا در آمد و مسافران چند روز در قرنطینه نگهداری می‌شدند و به آنها و وسایل‌شان دود داده می‌شد تا جلوی ورود وبا به كشور گرفته شود.

تاسیس بیمارستان دولتی
تأسیس مریض‌خانه دولتی یکی از كارهای سودمند آن زمان است. بنای آن در سال 1266 آغاز شد و در ربیع‌الاول 1268 افتتاح گردید. دواخانه مخصوص هم داشت. در تاریخ جدید آن نخستین بیمارستان ایران است. به قراری كه نوشته‌اند، چهارصد بیمار را می‌توانستند در آنجا درمان كنند. میرزا محمدولی حكیم‌باشی رییس مریض‌خانه بود و دكتر كازرونی، حكیم‌باشی نظام مسوولیت مداوای بیماران را به عهده داشت.»

روزی که امیر گریست
در سال 1264 قمری، نخستین برنامه‌ دولت ایران برای واكسن زدن به فرمان امیركبیر آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجوانان ایرانی را آبله‌كوبی می‌كردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌كوبی به امیركبیر خبردادند كه مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واكسن بزنند. به‌ویژه كه چند تن از فالگیرها و رمال‌ها در شهر شایعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود. هنگامی كه خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر بی‌درنگ فرمان داد هر كسی كه حاضر نشود آبله بكوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می كرد كه با این فرمان همه مردم آبله می‌كوبند. اما نفوذ سخن رمال‌ها و نادانی گروهی از مردم بیش از آن بود كه فرمان امیر را بپذیرند. شماری كه پول كافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌كوبی سر باز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب‌انبارها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند. روز بیست و هشتم ماه ربیع‌الاول به امیر اطلاع دادند كه در همه شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سیصد و سی نفر آبله كوبیده‌اند. در همان روز، پاره‌دوزی را كه فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد كودك نگریست و گفت: «ما كه برای نجات بچه‌هایتان آبله‌كوب فرستادیم.» پیرمرد با اندوه فراوان گفت: «حضرت امیر! به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبیم جن‌زده می‌شود.» امیر فریاد كشید: «وای از جهل و نادانی! حالا گذشته از اینكه فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی.» پیرمرد با التماس گفت: «باور كنید كه هیچ ندارم.» امیركبیر دست در جیب خود كرد و پنج تومان به او داد و گفت: «حكم برنمی‌گردد؛ این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.» چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند كه فرزندش از آبله مرده بود. امیر نتوانست تحمل كند؛ روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن كرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زمانی امیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید. ملازمان گفتند كه دو كودك شیرخوار پاره‌دوز و بقال‌ از بیماری آبله مرده‌اند.

میرزا آقاخان با شگفتی گفت: «عجب، من تصور می‌كردم كه میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است كه او این چنین ‌های‌های می‌گرید.» سپس، به امیر نزدیك شد و گفت: «گریستن، آن هم به این‌گونه، برای دو بچه شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست.» امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان كه میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید، آنگاه اشك‌هایش را پاك كرد و گفت: «تا زمانی كه ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسوول مرگ‌شان ما هستیم.» میرزا آقاخان آهسته گفت: «ولی اینان خود در اثر جهل آبله نكوبیده‌اند.» و امیرکبیر در پاسخ گفت: «و مسوول جهل‌شان نیز ما هستیم. اگر در هر روستا و كوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و كتابخانه ایجاد كنیم، رمال‌ها بساط‌شان را جمع می‌كنند. همه ایرانی‌ها اولاد ما هستند و من از این می‌گریم كه چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند كه فرزندان‌شان در اثر نكوبیدن آبله بمیرند.»

گردآوری: سیمرغ

http://samet.ir/sargarmi/tarikh/1716-khdmat-tbe-amerkber.html

زیدیه، جنبشی سیاسی در شمایل مذهب

فوریه 20, 2010

مهرداد فرهمند         بی بی سی

جنبش حوثیها در شمال یمن، نام شیعیان زیدی را از دل تاریخ بیرون کشید.

زیدیها در گذشته های دور اهمیتی بیشتر از دیگر فرقه های شیعه داشتند، نخستین حکومت شیعه را زیدیها بنا کردند و در بخشی از تاریخ، پیروان این مذهب از شمال ایران تا شمال آفریقا و شبه جزیره عربستان پراکنده بودند.

زیدیان خود را دروازه تشیع می دانند، این مذهب در آغاز ، تنها جنبشی سیاسی اما بعدها به شکل فرقه ای با آداب و احکام خاص خود درآمد.

این جنبش را زید، فرزند امام زین العابدین، پیشوای چهارم شیعیان پایه گذارد، زید علاوه بر پدر، نزد برادر بزرگترش محمدباقر و برادرزاده اش جعفرصادق تحصیل کرد و از علمای برجسته زمان خود شد، همچون آنان منتقد و مخالف حکومت امویان بود و سرانجام در اعتراض به هشام بن عبدالملک، خلیفه اموی وقت، در کوفه دست به قیام زد.

قیام زید در آغاز در کوفه با موفقیت همراه بود و او حتی قصد کرد برای ساقط کردن حکومت خلیفه به سمت شام حرکت کند اما در مقابل لشکر خلیفه از پا درآمد، معروف است که حتی جنازه اش را هم که پیروانش مخفیانه در جایی پنهان دفن کرده بودند، بیرون کشیدند و سوزاندند و خاکسترش را به رود فرات ریختند.

در تاریخ زیدیان آمده که برادرزاده اش جعفر صادق از وی خواست در قیام با او همراهی کند اما زید از او خواست که بماند و خاندانشان را سرپرستی کند.

پس از زید، پسرش یحیی در خراسان علیه امویان قیام کرد و کشته شد، آرامگاه او در شهر گنبدکاووس که هنوز پابرجاست، به امامزاده یحیی شهرت دارد.

از آن پس، نوادگان امام حسن، پیشوای دوم شیعیان بودند که جنبش زیدیان را ادامه دادند، قیام بعدی که در مکه بود به دستور هادی، خلیفه وقت عباسی سرکوب شد و عده زیادی از بنی هاشم در فخ واقع در اطراف مکه قتل عام شدند، یکی از نوادگان امام حسن به نام ادریس که از قتل عام جان سالم به در برد، به شمال آفریقا گریخت و با کمک قبائل بربر محلی، نخستین حکومت زیدی را در مراکش کنونی بنا کرد.

خاندان علوی که اکنون سلطنت مراکش را در دست دارد از نسل نوادگان امام حسن است که در زمان ادریسیان به مراکش کوچیدند، سلاطین این خاندان همچنان خود را امیرالمومنین می نامند، هرچند پیرو مذهب زیدی نیستند.

البته اقلیتی از پیروان مذهب زیدی که بازماندگان دوران حکومت دویست ساله ادریسیانند همچنان در مراکش وجود دارد.

نوادگان امام حسن در قرن سوم هجری هم حکومتهایی در طبرستان ایران، یمامه (نواحی مرکزی عربستان سعودی کنونی) و یمن برپا کردند و تنها یک حکومت زیدی در طول تاریخ برپا شد که ربطی به نوادگان امام حسن و اعراب بنی هاشم نداشت: حکومت آل بویه یا دیلمیان که در شمال ایران ظهور کرد و قدرتمندترین حکومت زیدی در تاریخ شد، حکومتی که بر بخش بزرگی از ایران و عراق کنونی چیره شد و حتی خلیفه وقت عباسی را مطیع خود کرد.

اما در میان اینها، تنها حکومتی که تداوم یافت، حکومت امامان زیدی در یمن بود، حکومتی که در سال 284 هجری (893 میلادی) به دست یحیی بن حسین، معروف به امام هادی برپا شد و تا 1962 میلادی دوام یافت، یعنی پایدارترین حکومت اسلامی در تاریخ.

زید بن علی بن الحسین، به دنبال پایه گذاری فرقه مذهبی نبود و این حکومتهای زیدی پس از او بودند که دیدگاههای فقهی و کلامی رسمی شان را ابتدا بر مبنای آرای وی پایه گذاری کردند و سپس توسعه دادند و تدوام بخشیدند تا به شکل مذهبی جدا از دیگر مذاهب اسلامی درآمد.

هیچیک از حکومتهای زیدی، گرویدن به مذهب رسمی را اجباری نکردند، در تمام این حکومتها همیشه اقلیت زیدی بر اکثریت سنی فرمان می راندند بی آنکه تبعیضی میان شیعه و سنی روا ببینند، امامان زیدی یمن در موارد متعددی مناصب حساسی همچون قضاوت را به علمای اهل سنت می سپردند، به گونه ای که قضات بر اساس فقه شافعی دعاوی زیدیان شیعه را حل و فصل می کردند.

طی حدود یازده قرن حکومت زیدیان بر یمن، فرهنگ شیعه و سنی چنان در این کشور در هم تنیده که نمی توان برآورد دقیقی کرد که چه تعداد از یمنیها شیعه زیدی اند و چه تعداد سنی شافعی.

بسیاری از یمنیها وقتی از آنان می پرسی که زیدی هستی یا سنی پاسخ می دهند: «همه ما زیدی هستیم»، زیدی از دید آنان، فرهنگ است و نه مذهب.

شیعیان زیدی از لحاظ فقهی به اهل سنت نزدیکترند تا شیعیان دوازده امامی، آنان همچون اهل سنت نماز را در پنج نوبت می خوانند و نه سه نوبت همچون شیعیان دوازده امامی، از مهر در سجده کردن استفاده نمی کنند، در اذانشان عبارت اشهد ان علی ولی الله وجود ندارد، اما عبارت حی علی خیر العمل را که عمر خلیفه دوم منسوخ کرد همچنان در اذان حفظ کرده اند.

زیدی و سنی در یمن در یک مسجد نماز می خوانند و چیزی به عنوان مسجد سنی یا مسجد شیعه وجود ندارد، مراسم عزاداری عاشورا به شیوه شیعیان دوازده امامی برگذار نمی کنند و همچون بسیاری از اهل سنت در این روز روزه می گیرند.

بر خلاف شیعیان دوازده امامی که ابوبکر و عمر و عثمان، سه خلیفه اول مسلمین را به بدی یاد می کنند و غاصب ولایت می خوانند، زیدیها معتقدند که باید همه اصحاب پیامبر، از جمله سه خلیفه نخست و عایشه، همسر پیامبر را محترم شمرد و از آنان به نیکی یاد کرد.

شورشیان شیعه حوثی بیش از شش سال است با ارتش یمن درگیر هستند

با وجود اشتراکات فقهی با اهل سنت، از لحاظ کلامی و اصول اعتقادی، دیدگاههای زیدیان به شیعیان دوازده امامی نزدیک است و هر دو در یک رکن مشترکند: اعتقاد به اینکه پیشوایی مسلمین حق الهی نسل فاطمه، دختر پیامبر است.

شیعیان دوازده امامی با اعتقاد به مهدویت و اینکه کسی که باید پیشوای مسلمین باشد زنده اما غایب است، پذیرفته اند که افرادی از مسلمانان عادی بر آنان حکومت کنند اما شیعیان زیدی که با وجود اعتقاد به مهدویت، به زنده و غایب بودن او باور ندارند، تنها سادات نسل فاطمه زهرا را شایسته حکومت دیده اند.

تنها استثنا، آل بویه بودند که حکومتی کاملاً ایرانی برپا کردند بی آنکه نشانی از اعراب بنی هاشم و سادات در آن باشد یا حقی هرچند تشریفاتی برای آنان در حکومت قائل باشند.

این در حالی است که برخی مورخان اعتقاد دارند که اندیشه تعلق حکومت به خاندانی خاص و انتقال آن از راه خون، ریشه در باورهای ایرانیان پیش از اسلام داشته و از طریق آنان به معتقدات زیدیان وارد شده است.

در مورد یمن، برخی مورخان اعتقاد دارند که امام هادی، پایه گذار حکومت زیدی در یمن، پیش از آنکه به یمن بیاید در ایران و نزد علویان طبرستان بوده و اندیشه سیاسی خود را از آنان گرفته بوده است.

این دسته از مورخان، تداوم این اندیشه را در یمن، که حکومت حق الهی سادات فاطمی است مرتبط با دیگر شخصیتهای زیدی دیده اند که در دوره های بعدی از ایران به یمن رفتند، از جمله امام ابوالفتح دیلمی که از سادات حسنی گیلان بود و در قرن پنجم هجری به یمن رفت و قاضی جعفر بهلولی که گفته می شود ایرانی الاصل و شیعه اسماعیلیه بوده اما به کیش زیدی می گرود و امام احمد بن سلیمان، فرمانروای یمن در قرن ششم هجری او را مأمور می کند به ایران برود و آثار مکتوب زیدیان را جمع آوری کرده به یمن بیاورد.

اما اندیشه حق الهی در میان زیدیان یمن مخالفانی داشته و بخشی از زیدیان آن را با مبانی اسلام در تضاد می دیدند، این اختلاف در قرن ششم هجری به جنگی میان خود زیدیان می انجامد که بنابر برخی روایات تاریخی، یکصدهزار نفر در آن جان می بازند.

قیام یمن در سپتامبر 1962 میلادی، پایانی بود بر حکومت اندیشه حق الهی در این کشور.

محمد بدر، آخرین امام یمن موفق شد از چنگ انقلابیون بگریزد و به مدت هشت سال، عشایر زیدی شمال یمن را در جنگی خونین اما نافرجام با حکومت جمهوری فرماندهی کند.

پس از شکست در این جنگ و به رسمیت شناخته شدن بین المللی حکومت جمهوری، محمد بدر که تا آن زمان در عربستان سعودی ساکن بود به انگلستان کوچید و در سال 1996 در حومه لندن درگذشت.

در طول دوران جمهوری، زیدیان همچنان در حکومت یمن شریکند و همچون گذشته تبعیضی میان سنی و شیعه وجود ندارد، علی عبدالله صالح که بیست سال است ریاست جمهوری یمن را بر عهده دارد و بسیاری از دیگر مقامات یمنی، زیدی مذهبند.

جنبشی که خانواده حوثی از پانزده سال پیش در شمال یمن به راه انداخته، تلاشی است برای بازگرداندن حکومت به نسل فاطمه زهرا، نسلی که خانواده حوثی خود را منسوب به آن و حکومت را متعلق به آن می داند.

در یمن، جنگ کنونی در شمال کشور را جنگ میان زیدی و سنی نمی بینند، بلکه به آن به عنوان جنگ میان زیدیان معتقد به حق الهی و زیدیان و دیگر مسلمانانی می بینند که حق حکومت کردن از دید آنان، حتی اگر مبتنی بر دموکراسی و رای اکثریت نباشد، متکی بر خون هم نیست.

http://www.bbc.co.uk/persian/world/2010/02/100216_u02-yemen-zaidis.shtml

احضار روزنامه نگار شیرازی به خاطر انتشار عکس صندوق رأی

فوریه 20, 2010

تصویر چهار صندوق رأی در محل کتابخانه مرکزی شیراز که برای نخستین در وبلاگ شخصی محمد رضا نسب عبدالهی منتشر شد

یک روزنامه نگار اهل شیراز که خبر کشف صندوق های رأی در کتابخانه شیراز را تیر ماه گذشته منتشر کرده بود، به اتهام «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی» به دادگاه احضار شد.

محمدرضا نسب عبدالهی، روزنامه نگار، به علت انتشار اخبار و تصاویر چهار صندوق شمارش نشده انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه، به شعبه ۱۰۲ دادگاه عمومی و جزایی شهر شیراز احضار شده و می بایست روز پنجشنبه ۲۹ بهمن (۱۸ فوریه) در دادگاه حاضر شود.

به گزارش کلمه، معاون دادستان شیراز، این روزنامه نگار شیرازی را به دلیل انتشار خبر کشف چهار صندوق رای که توسط این روزنامه نگار در وبلاگ شخصی اش منتشر شده بود به «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» متهم کرده است.

اخبار مربوط به کشف این چهار صندوق برای نخستین بار در تاریخ دهم تیر ماه ۱۳۸۸ (اول ژوئیه ۲۰۰۹) منتشر شد و همراه با چاپ تصاویر بازدید استاندار و امام جمعه شیراز از ساختمان نیمه تمام کتابخانه مرکزی شیراز، از وجود چهار صندوق رأی «رها شده و شمارش نشده» در محل این کتابخانه حکایت داشت.

خبر این رویداد که برای نخستین بار توسط محمد رضا نسب عبدالهی و با انتشار تصاویر آن در وبلاگ شخصی او، مورد توجه قرار گرفت و با واکنش فرماندار شیراز مواجه شد.

انتشار تصاویر مربوط به بازدید مسئولان شهر شیراز در تیر ماه 88 که منجر به کشف چهار صندوق رأی شد

ابراهیم عزیزی، فرماندار شیراز (۱۲ تیر) در گفت و گو با ایرنا گفت: «بر اساس دستورالعمل وزارت کشور، پس از اعلام نتایج و گذشت مدت زمانی مشخص و نیز بعد از امحای آرای دریافت شده، سه صندوق و محتویات آنها پلمپ و به عنوان سند ملی به مرکز اسناد ملی منتقل می شود.»

اما معترضان به نتیجه انتخابات که آن روزها با برگزاری راهپیمایی و تجمع های مختلف به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد اعتراض می کردند، پیدا شدن این صندوق ها را در کنار تصاویری از رها شدن برگه های رأی در جاده های متروک (در سایت یوتیوب) و پخش تصاویر برگه های تا نشده رأی در تلویزیون ایران، از دلایلی برشمردند که به ادعای آنها درباره احتمال «تقلب گسترده» در نتایج انتخابات قوت می بخشید.

ادعایی که توسط آیت الله علی خامنه ای ، رهبر ایران، و شورای نگهبان انقلاب اسلامی، بارها رد شده است.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/02/100218_l07_iranjournalists_arrest_shiraz_webloger.shtml

شیر زنان افتخار آفرین تاریخ ایران زمین بهمراه تصاویر

فوریه 20, 2010
ماندانا

ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید.
او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.
ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق وقانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.

شیــــرین

شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود.
در آن زمان ارمنستان یكی از شهرهای كوچك ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود.
خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند كه همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد كه هر چهار فرزند وی در زندان كشته شدند.

داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این كه خسرو پرویز بدست دست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز «بابل و عراق» بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسروپرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه نداد و به او گفت كه من به عنوان ملكه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم در حالی كه زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست كه او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در كنار جسد همسرش، خود را كشت.

دغدویـــه

دغدویه یا دوغدو مادر زرتشت است که اصلا از شهر ری بوده است.
وی در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت.
پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

کاساندان – کاساندانه

کاساندان تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند.
کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یك از فرزندان کاساندان و كوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین كننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید كه آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند.
به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید.
مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد.

آتوســا

آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز میباشد.
آتوسـا (۵۵۰ تا ۴۷۵ پیش از میلاد مسیح) شهبانوهای ایران یكی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. وی دختر کورش کبیر و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش یکم، و مادر خشایار شاه بود.
آتوسـا بانویی زیبا بود وهم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداد. به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت.
اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.
هرودوت در مورد زندگی سیاسی وی می‌گوید: آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقمند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. وی همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی او انجام گرفته است.
از زمان مرگ او هیچ اطلاعی در دست نیست. تنها می‌دانیم تا زمانی که خشایار از جنگ یونان بر میگردد زنده بوده‌است. احتمالا آرامگاه او در کنار آرامگاه داریوش کبیر در نقش رستم می‌باشد.

گفته میشود که «هما» در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از «آتوسا شهبانوی پارسی» و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد.
«هما» در افسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست كه گاه از آن با نام «مرغ سعادت» نیز یاد می شود و در این باورها همان مرغی است كه اگر سایه او بر كسی افتد او را سعادتمند و اگر بر تارك كسی نشیند او را به شهریاری رساند و شاید واژه «همایون و همایونی» با این نام پیوند دارد.

آتوسا زن کورد ایرانی موجود در موزه زینت الملوک شیراز آتوسا موجود در موزه خانه سنندج

یوتاب

یوتاب در لغت به معنی درخشنده و بیمانند است.
از یوتاب به عنوان یکی از سردارن زن ایرانی نام برده اند.
.یوتاب خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است . او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد.
از یوتاب به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای 20 قبل از میلاد تا 20 پس از میلاد نیز یاد شده است.
آریو برزن و یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.

آرتمیـــــس

نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان

آرتمیـس یا آرتمیـز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است.
تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس نخستین بانویی بود که در حدود ۲۴۸۰ سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشا هخامنشی دریافت کرد.
در سال ۴۸۴ پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط خشایارشا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی ایران از ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.
آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامیس که بین نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت شرکت داشت و دلاوری‌های بسیاری از خود نشان داد.. او همیشه مورد ستایش دوست و حتی دشمن قرار داشت. اودر نبرد سالامیس در دشوارترین شرایط جنگ با دلیری و بی باکی کم مانندی توانست بخشی ازنیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد. به همین دلیل بود که او به افتخار دریافت فرمان دریا سالاری از سوی خشایارشا رسید. او به خشایار شاه پیشنهاد ازدواج داد که به دلایلی این ازدواج صورت نگرفت.

گردآفـــرید

گردآفرید یا گُردآفرین یكی از پهلوانان سرزمین ایران که تاریخ از او به عنوان دختر كژدهم یاد میــكند. در داستان رستم و سهراب گردآفرید با لباسی مردانه با سهراب رزم کرد و به دست او گرفتار شد ولی توانست خود را با تدبیر از دست سهراب برهاند. فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگو و دلاور سرزمین پاكان یاد میكند.

در شاهنامهٔ فردوسی نیز چنین آمده‌است:
زنی بود بر سان گرد سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار

سیندخــت – رودابــه – تهمینــه

سیندخت:
همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود.
کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.

رودابه:
دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد.
بنابراین، چنین زایمان ها را باید «رستمی» گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.

تهمینه:
دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است.
تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.

بانو گُشنــسب و زربانوی دلیــــر

بانو گشسب (مخفف گشنسپ) به معنی «بانوی دارنده اسب نر» است که در جنگاوری هیچ کس یارای مقاومت با او را نداشت.
بانو گُشنــسب دختر رستم و همسر «گیو» که نام وی در برزو نامه و بهمن نامه بسیار آمده است. یکی از مشهور ترین حکایت های او نبرد سگانه فرامرز، رستم و بانو گشنسب است که در هنگام کشتی پهلوانان را به خاک می افکند، دلیری این بانوی ایرانی مشهور است. او منظومه ای نیز بنام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پارسی و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.

شهین سراج، پژوهش‌گر ادب و تاریخ:
اگر بخواهیم ارزش پهلوانی دختر رستم را باز بکنیم ارزش حماسی و نقش حماسی این دختر از جایی شروع می‌شود که بهمن اسفندیار به کینه‌توزی خون اسفندیار به سیستان حمله می‌کند و زال را در قفس می‌اندازد و با فرامرز، پسر رستم جنگ می‌کند و عاقبت او را بر دار می‌زند.
تنها کسی که در خاندان رستم در برابر بهمن حقیقتاً یک مقامت نظامی نشان می‌دهد و از آن باورهای رستم دفاع می‌کند به نظر من بانو گشنسب است.

او است که این نبرد را ادامه می‌دهد و مانند پدرش که همیشه حامی پادشاهان ایران بوده ولی هیچ‌وقت سر فرود نیاورد.

زربانو سردار جنگجوی ایرانی و دختر رستم و خواهر بانو گشنسب. او در سوارکاری زبده بوده است و در نبردها دلاوریهای بسیار از خود نشان داده است. تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال، آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرد.

آذرناهیــــد

ملكه ملكه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یكم بنیانگزار ساسله ساسانی. نام این ملكه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران در كتیبه های كعبه زرتشت در استان فارس بارها امده است و او را ستایـش كرده است.

هلاله – همای چهر آزاد

پادشاه زن ایرانی كه به گفته كتاب دینی و تاریخی
(391 یشتا 274+1 یشتا 2) در زمان كیانیان بر اریكه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتـــمین پادشاه كیانی یاد شده است كه نامش را «همای چهر آزاد» و «همای وهمون» نیز گفته اند.
او مادر داراب بود و پس از «وهومن سپندداتان» بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود.
نوشتارها زیادی درباره رفتار و کردار او یادشده که او در مدت سی سال پادشاهیش هرگز خطائی نکرده و مردمان در زمان او همواره در آسایش و سلامت زندگی میکرده اند.

آریاتــس

یكی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان اورده اند.

پریــــن

بانوی دانشمند ایرانی.
او دختر کی قباد بود كه در سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای ایندگان از گوشه و كنار ممالك اریایی گرداوری نمود و یكبار كامل ان را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه تبت گردیده است.

آرتادخـــت

وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشكانی.
به گفته كتاب اشكانیان اثر دیاكونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی كوچكتـــــرین خطایی مرتكب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.
چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.

فــرخ رو

نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است.
وی از طبقه عام كشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.

فرانّـــک

همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.

پــوراندخت و آزرمیــدخت

پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود و زنی بود كه بر بیش از 10 كشور آسیایی پادشاهی میكرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریكه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود.
پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود و در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید.

ملکه آزرمی دخت، آزرم، آزرمی، (۶۳۰م یا ۶۳۱م) (به معنی دختر پیر نشدنی) شاهنشاه زن ایرانی و سی و دومین شاهنشاه ساسانی، دختر خسروپرویز پسر هرمز پسر انوشیروان ملقبهٔ به عادله كه پس از خواهر خویش پوراندخت لشكریان او را در تیسفون بپادشاهی برداشتند. فرمانرواى خراسان، سپهبد فرخ‌هرمز که یکى از مدعیان جدى سلطنت بود، ملکه را به همسرى خواست. در حالی که آزرمى‌دخت علناً وعده‌ى ازدواج به او داد، در نهان تدارک قتلش را دید (بنا به فرهنگ معین چون «آزرمیدخت نمی‌توانست علنا مخالفت کند»). رستم، پسر فرخ‌هرمزد، به خون‌خواهى پدرش لشکر به پایتخت کشید و پس از سرنگونی آزرمى‌دخت، ملکهٔ ساسانی را نابینا کرد. آزرمی دخت چهار ماه پادشاهی کرد. از کیفیت وفات این ملکه اطلاعی در دست نیست.

پاره ای از اشعار حکیم فردوسی در باره ی پوران دخت و آزرم دخت:

یکی دختری بود پوران بنام     چو زن شاه شد کارها گشت خام
بزرگان برو گوهر افشاندند       بران تخت شاهیش بنشاندند
چنین گفت پس دخت پوران که من     نخواهم پراگندن انجمن
کسی راکه درویش باشد ز گنج     توانگر کنم تانماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند     که از درد او بر من آید گزند
ز کشور کنم دور بدخواه را     بر آیین شاهان کنم گاه را

یکی دخت دیگر بد آزرم نام     ز تاج بزرگان رسیده به کام
بیامد به تخت کیان برنشست     گرفت این جهان جهان رابه دست
نخستین چنین گفت کای بخردان     جهان گشته و کار کرده ردان
همه کار بر داد و آیین کنیم       کزین پس همه خشت بالین کنیم
ر آنکس که باشد مرا دوستدار     چنانم مر او را چو پروردگار
کس کو ز پیمان من بگذرد      بپیچید ز آیین و راه خرد

منیــــژه

دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.

کتایـــون

دختر قیصر روم همسر گشتاسب شاه و مادر اسفندیار و یکی از اولین کسانی که کیش زرتشت را پذیرفت. موقعی که اسفندیار به دستور گشتاسب می خواست به جنگ رستم برود کتایون به سختی با رفتن او مخالف بود و او بخردانه پند داد ولی اسفندیار نپذیرفت و در جنگ با رستم کور و سپس کشته شد و کتایون با غم و دردی جانکاه به سوگ فرزند نشست.

همـــــــــا

دختر اسفندیار و خواهر بهمن و ملکه نامداری از سلسله کیانیان.

نگان – نگان زن

که در لغت به معنی کامروا و پیروزمند است. وی از سرداران ساسانی بود که با تازیان دلاورانه جنگید. دلاوریهای شکوهمندانه او در جنگهای چریکی با سپاه تازیان زبان زد ایرانیان بود و تازیان بهنگام حمله های او از مقابلش پا بفرار میگزاردند.

آپارنیک

همسر رستم فرخزاد که همچون یک شیر زن، به همراه او تا آخرین قطرهُ خون با تازیان متجاوز دلیرانه جنگید.

سورا

در لغت به معنی گلگون رخ٬ که دختر اردوان پنجم بود و سمت سپهبدی داشت و دست راست پدر بود و در جنگها دلاورانه همراه پدر می جنگید.

کُردیـــه

خواهر خردمند بهرام چوبین (در دوره ساسانیان).
بهرام چوبین كه یكی از اهالی شهر خفر جهرم و از كردان بوده و خواهر بهرام به نام » كردیه» همسر اردشیر بابكان بوده است.

کُردیـــه پس از برادرش٬ فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد٬ ‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادرش در جنگ تن به تن با «تور» فرمانده نیروی خاقان چین٬ او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.

در اینجا یاد نوشتاری از استاد سعید نفیسی به شرح زیر افتادم:
«از زمان هخامنشیان در میان طوایف چادرنشین فارس ما به نام كرد برخورد می كنیم.»

تاریخچه كردان در دوره هخامنشیان:
در این كه كردها از ن‍‍ژاد اریایی هستند، حالا چه كردان پارس و چه كردان خراسان و كردان كردستان هیچ گونه تردیدی نمی باشد. كردها به همراه سایر آریایی ها یك مرتبه در چهارهزار سال پیش و مرتبه دیگر در ۳۴۰۰ تا ۳۷۰۰ سال پیش به فارس امده اند و شكی نیست كه در شمال فارس یعنی دشتهای مرودشت و دشت مرغاب كه مناطق پرآبی بوده اند مستقر می شوند و اثاری چون پاسارگاد و تخت جمشید و شهر استخر و غیره از آریایی ها در همین دشتها ساخته می شود.

سوسن

ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم بود که بنا بدرخواست او یزدگرد شهر «جی» را که بعده ها به نام یهودیه شهرت گرفت، بنا کرد و در آن مکان دین یهود (یهودیان) را سکنا داد. محله یهودی نشین همدان را هم همین ملکه بنا نمود. در لنجان نزدیکی اصفهان، یک مرکز دیگری مودجود می باشد که از آثار همین ملکه می باشد که با نام جدیدی بنام پیربکران نامگزاری شده است.

یربکران شهر کوچکی در مرکز ایران (سی کلومتری غرب اصفهان) است. مقدس‌ترین عبادت‌گاه یهودیان در این شهر است. پرفسور هرتسل باستان شناس سرشناس آلمانی در یادداشت‌های خود در کتابی به نام تاریخ باستان شناسی ایران می‌گوید «در منطقه‌ی فلاورجان اصفهان اثر دیگری از ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم یافتم که به اسم پیربکران خوانده می‌شود. «سارا (سَرَح) بت آشر» (یعنی سارا دختر آشر) نوه‌ی حضرت یعقوب است. کسی که برای نخستین بار خبر زنده بودن حضرت یوسف را به یعقوب می‌دهد، و یعقوب نیز به پاس این خبر خوش او را به داشتن عمر جاودان دعا می‌کند. سارا در محلی که اکنون به سارا خاتون معروف است، غیب می‌شود و عمر جاودانه پیدا می‌کند

چند تن دیگر از سرداران و جنگاوران زن در ایران باستان
نام تنی چند از سرداران و جنگاوران زن که از زمان مادها هخامنشیان٬ ‌اشکانیان و ساسانیان به جا مانده اند ولی شوربختانه از کارهایشان هنوز آگاهی چندانی در دست نیست٬ چنینند:

ورزا
در لغت به معنی نیرومند و توانا٬ سرداری از هخامنشیان.

هومی یاستِر
که از سرداران و بزرگان سپاه هخامنشی بود.

وهومسه
در لغت به معنی والاتبار و نیکزاده بزرگ٬ ‌از سرداران هخامنشی.

هومی یاستِر
در لغت به معنی دوست و هم پیمان و پشتیبان٬ از سرداران هخامنشی.

پریساتیس
در چم فرشته و زیبا٬ همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.

آمسترس
در لغت به معنی هم اندیش و پشتیبان و یار٬ دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.

سی سی کام
در لغت به معنی کامروا٬ ‌مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر تسلیم نشد و همچنان جنگ را دنبال نمود.

استاتیرا
دختر داریوش سوم و از سرداران هخامنشی نیز بود.

آرتونیس
در زمان داریوش كبیر فرمانده ای شجاع بود نام شوهرش آرتاباز بود كه یكی از سپهبدان داریوش شاه بود.

داناک
در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.

مهرمس
در لغت به معنی مهر بزرگ٬ ‌خورشید درخشان٬ از سرداران هخامنشی.

آذرنوش
در لغت به معنی پرفروغ آتشین٬ از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.

آسپاسیا
همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.

آرتونیس
در لغت به معنی راست و درست٬ دختر «ارته باز» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.

آپاما
در لغت به معنی گیرا٬‌ خوش آب و رنگ و زیبا میباشد، دختر «سپیتمن» که خودش از سرداران زمان هخامنشیان بود.

داناک
در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.

میترادخت
در لغت به معنی دختر مهر٬‌ دختر خورشید٬ ‌از سرداران اشکانی.

پرین
دختر قباد مشاور امور قضایی ساسانیان بود.

نوشین
سردارنامی ساسانی در زمان انوشیراوان دادگر

و همچنین از سرداران و جنگجویان و بزرگان سپاه ساسانی می توان از
مهر یار٬ برزین دخت(دخت آتش)٬ ماه آذر٬ ابردخت٬ گلبویه
نام برد.
منبع : کتابخانه آریا

http://mh2.mihanblog.com/post/142

چگونگی مرگ کوروش بزرگ

فوریه 20, 2010

منبع های ایرانی و هخامنشی درباره ی مرگ کوروش شرحی روایت نکرده اند اما مورخان یونانی همچون «هرودوت»، «گزنفون»، «کتزیاس» و … هر کدام مرگ کوروش را به گونه ای روایت کرده اند که در این جا به چند نمونه از آن ها اشاره می کنیم:

هرودوت می نویسد، چگونگی درگذشت کوروش را که در لشکرکشی به سرزمین «ماساگت ها» یا همان «سکایی ها» به وقوع پیوسته است را به چند گونه بازگفته اند و او به نقل روایتی که بیش از سایر روایات به نظرش درست می رسد می پردازد.

بنا بر نوشته ی هرودوت در آن زمان شهبانویی به نام «تومیریس» بر قبایل ماساگت ها فرمانروایی می کرده است که بیوه ی سابق پادشاه این سرزمین بوده است. کوروش به منظور این که بدون جنگ و خونریزی بر سرزمین ماساگت ها دست یابد، از وی درخواست همسری کرد اما «تومیریس» فهمید که طالب خود او نیست بلکه قصد دارد سرزمین های او را تصرف کند و از این رو درخواست کوروش را نپذیرفت. پس از آن کوروش تصمیم گرفت به سرزمین های تومیریس که در خاور دریای خزر قرار داشت لشکرکشی کند.

کوروش بزرگ به منظور ورود به سرزمین ماساگت ها دستور داد قایق هایی را به یکدیگر بپیوندند و به وسیله ی آن ها پلی بر روی رودخانه «سیحون» به وجود بیاورند و به منظور محفوظ نگه داشتن سپاهیانش از دستبرد دشمن، برج هایی روی قایق ها بسازند تا لشکریان بتوانند به آسانی و با امنیت از رود عبور کنند. هنگامی که تومیریس از اقدامات جنگی کوروش آگاه شد برای او پیامی به شرح زیر فرستاد: «ای پادشاه مادها، دست از این جنگجویی بردار و به فرمانروایی بر سرزمین خود خرسند باش و بگذار ما هم بر سرزمین خود حکومت رانیم. ولی چون می دانم به این اندرز گوش فرا نخواهی داد، به تو توصیه می کنم این کار بیهوده پل سازی را رها کن و بگذار سپاهیان ما از رود سیحون به مسافت سه روز راه به داخل سرزمین های ما دور شوند. آن وقت به سپاهیانت دستور بده آسوده از رود بگذرند تا درون خاک ما با یکدیگر نبرد کنیم و یا تو و سپاهیانت به مسافت سه روز راه به داخل خاک ایران عقب نشینی کن تا ما از رود بگذریم و در سرزمین تو با سپاهیانت بجنگیم.»

کوروش با سران سپاه خود در این باره مشورت کرد. همه معتقد بودند که بهتر است کوروش به داخل خاک ایران عقب بنشیند و به این وسیله سپاه ماساگت ها را به داخل خاک ایران کشانیده و آن ها را نابود کند. اما «کرزوس» پادشاه لیدی که پس از شکست از کوروش، مورد عفو و محبت و احترام او قرار گرفته بود و پیوسته در خدمت کوروش بود گفت به عقیده ی او بهتر است به سپاه ماساگت ها تکلیف شود داخل خاک خود عقب نشینی کنند سپس ما آن ها را تعقیب خواهیم کرد و در محلی خوراکی ها و نوشیدنی های لذیذ و گوارا می گذاریم و آن ها به گروهی از مردانی که قادر نیستند در جنگ شرکت کنند می سپاریم. آن وقت آن ها که به چنین خوراکی های لذیذی عادت ندارند آن قدر خواهند خورد که جنگ را از یاد ببرند. آن گاه ما به آن ها حمله خواهیم کرد و آنان را از پای درخواهیم آورد.

کوروش رای کرزوس را پسندید و به تومیریس پیام فرستاد به خاک خود عقب نشینی کند و کرزوس را به کمبوجیه سپرد تا با نهایت احترام با او رفتار کند و هر دو را به ایران فرستاد و خود با سپاهیانش برای مقابله با ماساگت ها از رود سیحون عبور کرد. کوروش وارد خاک آن ها شد و آن چه را که کرزوس به او توصیه کرده بود، انجام داد. در نتیجه سپاه ماساگت ها به محل تمرکز خوراکی ها و نوشیدنی ها رسیدند، نگهبانان پارسی را کشتند و آن قدر خوردند و آشامیدند که مست شدند. در این حال سپاهیان کوروش به آن ها حمله کردند و گروهی از آن ها را کشتند و جمعی را اسیر کردند. پسر تومیریس به نام «اسپرگپی سس» نیز بین دستگیرشدگان بود. او از کوروش تقاضا کرد زنجیر از دست و پایش بگشایند و پس از این که درخواست او مورد پذیرش کوروش قرار گرفت و آزاد شد، دست به خودکشی زد.

هنگامی که تومیریس از مرگ فرزند و همچنین این که کوروش به سخنان او اعتنایی نکرده آگاه شد، کلیه ی سپاهیان خود را جمع آوری کرد و تصمیم گرفت جنگ بزرگی با کوروش بکند. جنگی که به این ترتیب بین سپاهیان کوروش و تومیریس انجام گرفت، یکی از شدیدترین نبردهای آن زمان بوده است. سرانجام ماساگت ها بر سپاهیان کوروش پیروزشدند و بر طبق نوشته ی هرودوت کوروش در این جنگ کشته شد.

بعضی از مورخان نوشته ی هرودوت را درباره ی سرانجام کوروش خالی از واقعیت می دانند. این احتمال وجود دارد که کوروش در قلب سرزمین ماساگت ها با کوهستان های سخت گذر و دشمنان نیرومند روبرو شده و از پای درآمده باشد اما افتادن سر او به دست تومیریس افسانه است زیرا ایرانی ها پیکر او را به پاسارگاد بردند و در آن جا دفن کردند.

آرامگاه کوروش بزرگ، پاسارگاد

«بروسوس» و «کتزیاس» درباره ی سرانجام کوروش شرح دیگری دارند. «بروسوس» نوشته است که کوروش با طایفه «داهه» جنگید و به دست آن ها و در میدان جنگ کشته شد. «کتزیاس» می نویسد کوروش با «آمرایوس» پادشاه قبایل «دربیگی» وارد جنگ شد و چون گروهی از هندوها با فیل های بسیار به یاری «دربیگی»ها آمده بودند، اگرچه سپاه کوروش مردانه در برابر جنگاوران فیل سوار هندو سخت پایداری کرد اما سرانجام سپاه او شکست خورد و خود کوروش از اسب به پایین افتاد. در این هنگام یکی از هندوها با زوبین زخمی بر ران او زد و سپاهیان کوروش او را از صحنه ی جنگ دور کردند. روز دوم جنگ، «آمورگس» پادشاه «اسکوتها» با بیست هزار نفر به یاری کوروش آمد و در جنگی که دوباره بین دربیگی ها و سپاهیان کوروش درگرفت، سپاه کوروش پیروز شد و دربیگی ها فرار کردند. پادشاه دربیگی ها و دو پسرش نیز در جنگ کشته شدند. پس از جنگ، دربیگی ها فرمانبردار ایران شدند اما کوروش بر اثر زخمی که به رانش اصابت کرده بود پس از سه روز درگذشت.

«دیودوروس» نوشته است شهبانوی ماساگت ها کوروش را دستگیر و به چهارمیخ کشیدند. «استرابو» و «ژوستینوس» به نقل از نوشته ی «تروگوس پومپیوس» شرحی شبیه به روایت هرودوت درباره ی مرگگ کوروش نقل کرده اند.

روایت دیگری است که اصولا مرگ کوروش بطور طبیعی اتفاق افتاده است. «گزنفون» می نویسد هنگامی که کوروش به سن سالخوردگی رسید، شبی خواب دید که سروشی به او گفت:« کوروش، زمان آن فرا رسیده است که آهنگ رفتن کنی و به خدایان بپیوندی.» کوروش پس از بیداری به کوه ها رفت و بنا به آیین ایرانیان برای اهورامزدا و خورشید و میترا و دیگر خدایان قربانی ها کرد و دگر روز، کمبوجیه فرزند بزرگش را جانشین خود ساخت و فرمانروایی ارمنستان و «کادوسیان» را به «بردیه» فرزند کوچکترش سپرد. پس از آن دست یاران و فرزندانش را فشرد و به آرامی و آسودگی بدرود حیات گفت.

از آن چه درباره ی مرگ کوروش گفته شد می توان نتیجه گرفت که قبایل گوناگون نیرومند و جنگجوی ماساگت ها که در شمال شرقی ایران زندگی می کردند با یکدیگر متحد شدند و کوروش، بنیان گذار تاریخ پادشاهی در ایران را در کوهستان های سخت گذر غافلگیر کردند و پس از وارد آوردن شکست به سپاهیان کوروش، او را هلاک کردند. اما سپاهیانش نگذاشتند جسدش به دست دشمن بیفتد بلکه آن را با خود به پارس بردند و پس از این که او را مومیایی کردند، در پاسارگاد به خاک سپردند.

پس از درگذشت کوروش، به طوری که از نوشته های تاریخ نویسان برمی آید، کمبوجیه به سرزمین ماساگت ها لشکرکشی کرد و به خونخواهی پدرش آن ها را فرمانبردار ایران کرد زیرا در روزگار داریوش بزرگ کلیه ی قبایل ماساگت ها فرمانبردار ایرانیان بوده اند.

یاری نامه:

کتاب کوروش بزرگ نوشته ی شاپور شهریاری

گردآورنده:

حسین حسینی پناه

http://irantarikh.blogfa.com/post-72.aspx

تاکتیک موفق دکتر مصدق در دادگاه لاهه و ملی شدن نفت !

فوریه 18, 2010

زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود، دکترمصدق با هیات
همراه زودترازموقع به محل رفت. درحالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود دکتر مصدق رفت و روی صندلی انگلستان نشست. قبل از شروع جلسه یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای هیات انگلیسی در نظرگرفته شده وجای شما آن جاست اما پیرمرد تحویل نگرفت و روی همان صندلی نشست. جلسه داشت شروع می شد و هیات نمایندگی انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه دکترمصدق بلند شود و روی صندلی خودش بنشیند اما پیرمرد اصلاً نگاهشان هم نمیکرد. جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت :  شما جای انگلستان نشسته اید و جای شما آنجاست.  کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد که مصدق بالاخره به حرف آمد وگفت : خیال میکنید نمی دانیم صندلی ما کجاست وصندلی انگلیس کدام است؟ نه آقای رییس، خوب می دانیم جایمان کجاست اما راستش را بخواهید چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستن برای خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای ایشان نشستن یعنی چه . او اضافه کرد که سال های سال است که دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست. با همین ابتکار وحرکت عجیب بود که تا انتهای نشست فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفت و در نهایت هم انگلستان محکوم شد.

تاکتیک موفق دکتر مصدق در دادگاه لاهه و ملی شدن نفت !

چرا جوادلاریجانی ازموسوی و ولایتی عصبانی است؟

فوریه 10, 2010

دولت ایتالیا به ملاقات محرمانه محمد جواد لاریجانی، معاون وقت وزارت خارجه با نخست‌وزیر ایتالیا اشاره می‌كند. اما، جواد لاریجانی، اطلاعی از اصل و جزئیات مذاكرات به وزارت خارجه نداده بود، موسوی ذیل گزارش، در پی‌نوشتی به وزارت اطلاعات….اما مسأله مذكور منجر به بركناری جواد لاریجانی نگردید و موضوع بركناری وی مربوط به پرونده دیگری مربوط به …

با گذشت یك‌سال از ابراز تمایل مهندس موسوی برای ورود به عرصه انتخابات، دكتر محمد جواد لاریجانی یكی از مصمم‌ترین مخالفان وی محسوب می‌شود كه جستجوی ریشه این مخالفت، به ابهامی در افكار عمومی تبدیل شده است.

خبرنگار «آینده»، در جستجوی ریشه این اختلافات اقدام به تحقیقاتی كرده است كه برخی از نتایج قابل انتشار آن در ادامه می‌آید:

دكتر محمدجواد لاریجانی كه در دوران وزارت دكتر علی‌اكبر ولایتی، معاونت وزارت خارجه را بر عهده داشت، به طور ناگهانی از سمت خود بركنار شد.

اگرچه هیچ‌گاه علت این بركناری رسماً اعلام نشد، اما شایعاتی درباره آن وجود داشت تا این‌كه در انتخابات دوره قبل ریاست‌جمهوری كه دكتر ولایتی تمایل خود برای كاندیداتوری در صورت عدم حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات اعلام كرد، جواد لاریجانی با حضور در شبكه اول سیما، شدیدترین حملات را متوجه وی نمود.

این واقعه در انتخابات اخیر نیز با حضور میرحسین موسوی تكرار شد و مجدداً جواد لاریجانی با سخنرانی و گفتگوهای مكرر مطبوعاتی و تلویزیونی به حمله به شخصیت و عملكرد موسوی در قبل و بعد از انتخابات پرداخت.

در این حال یك منبع آگاه در گفتگو با «آینده»، یكی از دلایل مخالفت جواد لاریجانی با موسوی را پی‌نوشت جنجالی نخست‌وزیر وقت درباره جواد لاریجانی دانست.

بنابر اظهار این منبع، ‌در اوج جریان جنگ تحمیلی، جریانی از سوی دولت‌های خارجی برای تخلیه اطلاعاتی و آگاهی از مسایل داخلی نظام وهمچنین ایجاد اختلاف بین مسئولان مختلف كشور شكل گرفته بود كه در پی آن، بخشنامه‌ای با هماهنگی دكتر ولایتی از سوی نخست‌وزیری ابلاغ شد كه هیچ مقام جمهوری اسلامی حق ملاقات دو نفره با مقامات خارجی را ندارد و در كلیه ملاقات‌های طرف ایرانی، باید دو نفر از مسئولان ایرانی حاضر باشند تا امكان تخلیه اطلاعاتی یا ایجاد اختلاف بین مسئولان ایرانی توسط بیگانگان كاهش یابد.

پس از ابلاغ این بخشنامه كلیه مسئولان دولتی و سایر نهادها و قوای سه‌گانه بر اساس این دستورالعمل رفتار می‌كردند تا این‌كه در گزارشی از سوی دولت ایتالیا به ملاقات خصوصی محمد جواد لاریجانی، معاون وقت وزارت خارجه با نخست‌وزیر ایتالیا اشاره می‌شود. با توجه به آن‌كه نه قبل و نه بعد از این ملاقات در این سطح بالا، جواد لاریجانی، اطلاعی از اصل و جزئیات مذاكرات به وزارت خارجه نداده بود، مهندس موسوی ذیل خبر، در پی‌نوشتی خواستار مصاحبه وزارت اطلاعات با جواد لاریجانی برای آگاهی از علت و جزئیات مذاكره شده بود.

عدم درج عنوان محرمانه ذیل این پی نوشت كه احتمالاً برای اطلاع سایر مسئولان و مقامات جهت پرهیز از این‌گونه اقدامات انجام شده بود، موجب گردید تا موضوع بین مسئولان مربوطه منتشر نشود.

این منبع آگاه در خاتمه گفت: اگرچه مسأله مذكور منجر به بركناری جواد لاریجانی نگردید و موضوع بركناری وی مربوط به پرونده دیگری مربوط به … است، اما این پی‌نوشت جنجالی مهندس موسوی موجب شد تا وی به صورت جدی از نخست‌وزیر دلگیر شود و اكنون كه ظاهراً موقعیت مناسبی است، وی به ابراز لطف بی‌شائبه ایشان مشغول است.

شاكی هستیم،گروه امین رأی را دوباره بشمارد

فوریه 10, 2010

احمدی‌نژاد، 10 سال پیش:

شاكی هستیم،گروه امین رأی را دوباره بشمارد

در نظام اسلامی نباید در قبال اظهار نظر قانونی و رای افراد، حیثیت آنها مصون باشد. به صرف اینكه من و خانواده ام به یك فرد(غیر از كاندیدای برنده) رای داده ایم، باید اینطور مورد حمله قرار بگیریم؟… 48ساعت تاخیر توجیهی ندارد جز اینكه آقایان پس از تحلیل روند آرا تصمیم گرفتند در بعضی از صندوق ها اقداماتی انجام دهند

همه ما شاكی هستیم، یك گروه امین بنشینند، رای همه را دوباره بشمارند. / آیا در نظام اسلامی نباید در قبال اظهار نظر قانونی و رای افراد، حیثیت آنها مصون باشد. به صرف اینكه من و خانواده ام به یك فرد(غیر از كاندیدای برنده) رای داده ایم، باید اینطور مورد حمله قرار بگیریم؟ این كه از عدالت خارج است. / شنبه شب چهار صندوق به فرمانداری می رسد ولی متاسفانه رئیس ستاد انتخابات كشور مانع از اعلام نتایج شمارش اینها می شود./ این چهل و هشت ساعت تاخیر هیچ توجیهی ندارد جز اینكه باید تفسیر كرد آقایان پس از تحلیل روند آرا تصمیم گرفتند در بعضی از صندوق ها اقداماتی انجام دهند./ خود بنده در چند صندوق شاهد بودم كه لیست گروهی كه مجریان انتخابات به آن وابسته هستند، به راحتی در اطراف صندوق ها توزیع می شد./ بنده از نقاط مختلف خبر دارم كه افرادی غیر از اعضا صندوق را برای شمارش وارد كرده اند و یا مثلا در صندوقی كه سه هزار رای داشته است تعدادی را شمارش كردندو…..

احمدی نژاد در دادگاه روزنامه سلام

اشتباه نكنید، اینها جملات كسانی نیست كه این روزها مورد عتاب قرار گرفتند، آنهایی كه پس از اعتراض به نتایج انتخابات ۲۲ خرداد، از سوی فاتحان به برهم زدن قاعده بازی یا نداشتن روحیه پذیرش شكست متهم شدند. فاتحانی كه پس از انتخابات و در واكنش به اعتراض كاندیداهای دیگر كه به گفته آنان سندی نداشتند، رفتار معترضان را به «بدترین نوع دیكتاتوری» تشبیه كرده بودند.

این ها دقیقا جملاتی است كه شخصی حدود ۱۰ سال قبل در جریان شكست انتخاباتی خود و چهره مورد نظرش در انتخابات مجلس ششم ، به زبان آورده است. ۱۰ سال گذشته و حالا گوینده سطرهای بالا كه روزی در كنار ارگان‌ها و اشخاصی چون شورای نگهبان،  مرتضی نبوی، غلامعلی حداد عادل و….در مقام نقد و اتهام به دست اندركاران برگزاری انتخابات برآمده بود ـ در كنار همان ها ـ تمام قد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم دفاع می كند.

این ۱۰ سال گذشته و متشاكی كه روزگاری رئیس ستاد انتخابات كل كشور بود در اوین به سر می برد یا در دادگاه در جایگاه متهم می نشید  و شاكی كه روزگاری ناكام از انتخابات مجلس و شورای شهر بازگشته بود روی صندلی ریاست جمهوری در پاستور نشسته است.

شورای نگهبان هنوز هست، اما در انتخابات ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ چنانكه در اطلاعیه شماره شش در انتخابات مجلس ششم واكنش نشان داد، واكنش نشان نمی دهد. نبوی، حدادعادل، هاشمی رفنسجانی، ناطق نوری و…. همه هستند. اما روابط زیادی دگرگون شده و نظرات گاه ۱۸۰ درجه تغییر كرده. جهرمی دیگر آن همكار شورای نگهبان نیست و حتی به عنوان وزیر از سوی معاون سابقش به مجلس معرفی نشد. در انتخابات سال ۱۳۸۸، مثل انتخابات سال ۱۳۷۸ شاكی این داستان مدعی رای كم خوانده شده هاشمی رفسنجانی نیست. و هاشمی هم امروز دلنگران رئیس ستاد انتخاباتی است كه روزگاری كاندیدای ناكامی در دفاع از هاشمی به او هجوم برده بود.

ناطق نوری امروز سكوت كرده و بیش از ۱۰ سال می گذرد از روی كه عكسش به عنوان رقیب اصلی خاتمی روی دیوارهای شهر بود، و استاندار سابق اردبیل كه از خوبی ها و پاكی او در دادگاه (دادگاهی كه به مناسبت دفاع از خود در برابر اتهام استفاده كردن از امكانات دولتی به نفع ناطق نوری تشكیل شده بود) می گفت و دلش از حیثیتی می ترسید كه ممكن بود به خاطر رای دادن او و خانواده اش به ناطق، خدشه دار شود. هم هاشمی، هم ناطق كه روزی استاندار سابق اردبیل، استاد دانشگاه و…. در مصاحبه ها و  خطابه های دادگاه از آنها دفاع می كرد و هر دو ناكام ماندند، امروز نقد آنها را آیین خود كرده است. او امروز منتقد آن دو است و البته پیروز  میدان انتخابات.

آقای انتخابات
از نگاه بسیاری پرونده انتخابات ریاست جمهوری دهم بسته شده است. در این  مقاله نیز قصد، ورود به انتخابات ریاست جمهوری دهم نیست. صفحات آرشیو اواخر دهه ۷۰ نشریات، از مردی می گویند كه ظاهرا هر بار مطرح شدن نامش، دیروز و امروز با كلید واژگانی چون «انتخابات»، «تخلف»، «رای» و… (درست یا نادرست) همراه شده است، «محمود احمدی نژاد».

احمدی نژاد در دادگاه روزنامه سلام۲

شاید كمتر كسی از ثبات قدم این مرد برای انتخاب شدن برای آنچه از آن با عنوان «توفیق خدمت» یاد می كند گفته باشد. ممارستی درخور تامل. او هرگز به عنوان نماینده مجلس یا عضو شورای شهر انتخاب نشد، در عوض یكباره رئیس جمهور شد. یكبار شكست در انتخابات شورای شهر، یكبار شكست در انتخابات مجلس…. اما احمدی نژاد سرانجام در سوم تیرماه سال ۸۴ مقابل كسی كه پیشتر به حمایت از همراهان او احتمال تخلف در انتخابات را مطرح كرده بود(هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم) توانست پیروز شود. از این تاریخ به بعد دیگر اظهار نظری از احمدی نژاد مبنی بر احتمال تخلف در انتخابات وجود ندارد.

ماجرای مجلس ششم

احمدی نژاد در سال ۱۳۷۸، در ششمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی زیر عنوان «فهرست ۳۰ نفره ائتلاف خط امام و رهبری» و لیست برگزیده جمعیت وابسته به موتلفه (این لیست در صفحه ۴ هفته نامه شما، شماره ۱۵۲ مورخ ۲۷ بهمن سال ۱۳۷۸ تحت عنوان «كاندیداهای برگزیده جمعیت» منتشر شده است، سه صفحه بعد هم نظرات احمدی نژاد در صفحه ۷ در خصوص لزوم تغییر مدیران فرهنگی و… در كنار سایر كاندیداهای برگزیده منتشر شده است.) در كنار هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی، حسن روحانی، یحیی آل اسحاق، علی عباسپور تهرانی، محمدرضا باهنر، محمدجهرمی، غلامعلی حدادعادل و…..با كد انتخاباتی«۰۴۱» شركت، اما شكست می خورد.

انتخابات تمام می شود و نتایج اعلام، حدودا دو هفته از انتخابات گذشته، اما احمدی نژاد به شدت نسبت به اعلام نتایج شكایت می كند. نشریه شما، شماره ۱۵۴ مورخ ۱۲ اسفند سال ۱۳۷۸ ورق می خورد.
تیتر یك: «احتمال تقلب در شمارش آراء» سه تیتر فرعی: «مرتضی نبوی: دكتر حداد عادل در مسجد هدایت با خانواده اش رای داده است اما تعداد آراء را صفر اعلام كرده اند»، «موحدی ساوجی: با افرادی كه به حوزه های رای گیری می آمدند و مردم را به نوشتن لیست خاصی تشویق می كردند هیچ برخوردی نمی شد!» و تیتر سوم از قول كسی است كه امروز بر صندلی ریاست جمهوری در پاستور تكیه زده«دكتر احمدی نژاد: ۴۸ ساعت در اعلام نتایج تاخیر كردند كه در بعضی صندوق ها اقداماتی انجام دهند!» پایین صفحه اعلامیه شماره ۶ شورای نگهبان توجه را جلب می كند با این تیتر: «در صندوقی كه خود داوطلب و بستگانش رای داده اند، رای آنها صفر خوانده شده است!»

صفحه اول هفته نامه شما، شماره ۱۵۴مورخ پنج شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۷۸

در پایین صفحه هم یادداشتی بدون نام در حمایت از اكبر هاشمی رفسنجانی نوشته شده است. در این یادداشت آمده: «آنها تهاجم به هاشمی را پس از اتمام شمارش آراء و اعلام آن از طرف وزارت كشوری كه دست خودشان است و مجری انتخابات است هم دست برنداشتند» مخاطب این برگه های كاهی با اتفاقاتی كه در جریان و پس از انتخابات افتاده از دیدن این سطرها كه در وصف هاشمی آمده متعجب می شود: «چه كسانی اینطور از حضور یك سردار رشید اسلام به وحشت افتادند؟ / چرا آنها حرمت شكنی بزرگی از بزرگان انقلاب اسلامی را اینگونه بی پروا شروع كرده و ادامه می دهند/ هاشمی و هاشمی ها ۴۰ سال است جان بر كف و آبرو بدست، آماده هرگونه تهاجم و تخریب و تهمت ضد انقلاب و استكبار و مزدور استعمار و عناصر التقاطی و منحرفین و منافقین و… بوده و هستند و هیچگاه صحنه را ترك نخواهند كرد»

رای ها را دوباره بشمارند
به صفحه ۱۱ برویم، جایی كه گزارش تیتر یك آن با گفتگوی آقای دكتر محمود احمدی نژاد آغاز می شود. متن كامل این گفتگو ازقرار زیر است:
در این دوره انتخابات از آنجایی كه مجموعه مجریان انتخابات در وزارت كشور دارای گرایشات شدید سیاسی به یك حزب و جناح خاصی بودند و در رفتارشان هم این تمایل را بروز می‌دادند. فضا به گونه‌یی شكل گرفت كه این جور مسائل و این حرف‌ها و شایعات به طور طبیعی مطرح می‌شود. وقتی وزیر كشور و یا رئیس ستاد انتخابات كشور حرفی می‌زند كه بوی مخالفت با قانون می‌دهد، طبیعی است كه وقتی به پایین‌تری‌ها می‌رسد، آنها هر كاری كه دلشان بخواهد انجام می‌دهند.

گفتگوی احمدی نژاد در صدر گفتگوی معترضان به نتیجه انتخابات در صفحه ۱۱، هفته نامه شما، شماره ۱۵۴مورخ پنج شنبه ۱۲ اسفند

خود بنده در چند صندوق شاهد بودم كه لیست گروهی كه مجریان انتخابات به آن وابسته هستند، به راحتی در اطراف صندوق‌ها توزیع می‌شد و رای‌دهندگان تشویق می‌شدند تا به آن  لیست رای بدهند و در شمارش هم بنده از نقاط مختلف خبر دارم كه افرادی غیر از اعضای صندوق را برای شمارش وارد كرده‌اند و یا مثلاً در صندوقی كه سه هزار رای داشته است تعدادی از برگه‌های رای را شمارش كرده‌اند و بعد نتیجه را به كل تعمیم داده‌اند كه این امر خلاف قانون است.

این عملكرد نشان می‌دهد كه صد درصد نمی‌شود روند را تایید كرد. شنبه‌شب چهارصد صندوق به فرمانداری می‌رسد ولی متاسفانه رئیس ستاد انتخابات كشور مانع از اعلام نتایج شمارش اینها می‌شود و اولین اطلاعی كه به مردم می‌دهد روز دو شنبه غروب است و این ۴۸ ساعت تاخیر هیچ توجیهی ندارد جز اینكه باید تفسیر كرد به اینكه آقایان پس از تحلیل روند آرا، تصمیم گرفتند در بعضی از صندوق‌ها اقداماتی انجام دهند.
در چهارصد صندوق اول آقای هاشمی‌رفسنجانی حدوداً نفر هفتم بوده است، در تهران معمولاً از ۳۰۰ هزار رای به بالا، روند ثابت می‌ماند اما در این مسیر آنقدر اعلام نكردند، كه ما نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاد كه رتبه آقای هاشمی به ۲۶ و ۲۷ و حالا هم سی‌ام رسیده است و تازه رفته‌اند یك كسی را آورده‌اند كه شاكی می‌گوید هستم. خوب همه ما شاكی هستیم كه بنابر بازشماری است یك گروه امین بنشینند، رای همه را دوباره بشمارند و این نشان می‌دهد كه روند غیرعادی است و متاسفانه سازمان نظارت همه ما سازمان منسجمی نیست. مثلاً در بعضی از حوزه‌ها از نزدیكان برخی از كاندیداها، مدتی به عنوان ناظر انتخاب شده‌اند و در آن صندوق‌ها این افراد آرا بالای آوردند كه نشان می‌دهد این عادی نیست.

و یا شنیده شده است در برخی از مناطق تهران برگه‌های آرا در بیرون از محل صندوق‌ها در دست افراد بوده است. وزارت كشور باید در این زمینه به روشنی توضیح دهد. ادعا نمی‌كنم كه اگر آرا بازشماری شود، نتیجه كلی تغییر می‌كند ولی می‌توان گفت جایگاه خیلی افراد تغییر پیدا خواهد كرد.

نقل قول  جالب دیگری هم از مرتضی نبوی در همین صفحه به چشم می خورد، در ابتدای آن از قول نبوی آمده است: اگر آراء بازشماری شود، نتایج تغییر خواهد كرد. استدلال های نبوی جالب توجه است(نظیر چنین استدلال هایی اخیرا از سوی شورای نگهبان و چهره هایی مثل حداد عادل، نبوی و… تخطئه شدند) در مناطقی كه ائتلاف خط امام و رهبری رای بالایی داشتند آرای دكتر غفوری، باهنر و لاریجانی را صفر اعلام كردند. در ادامه، این حامی احمدی نژاد در عصر حاضر ـ شاید از قول حداد عادل ـ استدلال می كند: «در شهرك فرهنگیان با توجه به اینكه دكتر حدادعادل یك چهره فرهنگی است و در بین فرهنگیان مقبولیت دارد آراء وی در آنجا هم صفر اعلام شده است..» چنین استدلالی در جریان انتخابات اخیر نیز مطرح شد. برخی كاندیداها گفته بودند كه چرا در شهرهای محل زادگاهشان رای پایین تری آوردند با توجه به اینكه نوعا روابط قومیتی در برخی از مناطق می توانسته موجب شود كه كاندیدای مزبور در منطقه خاصی رای بالاتری داشته باشد.
در انتخابات اخیر روزنامه كیهان در خبری به نقل از خبرگزاری ایرنا كه از روی این سایت حذف شده بود، اندكی پس از اعلام نتایج انتخابات تحت عنوان «احمدی نژاد در شهر زادگاه نامزدها هم پیروز شد»  مدعی شده بود احمدی نژاد در زادگاه محسن رضایی رای بیشتری از رضایی داشته است. امری كه با واكنش شدید سایت منتسب به رضایی مواجه شد. پس از آن برخی سایت ها و نشریات به دفاع از خبر مذكور پرداخته و گفته بودند اینكه نامزدی در شهر خودش رای نیاورد امری غیر ممكن نیست!

بازخوانی انتخابات به نفع احمدی نژاد و یاران
رئیس ستاد انتخابات كشور كه محمود احمدی نژاد از او یاد می كند، كسی نبود جز «مصطفی تاجزاده» كه در حال حاضر در زندان به سر می برد. او در سخنرانی كه مهرماه سال گذشته داشت با ایراد اتهام علیه كسانی كه آن انتخابات را مخدوش دانسته بودند تمام اتهامات خود را رد كرد. ماجرای آن انتخابات پر حاشیه سرانجام با دخالت رهبر انقلاب تمام شد. پس از آنكه شورای نگهبان ۷۰۰ هزار رأی اعلام شده توسط وزارت كشور وقت را باطل كرد، حداد عادل به مجلس شورای اسلامی راه یافت. هاشمی رفسنجانی در رتبه آخر از فهرست سی نفره كاندیداهایی كه یك چهارم آراء لازم برای كسب كرسی مجلس در شهر تهران رابدست آورده بودند، قرار گرفت. شورای نگهبان با اعلام اینكه در انتخابات تقلب شده‌است به بازشماری آراء پرداخت. آرای كاندیداهای دیگر را كاهش و رتبه رفسنجانی را تا رتبه ۲۰ ارتقاء یافت ولی هاشمی رفسنجانی خود از نمایندگی انصراف داد. احمدی نژاد هم هرگز به مجلس راه نیافت. تاج زاده(همتای كامران دانشجو در انتخابات ریاست جمهوری دهم دانشجو رئیس ستاد انتخابات كشور در انتخابات اخیر بود و وزیر  علوم فعلی) یك سال و دو روز بعد(در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۷۹) از مصاحبه احمدی نژاد با نشریه شما به جرائمی نظیر: مداخله‌غیر‌قانونی در انتخابات، ممانعت از اقدامات سازمان بازرسی كل كشور، در رسیدگی و شناسایی عاملین جرم در صندوق‌های مبطول؛ سوء‌استفاده از موقعیت شغلی و …. محكوم می شود.

در نظام اسلامی نباید در قبال رای افراد، حیثیت آنها مصون باشد؟

تصویری از گزارش « تحلیلی بر انتخابات ریاست جمهوری در استان اردبیل » روزنامه سلام شماره ۱۷۹۰ مورخ یكشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۷۶

سوم مرداد ۱۳۷۸، دادگاه ویژه روحانیت. آن روز محمود احمدی نژاد با پیراهن سفید در دادگاه سلام حاضر شده بود.  این عكس در برخی از سایت های اینترنتی وجود دارد. عده ای تصور می كنند احمدی نژاد در كنار سایر شاكیان(ترقی و… نمایندگان مجلس آن دوران به خاطر درج  یك نامه خاص) در آنجا حاضر شده است. روزنامه سلام به خاطر درج آن نامه تعطیل شده و غائله ۱۸ تیر براه افتاده است. ماجرایی كه شاید در  زمان خودش در تاریخ جمهوری اسلامی بی سابقه بوده. احمدی نژاد در این دادگاه حضور پیدا می كند و نقش فعالی دارد. كلا روزنامه دو شكایت دارد. یكی شكایت نمایندگان مجلس و دیگری شكایت محمود احمدی نژاد. اما نه به خاطر چیزی شبیه آنكه سایر شاكیان در دادگاه حاضر شدند. شكایت او به گزارش این روزنامه در مورد سوء مدیرت ها و استفاده از امكانات دولتی در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد سال ۷۶ در استانداری اردبیل (كه  با رای دادگاه مشخص شد حقیقت نداشته است)بازمیگردد.

روزنامه سلام به مدیر مسئولی موسوی خوئینی ها كه اظهار نظرش در مورد احمدی نژاد ناظر بر اینكه تابحال اسمی از او نشنیده بوده با واكنش احمدی نژاد مواجه می شود.
ماجرا از این قرار بود كه این روزنامه در شمار ۱۷۹۰  مطلبی تحت عنوان «تحلیلی بر انتخابات ریاست جمهوری در استان اردبیل»  (از سری گزارش های تحلیلی از وضعیت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در كل كشور) كه توسط نمایندگی این روزنامه در اردبیل تهیه شده بوده منتشر می كند. مطلب مذكور اشاراتی مبنی بر تخلفات استانداری در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد سال ۷۶  به نفع كاندیدای رقیب (ناطق نوری) دارد. موسوی خوئینی ها تعجب كرده كه بین این همه احتمالا موارد نا درستی كه در روزنامه به چاپ رسیده، چرا باید پاسخگوی این یك مورد خاص باشد. شكایت از سوی كسی كه در گزارش نامی از او برده نشده است و تنها به عنوان حقوقی او اشاره شده است. خوئینی ها خدا را شاهد می گیرد كه تاكنون احمدی نژاد را اصولا ندیده بوده و اولین بار در دادگاه او را می بیند. مدیر مسئول روزنامه سلام می گوید: آقای احمدی نژاد كه از سوی مدیران استان وكالت ندارد كه شكایت نماید! خوئینی ها خطاب به  به احمدی نژاد می گوید: آیا این انصاف است كه اگر كاندیدای مورد علاقه آقای احمدی نژاد رای نیاورده، مشكل خود را با طرح شكایت علیه خبرنگار سلام و سپس مدیر مسئول آن بخواهد حل كند؟

احمدی نژاد هم از خود دفاع میكند. او می گوید از خبرنگار شكایتی نكرده است و زمانی كه از نام استاندار در گزارش استفاده شده است منظور شخص او بوده است. در ادامه احمدی نژاد خود را اینگونه تعریف می كند: من یك معلم دانشگاه هستم و دكترای راه و ساختمان دارم و مدت ۱۸ سال است كه در خدمت مردم بوده و همیشه تابع تكلیف بوده ام و مقررات شرعی را هم می دانم. جهت اطلاع شما می گویم در استان اردبیل كه خدمت می كردم هزینه برق، تلفن و گاز منزلم را می پرداختم و با اینكه طبق قانون، استانداران معاف هستند اما احتیاط می كردم.
خوئینی ها به احمدی نژاد گفته است كه همه می دانند او طرفدار متعصب یك كاندیدای خاص بوده است و استاندار اسبق اردبیل در جواب می گوید: بنده اعلام می كنم كه متعصب نیستم و به خاطر هیچ كس حاضر نیستم قیامتم را به دنیای كس دیگری بفروشم. احمدی نژاد سپس در وصف ناطق نوری(كه در مناظره انتخاباتی با موسوی او را متهم كرد) می گوید: شخص آقای ناطق نوری در دیدار با استانداران كه قبل از انتخابات برگزار شد به صراحت اعلام كردند احدی حق ندارد از بیت المال و امكانات و حیثیتی به نفع من استفاده كند. اگر این كار را كردید من در آن دنیا شاكی شما هستم.
در پایان استاندار سابق اردبیل در محضر دادگاه می گوید: بنده به طور صریح می گویم كه به یك كاندیدا غیر از ریاست محترم جمهوری فعلی(آقای خاتمی) رای دادم و از رای خودم هم پشیمان نیستم. آیا در نظام اسلامی نباید در قبال اظهار نظر قانونی و رای افراد، حیثیت آنها مصون باشد. به صرف اینكه من و خانواده ام به یك فرد رای دادیم، باید اینطور مورد حمله قرار بگیریم این كه از عدالت خارج است. من از محضر دادگاه تقاضای احقاق حق دارم.
این پرونده به نفع احمدی نژاد تمام می شود و دادگاه رای به مجرمیت مدیر مسئول روزنامه سلام به جرم نشر اكاذیب  به قصد اضرار به غیر موضوع ماده ۶۹۸ قانون مجازات عمومی می دهد.  دادگاه خوئینی ها را به تحمل شش ماه حبس تعزیری محكوم می كند كه این مجازات با عنایت به ماده ۲۲ قانون مجازات اسلامی به لحاظ خدمات متهم در قبل و بعد از انقلاب و وضع خاص وی، به پرداخت ۵ میلیون ریال جزای نقدی تبدیل می شود.
اما گزارشی كه احمدی نژاد را آنقدر ناراحت كرده بود چه بود؟ گزارشی بود كه در صفحه۹(سیاسی) مورخ ۱۹ مرداد ۱۳۷۶ از طرف نمایندگی روزنامه در استان اردبیل تحت عنوان «تحلیلی بر انتخابات ریاست جمهوری در استان اردبیل»  منتشر شده بود. در گزارش مزبور نگارنده تخلفات استانداری( كه احمدی نژاد در راس آن استاندار بوده است) را بر می شمرد. ذكر این نكته هم ضروری به نظر می رسد كه احمدی نژاد به خاطر انتشار این گزارش علیه مدیر مسئول روزنامه سلام شكایت می كند و دادگاه هم در حكمی كه به تاریخ۱۳/۵/۸۷ ابلاغ شد، مدیر مسئول را مقصر تشخیص داده است. تنها برای تنویر افكار عمومی در خصوص آنچه احمدی نژاد در دفاعیاتش گفته بود این بخش از گزارش عینا اینجا درج می شود. گفتنی است در دادگاه زمانی كه موسوی خوئینی ها مدعی می شود در هیچ كجای گزارش به احمدی نژاد توهینی یا نسبت ناروایی داده نشده است، احمدی نژاد از هیئت منصفه دادگاه می خواهد كه خودشان گزارش را یك‌بار دیگر بخوانند. ۶ بند مورد بحث گزارش، كه نگارنده استاندار و استانداری را به آن ها متهم كرده بود از قرار زیر است:

۱-  تخریب چهره كاندیدای رقیب(آقای خاتمی) در مساجد و محافل مختلف.
۲-  تحت فشار قرار دادن كارمندان ادارات اردبیل برای تهیه طومارهایی در حمایت از یك كاندیدا كه در بعضی از ادارات مانند اداره كل مسكن و شهرسازی و اداره كل صنایع پس از اعلام نتایج  انتخابات كاركنانی كه تحت فشار به امضای طومار اقدام كرده بودند، با اعتراض خود از ورود مدیران كل به ادارات به مدت چند روز جلوگیری كردند. در اغلب ادارات استان مدیران كه تا یك هفته پس از اعلام نتایج انتخابات از ترس اعتراض كاركنان در سر كار خود حاضر نمی‌شوند.
۳- دادن وعده و وعیدهای رنگی و بی‌پایه به مردم به شرطی كه كاندیدای مورد نظر در شهر آنها حائز بیشترین آرا شود. در این راستا استانداری اردبیل با دست بردن به آمار جمعیتی بخش‌های نیرو و جلب رضایت وزیر كشور هم خطی خود مبنی بر تبدیل بخش‌های فوق به شهرستان به مردم مناطق فوق وعده داد كه در صورت پیروزی این جناح، از مزایای بیشتری هم به ظاهر برخوردار خواهند شد.
۴-  انجام وظایف خود در قبال مردم، مشروط به حمایت مالی مردم از دفاتر تبلیغاتی یك كاندیدای خاص كه به عنوان نمونه می‌توان به درخواست از امنای یك شهرك تازه تاسیس مبنی بر اینكه در صورت انجام حمایت مالی از دفاتر تبلیغاتی كاندیدای مورد نظر نسبت به حل مشكل ایشان اقدام خواهد شد.
۵- دعوت از چهره‌های شناخته شده یك جناح خاص و لشگركشی اداری به جلسات سخنرانی چهره فوق.
۶- استفاده وسیع از مراسم و جلسات عزاداری مردم كه روحانیون طرفدار یك جناح در آن نسبت به ترغیب مردم به رای دادن به كاندیدای مشخص تشویق می‌شوند… حضور فعال برخی از نیروهای نظامی در حمایت از چهره مورد علاقه استاندار و كادر  اجرایی استان هم چشمگیر و قابل توجه بود و به خصوص شدت آن زمانی بود كه امام جمعه تبریز در سفری به اردبیل در جمع پاسداران انقلاب اسلامی رای دادن به كاندیدای خاص را تكلیف شرعی و دینی اعلام كرد…

احمدی نژاد معاون وزیر احمدی نژاد
فراز و نشیب روزگار گویا تمامی ندارد. روزگاری محمود احمدی نژاد معاون وزیر كار آینده اش جهرمی (در دولت نهم)بوده. وزیری كه حتی در لیست كابینه دوم احمدی نژاد جا نگرفت!
همین سال گذشته تاجزاده كه حالا در زندان روزگار می گذراند در نشستی كه از سوی انجمن اسلامی دانشجویان دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران (مهرماه ۱۳۸۷)برگزار شده بود در بازخوانی پرونده انتخابات دوم خرداد ۷۶ گفته بود: «كسانی كه سعی كردند انتخابات سال ۷۶ و ۷۸ را در تهران و شهرستان ها خدشه دار كنند، امروز بر مسند قدرت نشسته اند… در آن دوره ای كه گفتم آقای جهرمی كه اكنون(سال ۸۷) وزیر كار است معاون آقای جنتی بود و این تیم را اداره می‌كرد. یكی از معاونینش هم آقای احمدی نژاد بود…» در ادامه تاجزاده افراد ذكر شده و كسان دیگری چون كردان را به مخدوش كردن انتخابات مجلس ششم متهم كرده بود. جهرمی دیگر وزیر كار  نیست و كردان هم با همه حاشیه ها دیگر در قید حیات نیست و محمدعلی بشارتی (وزیر كشور دولت دوم هاشمی رفسنجانی) كه در گزارش روزنامه سلام به وی اشاره شده بود، بی سر و صدا و هیاهوی مطبوعاتی مشاور امنیتی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

در سال ۸۸ هستیم، آقای احمدی نژاد به خواست قلبی اش كه لا اقل ده سال است در دل  داشته رسیده است، از روزهایی كه احمدی نژاد خود را نامزد نمایندگی مجلس یا عضویت در شورای شهر كرده بود خیلی سال گذشته است. در سال ۸۸ او بر صندلی ریاست جمهوری تكیه زده. یعنی بالاترین مقام اجرایی در جمهوری اسلامی ایران. او به خواست قلبی اش كه از آن با عنوان «توفیق خدمت» یا «نوكری ملت» یاد می كند به هر ترتیب دست یافته است.
اینجا ایران است؛ امروز دیگر مثل ۱۰ سال قبل تاجزاده تكیه زده بر صندلی رئیس ستاد انتخابات كشور نیست، او در زندان است، احمدی نژاد هم دیگر شاكی انتخابات نیست. مناسبات بین افرادی چون هاشمی، حدادعادل، مرتضی نبوی، ناطق نوری و… به كلی دگرگون شده است  و كسی هیچ نمی داند، ده سال دیگر افرادی كه امروز تیتر یك هفته نامه ای عادی هستند، كجای دنیا و زیر كدام سقف و روی كدام صندلی هستند!

منبع: انواری آنلاین

http://ayandenews.com/news/18317/

نگاهی دیگر: از مرغ سحر تا ترانه‌های سبز

فوریه 10, 2010

محمود خوشنام

کارشناس موسیقی

عارف یکه و تنها، شعر و موسیقی را به خدمت جنبش و هدف‌های آن در آورد

باران ترانه‌های برانگیزاننده‌ای که این روزها از بام تا شام از رسانه‌ها می‌بارد، یک پندار پایدار خطا را باطل می‌کند: موسیقی ایران ظرفیت اعتراض و انقلاب ندارد.

در واقع موسیقی سازان ایرانی، خود توانایی کشف این ظرفیت را نداشته‌اند. در سینه‌شان فریادی نبوده که رهایش کنند. همیشه به آن چه داشته‌اند رضا بوده‌اند. به دنبال آن چه حق دارند، نرفته‌اند. لذت غمگنانه‌ای از وضع موجود، برایشان کافی بوده است. دیگر چه نیازی که سینه را سپر تیر عدو بسازند.

نخستین کسی از اهل این حرفه که سنت سکوت را شکست،»عارف» بود که جنبش مشروطه، جوهر آزادی خواهی را در درونش به جوش آورد. یکه و تنها، شعر و موسیقی- و ترانه- را به خدمت جنبش و هدف‌های آن در آورد. همان جوهر ذاتی سبب شد که دشتی و ابو عطا و افشاری در ترانه‌های او به رنگ سرخ در آید و از خون جوانان وطن لاله بردمد. «مرغ سحر»- بهار- نی داود، سند دیگری است بر ظرفیت تمام عیار موسیقی ایران. ناله مرغ سحر به بیدار باش جوانان تبدیل می‌شود تا قفس‌ها را زیر و رو کند.

«ای ایران» سرود جاودانه «خالقی» که جنبشی هم پشتوانه آن نبوده نیز بر امکانات بالقوه موسیقی ایران برای بیان آرمان‌های میهنی تاکید می‌گذارد.

در سال‌های پیش از انقلاب فریادهای در گلو مانده، مجرای دیگری برای خود پیدا کرد، نماد پروری. ترانه‌های سر زنده‌ای آفریده شد که با ایما و اشاره در برابر خود کامگی ایستادگی می‌کرد.

ترانه با همین زبان نمادین بیشترین تاثیر را در پیروزی انقلاب ایران در سال 1357 از آن خود کرد. البته شاعران و آهنگسازان چیز دیگری می‌خواستند و فکر می‌کردند به یاری انقلاب اسلامی به آن می‌رسند. همین فکر را البته انقلابیون اسلامی داشتند و به زودی معلوم شد که دور اندیشی و استراتژی این‌ها درست‌تر بود.

از ادغام نوازندگان دو گروه «شیدا» و «عارف»، که چند سالی پیش پدید آمده بودند، گروه چاووش بنیاد شد و بار تهیه و اجرای ترانه‌های اعتراضی را بر دوش گرفت که به موازات پیشروی انقلابیون هر روز لحن تند‌تری پیدا کرد.

شجریان»فریاد» دیروز مشیری را امروزی می‌کند

ولی پس از پیروزی انقلاب، اسلامی‌های پیروز به مرور «متحدین ناگزیر» خود را پس زدند و شعرها و ترانه‌های «غیر خودی»‌ها را جمع کردند.

آن‌ها که فرار را بر قرار ترجیح دادند و غالبا رهسپار «شهر فرشتگان» شدند، مدتی را مبهوت و منفعل به دور خود چرخیدند و زمانی که از نو دست به کار ترانه بردند، به جای فریاد، ناله سر دادند.

» وطنیه» هم که می‌ساختند، خسته دلان را خسته دل‌تر می‌کرد: هوار هوار! بردن دار و ندار ما را! البته چنین نیست که در این سی سال هیچ اعتراضی از ترانه‌ای سر بر نیاورده باشد. ولی آن چه آفریده می‌شد از نظر کمیت و کیفیت، متناسب با بعد فاجعه‌ای نبود که رخ داده بود. همه مانده بودند که چه بگویند. برای کی و چه گونه بگویند؟ برای کدام آرمان شکست ناخورده؟ برای کدام قدیس پرهیزکار باقی مانده؟

از درون جبر تاریخ

سال‌های سال نسیمی حتی نمی‌وزید که امید به توفان را در دل‌ها بکارد. باید می‌گذشت. سی سال می‌گذشت، تا از درون «جبر تاریخ» جنبشی سر برآورد خودجوش که بی رهبر هم کارش را پیش می‌برد. جنبشی فراگیر، بدون پشتوانه مالی، سازمانی و عقیدتی. جنبشی مردمی و موزیکال.

جنبشی که سر برآورد، باران ترانه، ترانه‌های اعتراض و مقاومت، ترانه‌های انقلابی، باریدن گرفت. رسانه‌ها ترانه باران شدند. حیرت آور بود. این همه ترانه کی و در کجا ساخته و پرداخته شده است؟ حیرت‌آ‌ور‌تر آن که بیشتر آن‌ها از ارزش‌های کیفی برخوردارند.

ترانه‌های جنبش سبز با ترانه‌های هیچ جنبش دیگری قابل مقایسه نیست. نه با ترانه‌های مشروطیت و نه بخصوص با ترانه‌های انقلاب اسلامی.

همه گروه‌های موسیقی دست به کار شده‌اند. پاپ‌ها، سنتی‌ها، درونمرزی‌ها، برونمرزی‌ها. آهنگ‌هایی هم که آهنگسازان جوان بر روی شعر معاصر می‌گذارند، آن‌ها را به روز و تاثیر گذار‌تر می‌سازد.

سایه و کسرایی و شاملو و مشیری انگار پریروز حرف جوانان امروز را زده‌اند. شجریان»فریاد» دیروز مشیری را امروزی می‌کند. «شکیلا» «مژده آزادی» سایه را به گوش همه می‌رساند و گوگوش از مادری یاد می‌کند که نامش ایران است و چشم به راه بازگشت فرزندان خویش است.

سنت عاشقانه بودن ترانه در ایران، اگر چه تا حدودی از رفتن آن به سوی اعتراض جلوگیری کرده، ولی حالا که جنبشی سر برآورده، سبب تلطیف محتوای آن شده است. متن‌ها در عین اعتراض، شاعرانه است و کم‌‌تر وابسته به شعار. و این صفت برجسته‌ای است که ماندگاری ترانه‌های جنبش را تضمین می‌کند.

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2010/02/100209_l11_mk_revolution_music.shtml