Archive for نوامبر 2012

روضه خوانی؛ دگردیسی های تاریخی یک سنت

نوامبر 21, 2012

علی امیری استاد دانشگاه ابن سینا در کابل پایتخت افغانستان است.

حدود پنجصد سال پیش (سده هشتم و نهم هجری) کمال الدین حسین بیهقی کاشفی سبزواری معروف به ملاحسین واعظ کاشفی در هرات کتابی بهنام «روضة الشهداء» نوشت.

این کتاب ده باب داشت و بهتدریج خواندن ده باب این کتاب در ده روز اول ماه محرم رایج شد و این گونه بود که سنتی پدیدار شد، با ابعاد و شاخه ها و تأثیرگزاری های بسیار، که اکنون به عنوان «روضه خوانی» نام بردار است.

برابر روایت عبدالرحمن مدرس، نویسنده تاریخ علمای خراسان ملاحسین کاشفی، یک صوفی سنی مذهب و پیرو طریقت نقشبندیه بود. او گاه و بیگاه در مورد کشته شدگان دشت کربلا، نیز شعر های می سرود و احتمالا در سبزوار و برخی جاهای دیگرآن سروده ها را در حضور گروهی از مردم به آهنگ نیز می خواند.

نوشته ها و آثار دیگری هم در فقه و تفسیر و تصوف از او باقی مانده است و مشهور تر از همه «انوارسهیلی» و «لب لباب مثنوی» است.

روی هم رفته می توان گفت این واعظ کاشفی مرد ملا و با سوادی بوده است. اما روضة الشهدای او بیش از آنکه ریشه در واقعیتهای تاریخی داشته باشد، از تخیل شخصی او سرچشمه گرفته است.

مرگ واعظ کاشفی مقارن است با ظهور و قدرتگیری صفویه در ایران. صفویان از اعقاب شیخ صفیالدین اردبیلی است که خود مانند ملاحسین یک صوفی سنی مذهب بود. اما اخلاف او شیعه و صوفی ستیز و سنیستیز شدند.

در این میان اما، آنها سنت روضه خوانی را که به دست یک عالم سنی بنا نهاده شده بود، به دلیل ایدئولوژیک ترویج کردند. صفوی ها خود را در تقابل با دولت عثماینه تعریف می کرد. صوفیگری بخشی از ایدئولوژی دولت آل عثمان بود و ناگزیر، صوفیستیزی و روضه خوانی رفته رفته به بخشی اساسیِ ایدئولوژی دولت صفوی بدل گردید و چون پشتیبان سیاسی یافت، شاخ و برگ بسیار پیدا کرد و بهنوعی نمایش و آیین بدل شد.

در دورۀ قاجار تعزیه با شبیه خوانی همراه شد. اما دیگر کم تر حالت ایدئولوژیک داشت و بیشتر به صورت سر گرمی در آمده بود. در دوران ناصر الدین شاه، تکیه خانه دولت به یکی از مهمترین مراکز نمایش و تعزیه خوانی و تفریح و سرگرمی بدل شده بود و القاب و عناوین مختلف، مانند سلطان الذاکرین و ملک الذاکرین و امثال آن پدید آمد.

آنچه که امروزه موسیقی سنتی ایران خوانده می شود نیز، تاحدی، در میان همین دست ذاکرین و همان محافل تکیه خانه ای عهد قاجار ریشه دارد.

سید عزیزالله ملک الذاکرین (عزیز ملک)، تاج الواعظین (تاج نیشابوری)، میرزا حبیب شمس الذاکرین و میرزا طاهر رسایی معروف به ضیأ الذاکرین از بزرگان آواز و اساتید نامدار موسیقی، از دل این سنت برخاسته بودند.

قمرالملوک وزیری آوزاخوان معروف، همراه مادر‌‎‌ کلانش (مادربزرگ) نوحه خوان زنانه بود و از نوحه خوانی به موسیقی رفت و از پدیده های ماندگار آواز شد.

رویداد کربلا در خراسان به دلایل سیاسی همواره در خاطرها زنده بود. مردم خراسان در قرون اولیه پس از اسلام از حیث سیاسی به دو گروه اموی و علوی وابسته بودند و به خصوص حوزه بلخ و اصحاب امام ابوحنیفه، امام علی را پیشوای علم می دانستند و یاد امام حسین را نیز گرامی می داشتند بی آنکه الزاما شیعه به معنایی که امروز می شناسیم باشند.

وقتی که قرار شد حسنک وزیر، در کنار مصلای بلخ بر دار آویخته شود، بنا به روایت بیهقی گفته بود: «جهان خوردم، کارها راندم و فرجام کار آدمیان مرگ است؛ چه باک که بردار کشند یا جزدار. از حسین علی که بهتر نیم»

با این حال میتوان گفت که در خراسان و غور و بامیان، به تفاریق گرامی داشت روز عاشورأ، از دیر باز بدین سو رایج بوده است؛ اما بیشتر شکل حماسی داشته است تا تراژیک.

در هزارهجات، که اکثر باشندگان آن شیعه مذهبند، چیزی از جنس شبیه خوانی و نمایش رایج نبوده است. تا جایی که خاطره و تجربۀ شخصی من حکم می کند، مراسم عاشورا پرشور برگزار می شد، اما کم تر کسی تنها برغربت امام حسین گریه می کرد، بلکه این مراسم بیشتر حالت آیینی داشت و تا حدی می توان گفت کارکرد آن تزکیه روحی یا چیزی شبیه کاتارسیس یونانی بود.

در روزهای محرم درهزارهجات مردم بهترین لباس های شان را میپوشیدند، شاد بودند و سعی میکردند مؤدب باشند و قدر خود و مراسم را بدانند و بدین ترتیب به گسترش روابط اجتماعی و تجدید دیدارها و مراودات یاری رسانند.

روضه خوانان نیز بیشتر از آنکه تنها «ذکر مصیبت» کنند و اجر و مثوبت اخروی ببرند، به این مراسم به عنوان عرصۀ برای تمرین خطبه و سخن، جلب تحسین و اعتماد عمومی و منزلت اجتماعی نگاه می کردند.

عاشورأ در اثر عامیانه شدن با فرهنگ های مختلف در آمیخته است و استعداد و ظرفیت آن را دارد که به اشکال هنری مختلف امکان ظهور بدهد. اما عملا این کار صورت نگرفته است.

واکنش امت مسیح به رویداد «تپه جلجتا»، انبوه از نقاشی ها و مجسمه ها و رمان ها و آثار هنری بوده است. اما رویداد «دشت کربلا» از حیث هنری و زیبایی شناختی از حد حسینیه و تکیه خانه (در بخش معماری) و برخی نمایش ها و نقاشی های قهوه خانۀ و مقدار شعر و نوحه، آن هم اغلب تکراری، فراتر نرفته است.

گویی جهان اسلام به خصوص جهان تشیع در برابر این حادثه احساس گناه میکرده، و بنا بر این، شیوۀ سوگواری شان اغلب شکل خشن و خودآزارانه به خود گرفته است نه فرم زیبا و هنری.

زدن به سر و صورت و سینه زنی و استفاده از زنجیر و قمه و دیگر ابزار آلات خشن، به بخشی از آیین سوگواری در این مراسم بدل شده است.

واقع این است که حادثه عاشورا، تاکنون جایگاه استواری در جهان هنری مسلمانان نیافته است. مسلمانانی که بهترین مسجدها را ساخته و از قصرالحمرأ دراندلس تا مسجد اموی در دمشق و تاج محل در آگره یادگارهای شگفت انگیز معماری را به میراث گذاشته است، هرگز هیچ حسینیۀ از حیث هنر معماری ارزشمند نساخته اند.

عدم جایگاه استوار این رویداد در جهان هنری مسلمانان و به خصوص شیعیان، از یک سو نشان این است که موضوع هنوز از مرحله «ماتم زدگی» خارج نشده است و از سوی دیگر همین وضع سبب شده است که این رویداد در برهه های تاریخی مختلف به فرم های گوناگون در آید و اغلب مورد استفاده ابزاری در حوزه های سیاسی و اقتصادی قرار گیرد.

سر سیاسی شدن شدید این رویداد را در دوران جدید، نیز می‌توان در همین ضعف موقعیت هنری آن جستجو کرد.

در دوران متأخر، به خصوص با نامرادیهای سیاسی که دامنگیر جهان اسلام بوده است، حادثه عاشورأ، ازحیث سیاسی اهمیت پیدا کرد. گروه های مبارز اسلامی به صورتِ گسترده تلاش کردند که از ماجرای کربلا یک الگوی سیاسی درست کنند و به خصوص تلاش می‌کردند که از شخص امام حسین تصویر یک شورشگر انقلابی ارایه کنند.

علی شریعتی در یکی از سخنرانی های خود امام حسین را با چه گوارا مقایسه کرده بود. این برداشت جدید از عاشورأ، رفته رفته به عزاداری نیز رنگ سیاسی و ایدئولوژیک داد.

ستایش رنگ سرخ و خون و نکوهش رنگ سیاه و دم زدن مکرر از «خط سرخ و انقلابی حسین» و «خط سیاه و ارتجاعی یزید» میراث این دوران است که به خصوص جریان های چب اسلامی سازنده و مصرف کننده آن بودند.

گلبدین حکمت یار در سخنرانی که در سال ۱۳۶۶ در کمپ ورسک پاکستان در تجلیل از روز عاشورا به عنوان «درسی از عاشورای حسین» ایراد کرده است، امام حسین را الگوی جهاد افغانستان خوانده و از خون و مرگ ستایش بسیار کرده است.

پیشتر از آن، سید اسماعیل بلخی در شعری، «خون» و «قلم» را در برابر هم قرار داده و رمز پیروزی را در خون نشان داده است: جوانان در «قلم» رمز شفا نیست/ دوای درد استبداد «خون» است

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سیاسیشدن گستردۀ همه چیز، عاشورأ و روضه خوانی نیز شدیدا سیاسی شد.

بدین ترتیب عزاداری عاشورأ که پیش از این بازتاب ذوقهایی فرهنگی گوناگون و روان شناسی های اجمتاعی مختلف بود، حداقل در جوامع شیعی روی به یک شکل شدن نهاد.

جمهوری اسلامی ایران به منظور تقویت ایدئولوژی سیاسی خود به تروج گستردۀ فرهنگ نوحه و روضه خوانی اهتمام کرد.

درج مضامین سیاسی در نوحه ها گرچه یک تغییر بود، اما تغییر بزگتر به لحاظ فرم بود که این مراسم را از حالت نمایشی و تکیه خانه ای خارج و آن را به نوعی تظاهرات خیابانی مبدل کرد.

از این به بعد عزاداری جزو مناسک سیاسی جمهوری اسلامی ایران شد و مثل بسیاری از مراسم «سیاسی-عبادی» دیگر امثال روز قدس، شب های قدر، ایام عید و بیست و دوم بهمن، کارکرد ایدئولوژیک پیدا کرد.

شکل واحدی از نوحه و روضه خوانی، بر افراشتن پرچم ها، برپاکردن دروازه ها و اقامۀ نماز در ظهر روز عاشورا که اینک از سوی جمهوری اسلامی در بیرون از ایران نیز ترویج می شود، نمادهای به ظاهر عاشورایی است که به نحوی با هژمونی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی پیوند دارد.

این شکل از عزاداری بیشتر به منزله حضور ایدئولوژیک جمهوری اسلامی درک شده است تا ابراز علاقه به امام حسین. گفته می شود که در پس مصارف هنگفت پرچم ها و پارچه ها در افغانستان، پاکستان، عراق، لبنان و سوریه که به رغم پراکندگی جغرافیایی به نحوی جالبی از حیث فرم به هم نزدیک شده است، حمایت رایزنی های فرهنگی ایران نهفته است.

این واپسین دگردیسی، سنت روضهخوانی را آبستن خشونت و تحولاتی جدی کرده است.

بسیاری از متولیان این نوع عزاداری با زبان خشونت و حتی تکفیر با دیگران سخن می گویند، رفتار و کردارشان خالی از هرگونه لطف و زیبایی است و در برخی موارد مزاحمت دیگران را بخشی از حقوق مسلم خود می انگارند. واکنش گروههای اسلامی رقیب نیز خشونت بار است.

گروه های چون سپاه صحابه و لشکر جنگوی در پاکستان و دیگر جریان های اقماری شبکه القاعده و جریان های رادیکال وهابی، عزاداری به شیوۀ جدید را نوعی تظاهر سیاسی و بنابراین گونۀ ایدئولوژی و خواست قدرت ترجمه می کنند.

دیرها است که در پاکستان عزاداران به خاک و خون کشیده میشوند. چند سال پیش در هرات و سال گذشته در کابل عزاداری با رویداد های خونین و هولناک همراه شد. در عراق نیز زایرن و سوگواران به گونۀ پیوسته هدف قرار گرفته اند.

می توان نتیجه گرفت که خشونت ها در مورد عزاداران و زایران با سیاسی شدن و ایدئولوژیک شدن بیش از پیش این دو پدیده پیوند دارد.

مراسم عاشورا (مثلا در جایی مانند افغانستان و شهر کابل) در سال های اخیر از بستر فرهنگی و تاریخی خودکنده شده است و این ممکن است برای یک عده نامأنوس و حتی تهدیدآمیز جلوه کند.

آیا می توان از ایدئولوژیک شدن این مراسم جلوگیری کرد؟ آینده در راه است.
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/11/post-382.html

ابهام در آینده طرح نیروگاه‌های خورشیدی اروپا

نوامبر 21, 2012

مت مک‌گارث

خبرنگار علمی بی‌بی‌سی

در طرح بلندپروازانه Desertec قرار بود که از طریق منابع تجدیدپذیر و کابلهای زیر سطح دریا، برق تولید و به اروپا ارسال شود

طرح بلندپروازانه‌ای که قرار بود ۱۵ درصد برق اروپا را از طریق نیروگاه‌های خورشیدی در شمال آفریقا تامین کند، دچار مشکل شده‌است.

در ابتدای ارائه طرح «دیزرتک»، امید می‌رفت که برق از طریق شبکه ای از منابع تجدیدپذیر تولید شود و سپس به وسیله کابلهایی در زیر سطح دریا به اروپا انتقال یابد.

اما در هفته های اخیر، دو کمپانی بزرگ که پشتیبان صنعتی حامی این طرح بودند، کنار کشیده‎‌اند.

دولت اسپانیا نیز از امضای تفاهم‌نامه ساخت و راه‌اندازی نیروگاه خورشیدی در مراکش خودداری کرده‌است.

طرح «دیزرتک»، در سال ۲۰۰۹ با پیش بینی یک بودجه ۴۰۰ میلیارد یورویی برای مهار انرژی خورشیدی و دیگر منابع تجدیدپذیر در شمال آفریقا، در دستور کار قرار گرفت.

امید می‌رفت که تا سال ۲۰۵۰، از این طریق حدود ۱۲۵ گیگاوات نیروی برق تولید شود. این میزان برق، علاوه بر تامین کلیه نیازهای کشورهای میزبان، امکان صدور حجم عظیمی از نیروی برق را از طریق کابلهایی در زیر سطح دریای مدیترانه فراهم می‌کرد.

اما سه سال پس از معرفی، تلاشها در راستای پیشرفت آن پروژه ناچیز بوده‌اند. زیمنس و بوش، دو شریک تجاری و صنعتی «دیزرتک»، تصمیم گرفته‌اند که خود را از مشارکت در این طرح کنار بکشند.

فقدان انگیزهدکتر دانیل آیوک اِمبی اِگبِه، پروفسور دانشگاه لینز اطریش و کارشناس منابع خورشیدی آفریقا، معتقد است که این خبر خوبی نیست.

او به بی‌بی‌سی گفت: «زیمنس و بوش کمپانیهای خیلی بزرگی هستند. اگر آنها نخواهند از این طرح پشتیبانی کنند، ادامه کار برای ‹دیزرتک› مشکل می‌شود.»

«به عقیده من مشکل بتوان دلیلی برای ادامه کار پیدا کرد. واضح است که پروژه از هدف اصلی خود منحرف شده و اکنون در جستجوی یک مسیر تازه است.»

پروفسور پیتر دروگه

Eurosolar

به نظر می رسد که بعضی از دولتها نیز در این فقدان انگیزه شریکند.

یکی از گامهای اساسی که «دیزرتک» اعلام کرد، راه اندازی سه نیروگاه خورشیدی در مراکش بود. اخیرا قرار بود گروه کشورهای مشارکت کننده در این طرح – از جمله اسپانیا و ایتالیا – تفاهم‌نامه ای را امضاء کنند. اما دولت اسپانیا از این کار سر باز زد؛ به این دلیل که این پروژه در زمینه تامین هزینه های مورد نیاز مشکلاتی دارد.

هانس-جوزف فِل، نماینده پارلمان آلمان از حزب سبز است که پشتیبان قانونگذاری در زمینه انرژی‌های تجدیدپذیر است. از او بعضا به عنوان صاحب اصلی طرحی یاد می شود که اجرای آن به موفقیت تولید انرژی از توربینهای بادی و خورشیدی در آلمان منجر شد. به عقیده او، طرح پیشگامانه «دیزرتک» بیش از حد متکی بر بودجه‌های دولتی است.

آقای فِل گفت: «دولتها به یک دلیل کم انگیزه هستند: «دیزرتک» نیاز شدیدی به پول مالیات دارد و اکنون که کل بودجه عمومی دچار کسری است، طبیعتا پول حاصله از مالیات هم به آسانی در دسترس نیست.»

این در حالی است که کلاوس اشمیتکه، سخنگوی «دیزرتک» به بی‌بی‌سی گفت که طرح در شرایط خوبی به سر می‌برد و مشکلات پیش آمده هم تاثیری بر موفقیت کلی آن نخواهد گذاشت.

یک نیروگاه خورشیدی در مراکش از آینه برای متمرکز کردن اشعه‌های خورشیدی استفاده می‌کند

او با اشاره به مشکلات پیش آمده با اسپانیا گفت: «بحث فعلی درباره تفاهم‌نامه‌ای مابین چند دولت است. بنابراین، پروژه «دیزرتک» خود را درگیر اینگونه مباحث نمی‌کند. آن کارها از وظایف دولتهاست. ما دلیلی برای وحشت از این مشکلات نمی‌بینیم.»

اما دیگران در این باره مطمئن نیستند. پروفسور پیتر دروگه، رئیس انجمن اروپایی انرژی‌های تجدیدپذیر (Eurosolar)، در این مورد گفت: «به عقیده من مشکل بتوان دلیلی برای ادامه کار پیدا کرد. واضح است که پروژه از هدف اصلی خود منحرف شده و اکنون در جستجوی یک مسیر تازه است.»

به باور او «یکی از جذابیتهای اصلی منابع تجدیدپذیر این است که بی نیاز از انرژیهای دیگر هستند. پس اگر شما خود را وابسته به یک منبع خارجی کنید که لازم باشد برای آن پول بپردازید، در آنصورت مهمترین مزیت این روش تبدیل انرژی را که مد نظر ما است، از دست داده اید.»

در عین حال، این بحث نیز مطرح بوده که نگرانیها از بابت ثبات سیاسی در شمال آفریقا، سرمایه گذاران و دولتها را به ملاحضه واداشته است.

یک خبر خوب برای پروژه این است که چین پیشنهاد کرده در این کار سرمایه گذاری کند تا به این ترتیب به فراگیری تکنولوژی آن بپردازد. به باور هانس-جوزف فِل، پول چین به همراه نیاز آن کشور به فراگیری این تکنولوژی، پتانسیل خیلی بالایی را برای نجات این پروژه به ارمغان می‌آورد.

http://www.bbc.co.uk/persian/science/2012/11/121119_asf_eu_solar_plants_trouble.shtml

بحران تنهایی در چین

نوامبر 13, 2012

در دوران مائو تسه‌تونگ فضای شلوغ کارخانه‌ها نوعی حس همبستگی ایجاد می‌کرد

رهبران جدید چین چگونه جامعه‌ای را به ارث خواهند برد؟ چین با سرعتی باورنکردنی توسعه پیدا کرده است و میلیون‌ها نفر از فقر و تنگدستی نجات پیدا کرده اند. اما جرارد لموس که روی ابرشهر چونگ‌کینگ تحقیقاتی انجام داده، می‌گوید مسأله تنهایی چیزی است که به‌راحتی از آن غفلت می‌شود.

در میدان عمومی شهر، پیرمردی به‌صورت وارونه آویزان شده بود. کفش‌هایش به سبک سنتی، پارچه‌ای بود و پاهایش روی میله‌هایی که از آنها خودش را آویزان کرده بود، قرار گرفته بود . ظاهرا این ورزش صبحگاهی او بود. او حسابی لباس پوشیده بود و برای مقابله با هوای سرد اوایل بهار، کت ضخیمی به تن کرده بود. من این صحنه را در سال ۲۰۰۸ دیدم. در آن سال برای بازدید از زندگی گروهی از کارگران یک کارخانه به پکن رفته بودم. کار این پیرمرد در یک مکان عمومی در نگاه اول عجیب و غریب بود، اما مردم بی‌توجه از کنار او رد می‌شدند.

در جوامع چینی سنتی نظیر این، میادین عمومی نقش اتاق نشیمن عمومی را ایفا می‌کردند. بیشتر افراد حاضر دوست و همسایه هستند. شگفت زده نشدن از رفتار غیرعادی یک همسایه، جنبه‌ای از زندگی اجتماعی خصوصی است. اما با تغییرات سریع چین و چند پاره شدن جوامع و گروه‌های اجتماعی، چنین صحنه‌هایی کمتر اتفاق می‌افتد. زمانی که به‌عنوان استاد مهمان در «دانشگاه چینی» کار می‌کردم، دفتر امور مدنی دولت از من خواست بیم‌ها و رویاهای مردم را کشف کنم و به مقامات کمک کنم تا درک بهتری از زمینه‌های بروز ناآرامی‌های اجتماعی پیدا کنند.

در دوران مائو تسه‌تونگ، بین کارخانه‌های آجری پردود و دودکش‌ها و آپارتمان‌های شلوغ و کم‌نور، یک فضای عمومی بتونی وجود داشت، که شبیه فضایی بود که پیرمرد مورد اشاره در آن ورزش می‌کرد. از آنجا که مردم در چنین شرایط سخت و شلوغی زندگی می‌کردند، ساکنان محل به این فضاهای عمومی می‌آمدند، و به ورزش، تشکیل گروه‌های خودجوش تای‌چی (نوعی ورزش رزمی چینی)، یا بازی شطرنج می‌پرداختند. پیرمردها پرنده‌هایشان را در قفس برای هواخوری بیرون می‌آوردند. اما این سبک زندگی در شهرها و حتی مناطق روستایی، در حال از بین رفتن است.

در چین بسیاری از افراد به‌تازگی با تجربه انزوا و تنهایی ناشی از تغییرات اقتصادی آشنا شده اند. در محله‌هایی از چونگ‌کینگ و پکن که من در آنها کار می‌کردم، تنهایی مثل آلودگی در حال گسترش بود. کادر رهبری جدید کشور قرار است در ماه نوامبر معرفی شود. رهبران جدید تنها با کاهش رشد اقتصادی و مسائل مربوط به سیاست خارجی، نظیر اختلافات ارضی با همسایگان، روبرو نیستند. آنها باید فکری هم بحال نبود ضمانت‌های اجتماعی، پیامدهای سیاست تک فرزندی، و نارضایتی کسانی که برای کار در کارخانه‌ها به شهرها مهاجرت کرده اند، بکنند.

فراز و نشیب‌های اقتصادی چین
بعد از تأسیس جمهوری خلق چین در اول اکتبر ۱۹۴۹، ماتو تسه‌تونگ تلاش کرد اقتصادی برنامه‎ریزی شده از مرکز را پایه‌گذاری کند. اما بعد از گذشت ۵۰ سال، چین در مسیر اقتصادی کاملا متفاوتی قرار گرفته است.
در دهه ۱۹۵۰ دولت چین تقریبا کنترل همه شرکت‌های خصوصی را در اختیار گرفت و برنامه‌ریزی اقتصادی کلا در دست دولت متمرکز بود.
در سال ۱۹۵۸ برنامه «گام بزرگ به جلو» روستاهای چینی را به «جوامع اشتراکی» کارگری تبدیل کرد. نتایج این اقدام فاجعه‌بار بود.
در سال ۱۹۷۸، بعد از دشواری‌های سیاسی ناشی از انقلاب فرهنگی، رهبران کشور تصمیم به اعمال اصلاحات گرفتند و تدریجا ایده اقتصاد مرکزگرا را کنار گذاشتند.
در دهه ۱۹۸۰ چین کم‌کم درهایش را به‌روی سرمایه‌گذاری و تجارت خارجی گشود.
دنگ شیائوپینگ، رهبر سابق چین، مناطق ویژه اقتصادی ایجاد کرد که در آنها سرمایه‌گذاران خارجی می‌توانستند در شرایطی خاص کار کنند.
از ابتدای دهه ۱۹۹۰، در میان تقاضاها برای ایجاد اصلاحات در بازار، چین تصمیم گرفت تعداد بسیار زیادی از شرکت‌های دولتی را در مناطقی نظیر چونگ‌کینگ به‌فروش بگذارد.
در قرن بیست و یکم چین شاهد رشد اقتصادی سریع، اصلاحات بانکی و خصوصی‌سازی بسیاری از شرکت‌های دولتی بوده است

انزوای آسمان‌خراش‌انزوا و تنهایی برای بسیاری از چینی‌ها تجربه‌ای جدید و ناشی از تغییرات عظیم اقتصادیست. حزب کمونیست از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ در داخل کارخانه‌ها واحدهایی را به‌صورت مادام‌العمر در اختیار مردم قرار می‌داد. بلندگوهای

بزرگ بطور مستمر و با صدایی گوشخراش شعارهای تبلیغاتی پخش می‌کرد. کارگران باید سرودهای مائوئیستی می‌خواندند، لباس‌های متحدالشکل می‌پوشیدند، و در تمرینات روزانه گروهی شرکت می‌کردند. مقامات حزب همه جا حضور داشتند و برای هر کاری، حتی ازدواج یا خانه عوض کردن، باید از آنها اجازه گرفته می‌شد. اما این وضعیت مزایایی هم داشت. ساکنان این واحدها از شغل مادام‌العمر، و تحصیل و درمان رایگان برخوردار بودند.

هدف این بود که افراد در تمام طول زندگی‌شان در یک محل بمانند، هرچند که انقلاب فرهنگی چین این مسأله را دستخوش آشفتگی کرد. زندگی در کنار هم در طول زمان همسایگان را به اعضای یک خانواده تبدیل کرد، و مجموعه این خانواده‌ها با وجود سختی‌های زندگی، یک اجتماع را شکل می‌داد. از دهه ۱۹۹۰ به این سو، کارخانه‌های زیادی تعطیل و خراب شده اند. زمین‌های کشاورزان در نزدیکی شهرها جای خود را به آسمان‌خراش‌های مسکونی داده اند.

در چونگ‌کینگ، مردی که قبلا کشاورز بوده و زمینش مصادره شده بود، به‌من گفت: «مصادره زمینم زندگی مرا تغییر داد. آرزو دارم زمین خودم را داشته باشم و مثل یک کشاورز روستایی زندگی کنم.» یک کشاورز دیگر نگران این بود که حالا که زمینش را از دست داده، چطور باید امرار معاش کند: «بزرگترین نگرانی من نداشتن سرپناه است. ای کاش مسکن بیشتری برای کارگران روستایی فراهم می‌شد. یکی دیگر هم می‌گوید: «ای اش همه کسانی که تازه برای زندگی از شهر به روستا آمده اند، می‌توانستند شغلی پیدا کنند.»

در واقع افراد از خانه‌هایی که برای مدت‌های طولانی در آنها زندگی می‌کرده اند، بیرون انداخته می‌شوند و بجای آن به آنها خانه هایی واگذار می‌شود که به هیچ وجه باب میلشان نیست. در این سکونت‌گاه‌های جدید یا فضای عمومی اصلا وجود ندارد، و یا فاصله‌اش زیاد، و فضایش بی‌روح است. چشم‌انداز کاری برای کشاورزان سابق تیره است و بعضی هم اصلا هیچ امیدی به پیدا کردن شغل ندارند. آنها کاری جز اینکه در خانه بمانند، تلویزیون

تماشا کنند و یا در بازار بورس دست به قمار بزنند، ندارند. به باور برخی، تجارت در بورس حالا دارد به مشغله ذهنی فراگیری تبدیل می‌شود.

میلیون‌ها نفر از افراد عمدتا جوان برای کار در کارخانه‌ها به مناطق ساحل شرقی کشور مهاجرت کرده اند و در سختی و تنگدستی زندگی می‌کنند. ساعات کاری طولانی و کارها تکراریست. کارگران، که بسیاری از آنها زنان جوان هستند، در خوابگاه به سر می‌برند و در کنار افراد دیگری از منطقه خودشان زندگی می‌کنند، آنهم زیر چشمان تیزبین سرپرستی از همان منطقه کشور. آنها سخت کار می‌کنند، با پشتکار پس‌انداز می‌کنند، برای خانواده‌هایشان پول می‌فرستند، و اگر کارشان را از دست بدهند، معمولا به خانه برنمی‌گردند، چرا که نمی‌توانند تحمل کنند که بیکار شده اند و دیگر نمی‌توانند به خانواده‌هایشان کمک کنند.

بعضی از سر استیصال، برای اینکه همچنان بتوانند برای خانواده‌شان پول بفرستند، به روسپی‌گری روی می‌آورند. در زیر پل‌های هوایی استان سیچوان، می‌توان با پرداخت تنها یک پوند (حدود یک و نیم دلار) رابطه جنسی داشت. در بعضی از این کارخانه‌ها نرخ خودکشی آنقدر بالاست که صاحبان کارخانه‌ها دور ساختمان حفاظ توری نصب کرده اند تا افرادی که از پنجره‌ها بیرون می‌پرند در آن بیفتند.

کودکان تنها
نتیجه توسعه سریع اقتصادی در چین تنهایی بوده است

والدین این «دختران کارخانه» در محل زندگی‌شان در تنهایی پیر می‌شوند و خبری از مراقبت بچه‌ها نیست. این وضعیت خلاف آموزه‌های کنفوسیوسی مراقبت از مسن‌ترهاست. در چونگ‌کینگ مردی به‌من گفت: «من یک پیرمرد تنها هستم. البته مددکارهای اجتماعی به‌ افراد مسن رسیدگی می‌کنند. امیدوارم این خدمات ادامه داشته باشد.» سرنوشت این پیرمرد تا همین اواخر در چین چیز غریبی بود، اما در غرب امری عادیست. او گفت: «امیدوارم خانه سالمندان زودتر ساخته شود.»

بسیاری از دهکده‌ها از جوانان خالی شده و فقط افراد مسن و عده اندکی از نوه‌هایشان باقی مانده اند. افراد مسنی که از حمایت خانوادگی محرومند و منابع مالی کمی دارند، باید به مددکاران اجتماعی متکی باشند.

سیاست تک فرزندی باعث شده بچه‌ها هم تنها باشند. آنها خواهر یا برادری ندارند که با او رقابت یا همراهی کنند، و باید بار توقعات والدین و پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها را به‌دوش بکشند، و این امر باعث ایجاد فشار و نگرانی می‌شود. یک پسر ۱۱ ساله به‌من گفت: «نگرانم که در آینده دانش‌آموز خوبی نباشم و والدینم را ناامید کنم. امیدوارم بتوانم به دانشگاه بروم و به وطنم خدمت کنم.»

فرزندان «فراموش شده» چینهمراه کردن بازی و لذت‌های کودکی با تکالیف دانش‌آموزی کار سختی است. یک دانش‌آموز دختر به‌ من گفت: «وقتی کمی برای استراحت دارم، چون باید هر روز سخت درس بخوانم و آواز را هم یاد بگیرم . . . آرزو دارم دانش‌آموز خیلی خوبی بشوم و وقتی بزرگ شدم، هنرمند شوم.»

خانواده‌های محدود قدیمی، با سلسله مراتب و ترکیب چند نسلی‌شان، که با آرمان‌گرایی اقتدارگرایانه مائو و آموزه‌های کنفوسیوسی همراه بودند، جای خود را به افراد پیر تنها و فقیر، کشاورزان سابق، «دختران کارخانه» تحت فشار و بچه‌هایی داده اند که سعی می‌کنند به تنهایی با فشار درسی سنگین و انتظارات نابجای خانواده‌ها کنار بیایند.

تنهایی ناگزیر و برگشت‌ناپذیر، به‌همراه نگرانی از غیرقابل پیش‌بینی بودن آینده، می‌تواند در همه نسل‌های چین فراگیر شود.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/11/121110_an_china_fear_lonliness.shtml

چین؛ رهبران تازه و ساختارهای سیاسی کهنه

نوامبر 13, 2012

حبیب حسینی فرد

کارشناس مسائل بین الملل
در کنگره هجدهم حزب کمونیست چین رهبری حزب و کشور به دست چهره‌هایی جدید سپرده می‌شود. فرآیند این نوشدن و روند آن همچنان در هاله‌ای از ابهام است. ساختار سیاسی مبتنی بر انحصار قدرت در دست حزب کمونیست در جامعه‌ای که با شتاب در حال مدرن‌شدن است روز به روز با مشکلات تازه‌ای همراه می‌شود.

سال ۲۰۱۲ سال انتخابات‌های بسیار مهم در برخی از کشورهای پرنفوذ و تاثیرگذار جهان بوده است. در روسیه پوتین دوباره به کاخ کرملین بازگشت، در فرانسه محافظه‌کاران قدرت را در الیزه به سوسیالیست‌ها واگذار کردند و اوباما با رای مردم آمریکا برای یک دوره چهار ساله دیگر مقیم کاخ سفید ماند.

حتی انتخابات روسیه نیز به رغم انتقادهایی که به سلامت و محدودیت‌های آن می‌شود، در مجموع در سطح بین‌المللی قابل قبول توصیف شد و حد معینی از مشارکت مردم در تعیین زمامداران خویش را به نمایش گذاشت. اما در تغییر رهبری چین که این روزها در جریان است همین حداقل‌های موجود در روسیه هم وجود ندارد.

برای انتخاب رهبران جدید حزب کمونیست، کنگره این حزب از روز ۸ نوامبر با شرکت دو هزار و دویست نماینده از سراسر کشور، در پکن آغاز شده و احتمالا ۱۰ روزی به درازا خواهد کشید. بنا به تئوری، این کنگره بر برگماری ۳۵۰ عضو کمیته مرکزی مهر تایید خواهد زد. اعضای این کمیته ۲۵ نفر را از میان خود به عنوان هیئت سیاسی برخواهند گزید. این عده نیز بعداً از میان خود کمیسیون دائمی کمیته مرکزی را تعیین می‌کند که مقتدرترین نهاد تصمیم‌گیری حزب است و ۹ عضو دارد که یکی از آنها به عنوان رهبر حزب انتخاب می‌شود. نخست‌وزیر و رئیس کنگره خلق (پارلمان) هم دیگر اعضای آن هستند. در عرصه عملی اما در تمام انتخابات‌های یادشده تقریبا از قبل سازش‌ها و زدوبندها انجام شده است و رای کنگره و کمیته مرکزی در انتخاب سایر نهادها بیشتر جنبه فرمایشی دارد.

ریشه‌های تاریخی گریز از دمکراسی و شفافیتحزب کمونیست چین ۸۲ میلیون عضو دارد و بزرگترین و قدرتمندترین تشکل سیاسی دنیا به شمار می‌رود. بر خلاف دهه‌های گذشته عضویت در حزب بیش از آن که از سر اعتقادات ایدئولوژیک باشد، نردبانی برای ترقی و کسب موقعیت اجتماعی، اداری و اقتصادی است. حالا دیگر برای عضویت میلیونرها و ثروتمندان هم در حزب «کارگران و دهقانانان» مانعی وجود ندارد.

به رغم اطلاع حلقه اصلی قدرت در چین از ترکیب رهبری جدید، تا روز آخر کنگره هم به طور قطعی اعلام نمی‌شود که ترکیب این رهبری چگونه است و چه کسانی در آن عضو شده‌اند یا عضو آن باقی خواهند ماند. تنها در این روز است که هسته اصلی رهبری حزب (کمیسیون دائم) بر تریبون کنگره حاضر می‌شود و ناظران موقعیت هر عضو رهبری جدید را از جای قرارگرفتن او در صفی که به روی سکو می‌آید حدس می‌زنند.

حدود سه دهه است که چین با شتابی زیاد در حال نوسازی اقتصادی و رهایی خود از ساختارهای عقب‌مانده و دهقانی است. این کشور حالا به دومین قدرت اقتصادی دنیا بدل شده، ولی ساختار سیاسی آن همچنان بسته و مسدود است. نه مشارکت واقعی مردم در آن محلی از اعراب دارد و نه کسی به درستی می‌داند که در میان مردانی که هسته‌ اصلی حزب کمونیست را تشکیل می‌دهند مکانیزم و روند تعیین رهبران کشور چگونه رقم می‌خورد.

«حدود سه دهه است که چین با شتابی زیاد در حال نوسازی اقتصادی و رهایی خود از ساختارهای عقب‌مانده و دهقانی است. این کشور حالا به دومین قدرت اقتصادی دنیا بدل شده، ولی ساختار سیاسی آن همچنان بسته و مسدود است.»

ادامه نبود سیستم دموکراسی در ساختار سیاسی چین و حتی عدم شفافیت و در سازوکارهای تصمیم‌گیری در حزب کمونیست بیش از همه میراث دهه‌های نخست و میانی قرن گذشته است. در این دوران حزب فعالیت‌هایی زیرزمینی داشت و مجبور بود به طور مخفیانه برای کسب قدرت مبارزه کند. پس از تسخیر قدرت که به طور معمول از لوله تفنگ به دست آمد نیز، حزب از انحصار قدرت سرمست شد و وجود «فشارها و توطئه های خارجی» را توجیه ای برای تمرکز و پنهان کاری در درون خود و در ساختار سیاسی و تصمیم گیری کشور عنوان نمود. نبود سنت و تجربه دموکراسی در میان مردم و فقدان فشار اجتماعی هم عاملی شد که این قدرت خود را بیش از پیش بلامنازغ و غیرپاسخگو بداند و نیازی به شفاف‌سازی خویش نبیند.

حالا، پس از سه دهه نوسازی و رشد اقتصادی پرشتاب و برآمدن یک قشر میانی نسبتا قوی، هنوز هم نه تنها تحول محسوسی به سود مشارکت مردم در ساختار و روند تصمیم‌گیری و برگماری رهبران حزب دیده نمی‌شود، بلکه خود این مکانیزم‌ها و روندها هم همچون جعبه سیاهی می‌مانند که کسی از بیرون از حلقه اصلی زمامداران حزب کمونیست به درستی قادر به رمزگشایی آن نیست.

انتخاب رهبران در حلقه‌های بسته قدرترهبران جدید عمدتا با مشاورت و چانه‌زنی‌ها و سهم‌خواهی‌ها در کمیسیون دائمی، هیئت سیاسی و نیز کمیسیون نظامی حزب تعیین می‌شوند. به ویژه نهاد اول، یعنی کمیسیون دائمی که از ۹ نفر از اعضای کمیته مرکزی تشکیل شده نقش اصلی را در تعیین سیاست‌ها و برگماری‌ها دارد. تنها قاعده‌ای که اینک در تعیین رهبران جدید حزب کمونیست رواج و رسمیت دارد این است که هیچ مقام ارشدی برای بیش از دو دوره نمی‌تواند در یک پست باقی بماند.

البته نه تصویری که حزب کمونیست از خود به عنوان یک تشکل منسجم و هماهنگ و یکپارچه به جامعه چین و افکار عمومی جهان عرضه می‌کند و نه نبود شفافیت در مورد ساختارها و مکانیزم‌های تصمیم‌گیری و برگماری‌ها در حزب به معنای آن نیست که در درونش رقابت و دسته‌بندی وجود ندارد و جناح‌های مختلفی بر سر کسب امتیازات و مقام با هم در چالش نیستند.

از مجموعه شواهد و قرائن می‌توان در تصمیم‌گیری‌های عمده درون حزب بر سر سمتگیری‌ها و واگذاری پست‌ها در مجموع دو جناح عمده رقیب را بازشناخت. یک جناح که به «شاهزادگان» موسوم است عمدتا از نزدیکان و بستگان و فرزندان رهبران نسل اول و دوم حزب و نیز کادرهای قدیمی تشکیل شده است. اگر حزب را یک شرکت بزرگ تصور کنیم، این «شاهزادگان» سهامداران اصلی آن هستند. جیانگ زمین که پس از دنگ شیائوپینگ تا ۱۰ سال پیش رهبری حزب را به عهده داشت از همین جناح به شمار می‌آید و هنوز هم به رغم بازنشستگی نفوذ و دخالت عمده‌ای در تصمیم‌گیری‌ها و برگماری‌های درون حزب دارد.

برای انتخاب رهبران جدید حزب کمونیست، کنگره این حزب از روز ۸ نوامبر با شرکت دو هزار و دویست نماینده از سراسر کشور، در پکن آغاز شده و احتمالا ۱۰ روزی به درازا خواهد کشید.

جناح دیگر را کادرهایی تشکیل می‌دهند که معمولاً بدون مناسبات خانوادگی و عمدتا از طریق عضویت در سازمان جوانان و نشان‌دادن لیاقت و وفاداری به حزب برکشیده‌ شده‌اند. این جناح را با تسامح می‌توان مدیران شرکتی به نام حزب کمونیست دانست. چهره‌های محوری این جناح را هو جین‌تائو و ون جیابائو تشکیل می‌دهند. هو در حال حاضر رهبر حزب و رئیس جمهور کشور و ون نخست‌وزیر است.

کسی که می‌خواهد رهبر حزب یا نخست‌وزیر بشود، ورای برخی لیاقت‌ها و توانایی‌ها باید قادر باشد که با مدیران عمده نهادهای عمده قدرت و ثروت یعنی موسسات عظیم دولتی، ارتش، ثروتمندان درون و بیرون حزب که در این ۲۰ سال بر شمارشان به شدت افزوده شده است و نیز با استانداران و کادرهای ارشد حزب مناسبات خوبی برقرار کند. او همچنین باید با هر دو جناح کار کند و برای هیچکدام از آنها منشا خطری نشود. از خبرهایی که به بیرون درز کرده دستکم این نکته مشخص شده که در ترکیب رهبری جدید قرعه رهبری حزب (که در عین حال رئیس جمهور هم هست) و نخست‌وزیر به ترتیب به نام شی جین‌پینگ و لی کیپیانگ افتاده است.

پدری معترض، فرزندی وفادارشی جین‌پینگ به رغم توانایی‌هایش کم و بیش از «شاهزادگان» به حساب می‌آید. پشتیبان اصلی او برای کسب رهبری حزب هم، جیانگ زمین، رهبر سابق حزب است. پدر شی از رهبران قدیمی حزب بود که در انقلاب شرکت داشت و بعدها به معاونت نخست‌وزیری رسید، اما در جریان انقلاب فرهنگی مائو بسان بسیاری از کادرهای قدیمی حزب مغضوب واقع شد و چند سالی به زندان افتاد. او در دوران دنگ شیائوپینگ دوباره استاندار یکی از ایالات چین شد، ولی سال ۱۹۸۹ در جریان اعتراضات دانشجویی و سرکوب تظاهرات میدان تیان آن‌مین پکن به این سرکوب‌ها اعتراض کرد، رویکردی که مدتی شایعه زندان‌رفتن دوباره‌اش را بر سر زبان‌ها انداخت.

عضویت در حزب بیش از آن که از سر اعتقادات ایدئولوژیک باشد، نردبانی برای ترقی و کسب موقعیت اجتماعی، اداری و اقتصادی است.

پسر او، یعنی شی جین‌پینگ ۵۹ ساله که حالا نامزد رهبری حزب است در جریان انقلاب فرهنگی چین مدتی برای کار بر روی مزرعه به منطقه‌ای عقب‌افتاده اعزام شد. بعدها او به تحصیل در رشته‌‌های مهندسی فرآیندهای شیمیایی و نیز حقوق پرداخت.

شی بر خلاف پدرش سرباز وفادار حزب باقی ماند و و توانست به تدریج پلکان ترقی را بپیماید. اما محبوبیت پدرش در نزد محافل لیبرال چین برای او هم پشتوانه‌ بدی نیست. شی پس از دانشگاه مدتی را در ارتش خدمت کرد و تا معاونت وزیر دفاع ارتقاء یافت. همین سبب شد که مناسبات نزدیکی با محافل نظامی کشور داشته باشد. بعدها به استانداری دو ایالت ساحلی چین که از قطب‌های رشد اقتصادی این کشور هستند رسید و به بخش خصوصی که پیوسته با محدودیت‌ها و زیاده‌خواهی‌های شرکت‌های دولتی دست و پنجه نرم می‌کند توجه‌ای خاص نشان داد. همین ارتباطات او سبب شد که جناح‌های درون حزب او را نامزد مطلوب و قابل توافقی برای سپردن سکان‌های رهبری تلقی کنند. با برگماری شی به عنوان دبیر حزب کمونیست شانگهای سرانجام راه او هموار شد تا در سال ۲۰۰۷ در جریان کنگره هفدهم حزب به بسته‌ترین و مقتدرترین نهاد قدرت، یعنی کمیسیون دائمی حزب راه یابد و مدتی بعد هم معاون رئیس جمهور شود.

شی در دوران جوانی مدت کوتاهی را در آمریکا به سر آورده و در مجموع نسبت به غرب درک و دریافت بازتری از رهبران کنونی دارد. او سال‌ها پیش در برابر انتقاد از وضعیت حقوق بشر در چین گفته بود که همین که کشورش انقلاب و فقر صادر نمی‌کند و دخالتی هم در امور داخلی سایر کشورها ندارد باید موجب خشنودی غرب باشد و این همه بر مسئله حقوق بشر در چین تمرکز نکند. او ولی اخیرا در سفری به آمریکا گفت که مسئله حقوق بشر عرصه‌ای است که چین در آن باید با مشکلات و چالش‌های زیادی دست و پنجه نرم کند.

رهبران جدید در برابر چالش‌ها و معضلاتی روزافزون»همین که کشورش انقلاب و فقر صادر نمی‌کند و دخالتی هم در امور داخلی سایر کشورها ندارد باید موجب خشنودی غرب باشد و این همه بر مسئله حقوق بشر در چین تمرکز نکند.»

شی جین‌پینگ

لی کیکیانگ که قرار است به سمت نخست‌وزیر چین برگمارده شود اقتصاددان است و در توسعه اقتصادی برخی از ایالات چین نقشی کلیدی بازی کرده است. او بر خلاف شی جین‌پینگ به جناحی تعلق دارد که ارتقای حزبی خود را از درون سازمان جوانان آغاز کرده است. لی از خانواده‌ای دهقانی در منطقه‌ای عقب‌مانده برخاسته و توانسته با پشتکار خود به دانشگاه ممتاز پکن راه یابد. او در دورانی که هو جینتائو، رهبر کنونی حزب کمونیست هدایت سازمان جوانان را به عهده داشت، همراه او بود و اینک از نزدیکان سیاسی وی به حساب می‌آید.

رهبری جدید حزب کمونیست چین با وظایف آسانی روبرو نیست. رشد اقتصادی بالا و به هر قیمت چین در دو دهه گذشته بسیاری از مردم را از فقر به رفاه و آسایشی ولو محدود رساند ولی تخریب وسیع محیط زیست، آلودگی گسترده اکثر جریان‌های آبی و ریخت و پاش‌های وسیع در منابع و امکانات را نیز به همراه داشته است.

با کنده‌شدن دهقانان از روستاها و رهسپارشدن آنها به سوی مراکز صنعتی و تجاری تازه ایجادشده، اینک چین با یک جمعیت ۳۰۰ میلیونی کارگران مهاجر روبرو است که با آنها همچون شهروندان درجه دو برخورد می‌شود. تامین اشتغال برای نیروی کار تازه‌نفس کشور نیز سالانه نیازمند ایجاد ۲۵ میلیون موقعیت شغلی است، امری که اگر رشد اقتصادی چین بسان ماه‌های اخیر در نتیجه بحران اقتصادی و مالی در غرب، کاهش یابد، بیش از پیش حزب را با مشکلات و معضلات اجتماعی روبرو خواهد کرد.

هم اینک فساد و ارتشا در نهادهای حزبی و دولتی ابعاد بی‌سابقه‌ای پیدا کرده و سوءاستفاده از قدرت به پدیده‌ای رایج بدل شده است. به ویژه فقدان نهادهای کنترل و نظارت به پاشنه آشیل نظامی تبدیل شده که حزب کمونیست در آن انحصار قدرت را دارد و کوچکترین اثری از اپوزیسیون واقعی نیست.

افشای مال‌اندوزی و ولع شماری از بستگان و فرزندان رهبران ارشد حزب نیز میزانی از بحران مشروعیت را برای آن به‌وجود آورده است. در یک نظرسنجی کم‌سابقه که اخیرا نتایج آن در نشریه ارگان سازمان جوانان حزب کمونیست (Zhongguo Qingnianbao) منشتر شده، دو سوم نزدیک به ۱۲ هزار نفر پرسش‌شونده خواهان اصلاحاتی شده‌اند که توزیع ثروت در جامعه را به سود کاهش فقر و غنا سمت و سو دهد. ۵۸ درصد خواهان مبارزه با فساد و ارتشا شده‌اند و بیش از ۴۰ درصد نیز از لزوم اصلاحات قضایی و سیاسی و اقتصادی سخن گفته‌اند.

در کنگره حزب کمونیست سخنی از دموکراسی و ایجاد دولت حقوقی و قوه‌ قضائیه مستقل یا پایان‌دادن به قدرت فائقه حزب در اقتصاد کشور به میان نخواهد آمد

نتایج این نظرسنجی همچنین تاییدی بر این واقعیت است که اقشار متوسط کشور به رغم سانسور اینترنت، دسترسی وسیع‌‌تری به منابع اطلاعاتی و خبری دارند وبیش از پیش به حقوق خود وقوف می‌یابند، امری که در شمار رو به افزون انواع و اقسام اعتراض‌ها و انتقادها به مدیریت‌های محلی و ملی نمایان می‌شود. گرچه افزایش مدام بودجه نظامی چین پیامی آشکار برای کشورهای همسایه است تا این کشور را در عرصه بین‌المللی جدی‌تر بگیرند، اما فراتر رفتن کل سهم نیروهای پلیس و امنیتی از سهم ارتش در بودجه نوعی آماده‌سازی بیشتر برای برخورد با اعتراض‌هایی تلقی می‌شوند که احتمالاً بر بستر شکاف‌ها و معضلات موجود بیش از پیش امکان بروز خواهند یافت.

چشم‌انداز مبهم گذار و رهبران آنمجله معروف حزب کمونیست چین (دوران تحقیق) نیز در شهریور امسال مقاله‌‌ای انتشار داد که توجه بسیار برانگیخت. این مقاله به نحوی بی‌سابقه به تشریح معضلات و مشکلات جامعه چین در پی ۱۰سال زمامداری هو جینتائو و ون جیابائو اختصاص داشت و به مشکل بحران مشروعیت حزب پرداخته بود. مقاله ارگان حزب از «انفجار ارتشا و فساد»، از له شدن قشر متوسط به زیر پای قشر نوکیسه‌ای که همه امکانات را در تصرف خود می خواهد سخن گفته بود و افزوده بود که شکاف بی سابقه میان فقیر و غنی و شهر و روستا عاملی برای رادیکالیزه‌شدن مناقشات اجتماعی است. چاره این معضلات از نگاه نویسنده مقاله گسترش شبکه‌های تامین اجتماعی، مبارزه جدی‌تر با فساد، دموکراسی بیشتر و محدودسازی قدرت دولت عنوان شده بود.

در کنگره حزب کمونیست گرچه صحبت از معضلات و مشکلات اجتماعی و اقتصادی درز گرفته نخواهد شد، اما کمتر سخنی از دموکراسی و ایجاد دولت حقوقی و قوه‌ی قضائیه مستقل یا پایان‌دادن به قدرت فائقه حزب در اقتصاد کشور به میان خواهد آمد و نهایتا حزب قادر به حل همه مسائل معرفی خواهد شد.

در مجموع می‌توان گفت که چین دورانی از یک گذار پرتب و تاب مدرن‌شدن را طی می‌کند و رهبران منتخب کنگره هجدهم نیز می‌توانند مدیران خوب یا بد این دوران گذار باشند. این که در شرایط انحصار قدرت در دست حزب کمونیست و انباشته‌شدن روزافزون مشکلات و معضلات اجتماعی و به رغم متنوع و متفاوت‌شدن منافع گروه‌ها و اقشار اجتماعی این گذار به کجا خواهد انجامید پرسشی است که پاسخ آن به رغم اهمیت ملی و بین‌المللی‌اش به سختی امکان پذیر است.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/11/121111_an_china_congress_leaders.shtml

چین می‌خواهد چه نوع ابرقدرتی باشد؟

نوامبر 13, 2012

مارتین ژاک

اقتصاددان
چین در راه تبدیل شدن به یک ابرقدرت است، اما این فرآیند به‌شکلی متفاوت از تصور بسیاری از ناظران در حال روی دادن است.

این روزها در پکن بحث‌های سازنده‌ای در جریان است. البته ممکن است شکل آنها با آنچه در دموکراسی‌های غربی اتفاق می‌افتد متفاوت باشد، اما مهم‌ترین و جالب‌ترین مباحثات حال حاضر جهان هستند.

سال گذشته، زمانی که در وزارت خارجه چین برای گروهی از دیپلمات‌های جوان چینی سخنرانی می‌کردم، کاملا روشن بود که به‌زودی بحث بسیار جذابی درباره سیاست خارجی چین درخواهد گرفت، و موضوع آن هم تعیین سیاست خارجی مناسب برای چین در حال تبدیل شدن به قدرتی جهانی بود.

چین به‌ عنوان ابرقدرت چه شکلی خواهد داشت؟ شاید فکر کنید این کشور همین حالا هم یک ابرقدرت باشد، اما این طور نیست.

قدرت نظامی این کشور در مقایسه با ایالات متحده ناچیز است. آمریکا ۱۱ ناو هواپیمابر دارد، اما چین تازه ماه گذشته اولین ناو هواپیمابرش را سفارش داده، و آن هم قرار است بر اساس مدلی اوکراینی ساخته شود. نفوذ سیاسی چین هم در عرصه جهانی بسیار محدود است.

تنها از نظر اقتصادی است که می‌توان چین را ابرقدرت دانست. حجم اقتصاد چین به بیش از نصف اقتصاد آمریکا رسیده و با وجود کاهش رشد اقتصادی آن به حدود ۷ درصد، پیش بینی می‌شود تا سال ۲۰۱۸ از آمریکا جلو هم بزند. اما این حجم زیاد اقتصاد تا حد زیادی ناشی از جمعیت زیاد چین است.

از نظر فناوری و سطح زندگی، این کشور هنوز فاصله زیادی با آمریکا دارد. در نتیجه وقتی از چین به‌عنوان یک ابرقدرت صحبت می‌کنیم، در واقع نگاهمان به آینده این کشور است.

یک واکنش رایج به ایده ابرقدرت شدن چین این است که این کشور در بهترین حالت چیزی شبیه آمریکا خواهد شد، و شاید هم بدتر. علتش هم این است که یک دموکراسی نیست، دولتش کمونیستی است و مردمانش شبیه غربی‌ها نیستند. شاید این فکر بعضی‌ها را بترساند.

«چین می‌توانست در اوایل قرن پانزدهم میلادی جنوب شرقی آسیا را مستعمره خود کند. چین منابع لازم برای این کار را داشت، و به کشتی‌های عظیمی مجهز بود که چندین برابر از ناوگان اروپایی‌ها بزرگتر بودند. اما با این وجود این کار را نکرد»

واقعیت این است که نباید توقع داشته باشیم چین مثل آمریکا رفتار کند. این دو کشور تفاوت‌های زیادی خواهند داشت، اما این بدان معنا نیست که رفتار چین لزوما بدتر خواهد بود. دلیل تفاوت آن با آمریکا هم تفاوت‌های تاریخی این دو کشور است.

در مقالاتی که درباره افزایش حضور تجاری و سرمایه‌گذاری چین در آفریقا منتشر می‌شوند، معمولا از مفاهیمی نظیر «استعمار نوین» استفاده می‌شود. علت این امر بی‌اطلاعی تاریخی است. چین هرگز سرزمین دوردستی را مستعمره خود نکرده است.

ایجاد امپراتوری‌های ماورای بحار تخصص اروپایی‌ها بود، و البته ژاپن هم برای مدت کوتاهی به این کار روی آورد. برای مثال، چین می‌توانست در اوایل قرن پانزدهم میلادی جنوب شرقی آسیا را مستعمره خود کند. چین منابع لازم برای این کار را داشت، و به کشتی‌های عظیمی مجهز بود که چندین برابر از ناوگان اروپایی‌ها بزرگتر بودند. اما با این وجود این کار را نکرد.

اولین ناو هواپیمابر چین یک ناو سابق شوروی بنام واریاگ است

این بدان معنا نیست که چین از همسایگانش غافل بوده است. برعکس، در طول قرن‌ها چین با تکیه بر بزرگی و سطح بالای توسعه‌اش بر این کشورها مسلط بوده، اما رابطه‌ای استعماری با آنها نداشته است.

چین این کشورها را اشغال نمی‌کرد و بر آنها حکم نمی‌راند، اما آنها خراج‌گزارش بودند. رهبران این کشورها در ازای دسترسی به بازار چین و ضمانت‌های مختلف، به امپراتور چین خراج می‌پرداختند و به این ترتیب به‌شکلی نمادین سیادت چین را به‌رسمیت می‌شناختند.

این نظام مبتنی بر خراج‌گزاری، تمام منطقه‌ای که امروزه بنام آسیای شرقی شناخته می‌شود را در بر می‌گرفت. این منطقه، که حالا یک‌سوم جمعیت جهان را در خود جای داده است، از ژاپن و شبه جزیره کره تا شبه جزیره مالایا و بخش‌هایی از اندونزی را شامل می‌شد.

این نظام بسیار باثبات بود و حدود ۲۰۰۰ سال پابرجا بود، تا اینکه در حدود سال ۱۹۰۰ به پایان خود رسید. غرب و چین یک وجه اشتراک مهم دارند: هر دو فکر می‌کنند نمونه‌ای جهان‌شمول برای بقیه هستند. اما نحوه پیاده کردن این برداشت از سوی آنها کاملا متفاوت بوده است.

اروپا، و اخیرا آمریکا، قدرت خود را به سرتاسر جهان گسترش دادند. اوج این قضیه در دوران استعمار در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم اتفاق افتاد. در این زمان، بخش بزرگی از جهان تحت حکمرانی اروپایی‌ها بود. اروپایی‌ها از راه دور حکومت می‌کردند، راه و روش خودشان را به جاهای دیگر صادر می‌کردند، و زبان، سیستم آموزشی‌، مذهب و بسیاری چیزهای دیگر خود را به دیگران تحمیل می‌کردند.

برعکس، چینی‌ها ترجیح می‌دادند در کشور خودشان بمانند. آنها معتقد بودند «پادشاهی میانه»، که اسم قدیمی چین است و معنایش «مرکز جهان» است، عالی‌ترین شکل تمدن است. بنابراین دلیلی نداشت که از آن بیرون بزنند و به سرزمین‌های تاریک بربرها بروند.

هفت سفر بزرگ ژنگ هه بین سال‌های ۱۴۰۵ و ۱۴۳۳ به‌دور جنوب و شرق آسیا و در اقیانوس هند تا شرق آفریقا، هیچ اثر ماندگاری به جای نگذاشت. هدف از آنها بیشتر نشان دادن عظمت و شکوه پادشاهی میانه بود، و نه فتح سرزمین‌های جدید.

مجسمه ژنگ هه در نانکن (نانجینگ) بر فراز شهر می‌نگرد

آنهایی که برای سکونت در جنوب شرقی آسیا چین را ترک کردند، کسانی به‌حساب می‌آمدند که از دایره تمدن خارج می‌شوند و لیاقت هیچ نوع حمایت امپراتور را نداشتند.

این طرز رفتار را با نحوه برخورد بریتانیا و فرانسه مقایسه کنید که قهرمانان توسعه استعماریشان را گرامی می‌داشتند. شهرهای کشورهای غربی پر از مجسمه‌ها و خیابان‌هایی است که به‌افتخار این افراد ساخته و نامگذاری شده اند.

تمایل چینی‌ها به ماندن در کشور خودشان یک دلیل دیگر هم دارد. این کشور بسیار بزرگ و متنوع است، و اداره آن بسیار دشوار است. در نتیجه، دغدغه اصلی حاکمان چین در طول دوران‌های مختلف، برقراری نظم و ثبات، و حفظ قدرت است. این مسأله امروزه هم صادق است.

رهبران چین به جای نگاه به بیرون، رو به داخل و سرزمین‌های مجاور خودشان دارند. چین بجای گسترش به چهار گوشه جهان، به قاره خودش محدود شده است. قابل توجه‌ترین نمونه آن پیشروی سلسله کینگ در میانه قرن هفدهم به‌سمت غرب وبد. در این پیشروی که با یک سلسله جنگ خونین انجام شد، مساحت چین دو برابر شد.

ممکن است این سوال مطرح شود که تاریخ درباره رفتار آینده ابرقدرتی به نام چین به‌ ما چه می‌گوید؟ پاسخ این است که درس‌های زیادی در آن نهفته است.

به عقیده من، از نظر تاریخی اروپا قاره بسیار متجاوز و توسعه‌طلبی بوده است. تاریخ خود اروپا پر از جنگ‌های بی‌پایان است، و همین جنگ‌ها در دوران توسعه‌طلبی استعماری و جنگ‌های جهانی به سطح جهانی کشیده شد. توان نظامی، اعمال قدرت در سراسر جهان، و میل به تحمیل سبک زندگی خود به دیگران – حتی با زور، نقشی اساسی در رویکرد اروپا داشته‌اند.

به‌راحتی می‌توان دید که آمریکا، که خود حاصل توسعه‌طلبی اروپایی‌هاست، چطور این ویژگی‌ها را به ارث برده است. رفتار چین این گونه نخواهد بود. این در خون آنها نیست. حاکمان چین علاقه بسیار کمتری به سلطه بر بقیه جهان خواهند داشت و بیشتر دل‌مشغول حفظ خود در قدرت خواهند بود. این اقتضای حکومت بر کشوری است که یک پنجم جمعیت جهان را در خود جای داده است. وقتی شی جین‌پینگ ماه آینده رهبر چین شود، برنامه‌اش درست مثل هو جین‌تائو (رهبر فعلی) عمدتا با مسائل داخلی پر خواهد بود.

چین قطعا زمانی به قدرت جهانی عظیمی تبدیل خواهد شد. اما این قدرت به‌شکلی متفاوت اعمال خواهد شد. قدرت غرب عمدتا به‌ شکل نظامی بروز پیدا کرده است. آمریکا به تنهایی نیمی از هزینه‌های نظامی جهان را انجام می‌دهد. در گذشته هم توسعه‌طلبی استعماری اروپا تنها به‌لطف توانایی نظامی کشورهای آن امکان‌پذیر بود. اروپا از نظر نظامی برتری فوق‌العاده‌ای نسبت به بقیه جهان داشت.

داشتن چنین نیروی نظامی مبالغه‌آمیزی هیچگاه از ویژگی‌های چین نبوده است. در عوض پایه‌های اساسی قدرت چین اقتصادی و فرهنگی خواهد بود. قدرت اقتصادی چین با توجه به جمعیت زیادش، با گذشت زمان عظیم‌تر خواهد شد، و از قدرت آمریکا در اوجش نیز فراتر خواهد رفت.

همین حالا هم، با وجود سطح پایین توسعه در چین، این کشور بزرگترین شریک تجاری بسیاری از کشورهای جهان است. به موازات و متناسب با قدرت اقتصادی، نفوذ و قدرت سیاسی هم می‌آید. چین اگر بخواهد، خواهد توانست خواسته‌هایش را به بسیاری از کشورهای جهان بقبولاند.

قدرت فرهنگی هم برای چین اهمیت خواهد داشت. تمدن چینی واقعا شایان توجه است و در طول تاریخ، دوره‌های شکوه و رونق زیادی داشته است، که دوره حکومت سلسله تانگ از قرن هفتم تا قرن دهم، و همچنین دوره حکمرانی سلسله سونگ از قرن دهم تا قرن سیزدهم، نمونه‌هایی از آن هستند.

در دوره این سلسله‌ها پیشرفت‌های زیادی در زمینه‌های مختلف، از زیست‌شناسی و مهندسی هیدرولیک گرفته تا معماری، پزشکی، ریاضیات و نقشه‌برداری صورت گرفت. چینی‌ها به دستاوردهای تاریخی‌شان افتخار زیادی می‌کنند، و معتقدند تمدنشان بزرگترین تمدن جهان بوده است. حس برتری قوی آنها ریشه در تاریخ دارد. نگاه آنها به جهان برای مدت‌های طولانی سلسله مراتبی بوده، و برایشان چین در رأس این سلسله مراتب قرار دارد. اوج گرفتن دوباره چین احتمالا این باورها را تشدید خواهد کرد.

اما از چینی‌ها توقع نداشته باشید برای اوج گرفتن بی‌صبری به خرج دهند. نقل است که وقتی در سال ۱۹۷۲ هنری کیسینجر (مشاور امنیت ملی وقت رئیس جمهوری آمریکا) از چوئن لای، نخست وزیر وقت چین، نظر او را درباره انقلاب فرانسه جویا شد، چوئن لای در جواب او گفت: «هنوز برای قضاوت خیلی زود است».

ادراک و برداشت چینی‌ها از مفهوم زمان کاملا با غربی‌ها متفاوت است. آمریکایی‌ها نگاهی کوتاه مدت دارند، اما چینی‌ها به آینده دور فکر می‌کنند. برای آنها یک قرن زمان زیادی نیست.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/11/121109_an_china_superpower.shtml

به شکایت شهروند از حاکم چگونه باید رسیدگی شود؟

نوامبر 3, 2012

محمد سروش محلاتی

طرح سؤال:
از امتیازات فقه اسلامی آن است که «راه دفاع» را به سوی شهروندان باز می گذارد و از حق دفاع برای آنان حمایت می کند. این حق، صرفاً به معنای آن نیست که امکان دفاع شهروندان «در برابر یکدیگر» را فراهم می آورد، چرا که چنین امکانی در هر نظام اجتماعی مورد تأیید قرار می گیرد و هر شهروندی حق دارد برای استیفای حق خود «علیه شهروند» دیگر، طرح دعوا کند. بلکه به معنای آن است که علاوه بر آن، امکان دفاع شهروندان «در برابر حکمرانان» را نیز فراهم می کند و به هر شهروندی حق می دهد که برای استیفای حق خود «علیه فرمانروا»، شکایت کند. ولی پرسش اساسی این است که در صورت وجود چنین شکایتی، چه مقامی می تواند به آن رسیدگی کند؟ و آیا کسی جز «خود حاکم» به آن رسیدگی خواهد کرد؟ و آیا پذیرفتنی است که قضاوت درباره فردی متهم که مورد شکایت است، به خود او سپرده شود و «متهم»، «قاضی» شود؟

پاسخ فقه:

به لحاظ مبانی فقهی و فتاوای علمای امامیه، پاسخ اینگونه پرسش ها روشن است و در منابع فتوایی، به صراحت در این باره اظهار نظر شده است، مثلاً علامه حلّی که سرآمد فقیهان ماست، می گوید: برای حاکم جایز نیست در اختلافاتی که خودش طرف دعواست، حکم کند. در این صورت حکم او بی اعتبار است و داوری در این اختلاف باید به شخص ثالث واگذار شود. (قواعد الاحکام، ج3، ص422)

به قول محقق صاحب کشف اللثام: اگر نظر حاکم در اختلاف با او، از اعتبار برخوردار باشد، که کار به «نزاع» نمی‌انجامد و دیگر نیازی به «حکم» وجود ندارد(کشف اللثام، ج10، ص23)، یعنی اگر بناست که در اختلاف با حاکم، او «حرف آخر» را بزند و همیشه طرف مقابل او «محکوم» است، پس چرا اساساً محکمه ای تشکیل شود و چرا طرح دعوا علیه او صورت گیرد؟ و چه بهتر که از قبل اعلام گردد: شکایت علیه او مسموع نیست و احدی نباید اتهامی متوجه او کند!

مفاد استدلال مفتاح الکرامه هم همین است که اگر بناست قاضی خود متهم باشد، و تشخیص حق و عدل به شخص متهم واگذار شود، نیازی به محکمه و صدور حکم نیست و پیشاپیش اختلاف و نزاع، حل است!(مفتاح الکرامه، ج10، ص14)

برخی نا آگاهان از فقه، می پندارند که حاکم به دلیل برخورداری از «عدالت» در مرتبه ای از قداست و پاکی قرار دارد که هیچ اتهامی را نمی توان متوجه او کرد. هر کس که او را متهم می داند، در واقع خودش متهم و بلکه مجرم است!

این پندار ناصواب و غلوّآمیز ناشی از دو خطاست:

خطای اول آن است که گمان رفته، عدالت، جلوی «اشتباه» را هم می گیرد، غافل از آن که عدالت مانع از «گناه» و معصیت است، ولی شخص عادل، مصون از خطا و اشتباه نیست. مثلاً عادل، مرتکب قتل «عمد» نمی شود چرا که عدالت بازدارنده است، ولی ممکن است وی در اثر خطا، مرتکب قتل خطا –مثل تصادفات رانندگی- شود. در این صورت چرا کسی که به خطای حاکم باور دارد و خطای او را منشإ ضرر و خسارت نسبت به خود و دیگران می داند، باید از حق دفاع از خویش و طرح دعوا، محروم بماند؟

خطای دوم آن است که گمان رفته، با عدالت، «امکان معصیت» و وقوع انحراف وجود ندارد، و انگار که هر کس عادل شد، برای همیشه عادل می ماند، یعنی عدالت همان عصمت است! درحالیکه بطلان این نظر اشکار است و به همین دلیل است که مقدس اردبیلی می گوید: اگر فردی که «محکوم» شده، حکم صادره را «ظالمانه» می داند، باید حاکم «بعدی «درباره ی موضوع تحقیق کند و نباید امانت و عدالت حاکم اول، مانع به حساب آید، زیرا نه تنها احتمال خطا در حکم وی منتفی نیست، بلکه احتمال صدور حکم ظالمانه «عمداً «هم وجود دارد.

«فینبغی النظر و التفتیش لإمکان صدقه و ذلک لاینافی کون الاول امیناً ظاهراً لإحتمال الإشتباه و الخطأ بل العمد.» (مقدس‌اردبیلی، مجمع الفائده، ج12،ص87)

البته گمان نمی رود که این جاهلان متنسک از درک این مسائل بدیهی عاجز باشند، بلکه گاه خود را به «تجاهل» می زنند و از همین روست که نسبت به افرادی که در گذشته به فقاهت و عدالتشان در حد اعلا اعتماد داشته اند، بی باکانه اتهام می‌زنند.

به هر حال آنان که عمر خود را در فقه سپری کرده اند، وقتی به مسأله ی قضاوت حاکم نسبت به اتهاماتی که متوجه خود اوست می رسند، با کمال واقع بینی و شجاعت، آن را نفی می کنند و می گویند: این گونه داوری، منصفانه و عادلانه نیست زیرا چه بسا حاکم، «نفع خود» را در نظر می‌گیرد:

«لا ینفذ حکمه لنفسه،…لأن ظاهره جرّ النفع الی نفسه و إن کان یحتمل أن یکون حقاً.»(جعفر السبحانی، نظام القضاء و الشهادة،ج1،ص186)

در اینجا به جای آن که به شاکی گفته شود: خیالت راحت که حاکم به منافع خود نظر ندارد، لذا داوری او را بپذیر و در صلاحیتش برای حل اختلاف تردید نداشته باش، به او گفته شده که: این حاکم برای داوری درباره ی مسائلی که به موقعیت و «منافع خود «او مربوط می شود، غیر قابل اعتماد است، لذا به حکم او که فاقد اعتبار است، تن نده و تسلیم مشو.

صاحب جواهر به نقد پندار کسانی می پردازد که می گویند: «چون حاکم، از سوی امام علیه السلام منصوب است و نیابت دارد، لذا مردم نمی توانند در کار او تردید داشته باشند، زیرا چنین تردید یا اعتراضی به معنی اعتراض به امام معصوم است!»، وی در پاسخ به آنها می گوید: به هر حال حاکم، معصوم نیست و مطرح کردن «خطای حاکم»، مانعی ندارد و این کار «ردّ بر حاکم» تلقی نمی شود، لذا باید شکایت علیه حاکم مورد توجه قرار گیرد (جواهر الکلام، ج40، ص105)

از نکات جالب در این مسأله آن است که این حکم، علاوه بر آن که از پشتوانه ی عقلائی روشنی برخوردار بوده و به عنوان مبنا مورد توجه فقها قرار گرفته است، آنان به دو دلیل دیگر نیز استناد جسته اند، یکی آنکه عدم نفوذ حکم و نظر حاکم در اتهاماتی که متوجه خود اوست، مورد وفاق و «اجماع» فقهاست، یعنی هیچ فقیهی را در طول تاریخ نمی توان پیدا کرد که چنین حکم و نظری را معتبر و نافذ دانسته باشد! این اجماع، حتی اگر به عنوان یک دلیل مستقل و تعبّدی به حساب نیاید، ولی از جهت آن که موضع یکسان فقها را در این باره نشان می دهد و در نزد آنان راه هر گونه توجیه برای دخالت حاکم را مسدود می شمرد، حائز اهمیت است. به تعبیر محقق نراقی:«لاینفذ حکم الحاکم لنفسه علی خصمه اجماعاً.» (مستند الشیعه، ج17، ص75)

محقق یزدی –صاحب العروة الوثقی- هم با تأکید بر «اجماعی بودن حکم»، اضافه می کند که این مشکل را با حیله‌های صوری نمی توان حل کرد. مثل این که حاکم، «وکیل» بگیرد و او را طرف دعوا و شکایت قرار داده و مسئولیت دفاع را به او بسپرد و سپس خودش نقش داوری را به عهده گرفته و بین طرفین دعوی حکم کند!!

یعنی حاکم با این صورت سازی، نمی تواند خود را از طرف دعوا بودن، بالا بیاورد تا در ردیف طرف دیگر دعوا قرار نگرفته و بتواند به عنوان یک شخصیت بی طرف، حکم کند! (تکملة العروة الوثقی، ج2، ص16)

دلیل دیگر فقها در اینجا، استناد به سیره پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) است بلکه این رویه در صدر اسلام از چنان قوّت و استحکامی برخوردار بوده است که حتی خلفا هم آن را رعایت می کردند و به همین دلیل است که در اینجا علاوه بر سیره ی معصومان، سیره ی خلفا هم مورد استناد فقهای شیعه قرار گرفته است. مثلاً یک عرب بادیه نشین مدعی شد که شتری به پیامبر فروخته و پول آن را نگرفته است و داوری به شخص ثالثی محوّل شد، (وسائل الشیعه، ج27، ص276) و در جریان دیگری در معامله یک اسب، اختلافی رخ داد که به داوری شخص ثالثی انجامید (همان، ص276)

در سیره امیر المؤمنین نیز مشابه این موارد دیده می شود که حضرت در اختلاف با عقیل و عباس به قضاوت دیگری مراجعه کرده است. (ر.ک: مستندالشیعه،ج17، ص75) صاحب جواهر، در اینجا ـ به تبع شهید ثانی ـ به رفتار خلیفه‌ی دوم اشاره می کند که در نزاع با «ابیّ»، قضاوت زید بن ثابت را پذیرفت. همچنان که عمل منصور دوانیقی را یادآور می شود که در اختلاف با شتربانان در مکه، به نزد قاضی رفت. و از اینجا نتیجه می گیرد که طرح دعوا علیه فرمانروا، نه تنها «ممنوع» نیست، بلکه «منکر» و ناپسند هم نیست و نباید آن را با حفظ جایگاه ریاست و زعامت جامعه و حرمت آن، ناسازگار تلقی کرد. (جواهر الکلام، ج40، ص158)

و بهر حال در چنین نزاع هایی، فصل خصومت بر عهده شخص حاکم یا خلیفه که در طرف دعواست، قرار ندارد و او هم باید مانند یک «شهروند عادی» در برابر داوری دادگر، حاضر شود و هرگز از هیچ امتیازی نسبت به طرف مقابل نباید برخوردار شود.

این فتوا از حضرت امام خمینی در فقه شیعه می درخشد که حاکم با شکایت، احضار می شود و حاکم دیگری همانگونه که با شاکی او برخورد دارد بدون هیچ گونه تبعیضی با او هم معامله می کند:
«… و یعمل معه الحاکم فی القضیة معاملته مع مدعیّه من التساوی فی الآداب الاتیه» (تحریر الوسیله، ج2 ص؟)

نتیجه آنکه …

با توجه به این مبانی روشن و صریح فقهی، و به اقتضای عدالت که پایه و اساس هرگونه داوری را تشکیل می دهد، به نتایج مهمی می توان دست یافت:

اول آنکه: تلقی و برداشت عوامانه ای که از« قداست» فرمانروایان و حکمرانان در حکومت دینی وجود دارد، باید بر اساس مقیاس های معتبر اسلامی، تصحیح و تعدیل شود. شهید ثانی با اشاره به آنکه امیر المؤمنین با یک یهودی در نزد شریح حاضر شد، به نقد این توهم می پردازد که حفظ «حریم شخصیت ها»، اقتضا می کند تا آنان در معرض شکایت و احضار قرار نگیرند و موقعیت آنان در میان مردم «سست» نگردد، از این رو نباید اجازه داد که «رعیّت»، حاکم را به «ابتذال» بکشاند و «اقتدار» او را مخدوش کند، که در این صورت نفوذ کلام او از میان می رود و ابهتش در برابر دشمنان شکسته می شود و …

این گونه توجیهات اقتدارگرایانه که گاه در فقه عامه دیده می شود، از نظر فقه امامیه و بر معیار عدالت مطرود است: «ولیس ذلک ابتذالاً لأهل الصیانات و المروّات.» (شهید ثانی، مسالک الإفهام،ج13،ص441)

دوم آنکه: براساس معیارهایی که در فتاوای اصحاب مورد تأکید قرار گرفته و در اینجا نمونه هایی از آن تکرار شده است، باید قوانین و مقررات کشور، مورد تأمل و بررسی قرار گیرد. مثلاً درباره ی اختیارات شورای عالی امنیت ملّی این سؤال قابل طرح است که اگر این شورا براساس اصل یکصد و هفتاد و ششم قانون اساسی برای تأمین منافع ملّی و در جهت بهره گیری از امکانات کشور برای مقابله با تهدید های داخلی و خارجی تشکیل می شود و برخی از مسئولان مانند وزیر کشور و اطلاعات و مقامات عالی رتبه نظامی در آن عضویت دارند، آیا چنین شورایی می تواند درباره ی اتهام کسی که به عملکرد برخی از این نهادها اعتراض دارد، تصمیم گیری کند؟ در این صورت، مشکل ممنوعیّت «قاضی شدن متهم» که فقها بر آن اصرار می ورزند، وجود ندارد؟

هم چنین سپردن داوری نهایی درباره ی اعتراض به نقش نظارتی شورای نگهبان به خود این شورا، تداعی کننده ی این محذور نیست؟

به نظر می رسد که این گونه سؤالات از چنان اهمیتی برخوردار است که باید با شفّافیّت از سوی نهادهای فقهی و حقوقی مورد بررسی قرار گیرد، تا زمینه ی هیچ گونه شبهه ای وجود نداشته باشد، بدون تردید مهم ترین سرمایه ی نظام، اعتماد عمومی مردم است که برای حفظ آن، اندک ابهامی را باید با استدلال روشن و قانع کننده از میان برداشت.
http://baztab.net/fa/news/16697

با بودجه تبلیغات انتخابات آمریکا، چه چیزهایی می‌شود خرید؟

نوامبر 3, 2012

با کمک مالی که دو نامزد ریاست‌جمهوری ایالات متحده جمع کرده‌اند چه چیزهایی می‌شود خرید؟ روی بخش ها کلیک کنید ورزش و سرگرمی 1 2 3 4 5 6 اقتصاد 7 8 9 10 11 12 علم و فناوری 13 14 15 16 17 امور دفاعی 18 19 20 21 سبک زندگی 22 23 24 25 26 سلامت 27 28 29 30 مجموع جمع‌آوری‌شده توسط هر دو نامزد
US$ 928,638,361
باراک

اوباما

US$ 567,332,553

درصد از کل

61%
میت

رامنی

US$ 361,305,808

درصد از کل

39%
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
17.8
سال درآمد جنیفر لوپز
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 52,000,000
جنیفر لوپز، خواننده آمریکایی، که برای نخستین بار در صدر فهرست ۱۰۰ چهره هنری ثروتمند فوربز قرار گرفته، از ماه مه ۲۰۱۱ تا مه ۲۰۱۲، پنجاه و دو میلیون دلار درآمد داشت. به جز کار خوانندگی و بازیگری، این ستاره مشهور در زمینه تولید عطر و لباس نیز فعال است. به علاوه حمایت تبلیغاتی او از بعضی کالا به موفقیت و درآمدش افزوده است.
منبع: فوربز
تعداد سال های درآمد جنیفر لوپز سهم هر نامزد
اوباما
10.9
رامنی
6.9
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
17.5
سال درآمد ستاره لیگ بسکتبال آمریکا
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 53,200,000
برایانت، ابرستاره لیگ حرفه ای بسکتبال آمریکا در ۱۵ سال اول دوران بازی حرفه‌ای اش ۱۹۶ میلیون دلار به دست آورد. او حالا درآمد سالانه‌ای بیشتر از ۵۳ میلیون دلار دارد، که ۲۸ میلیون آن تنها از محل حمایت تبلیغاتی از کالاهاست. درآمد او کمتر از ۱۵ درصد مبلغی است که رامنی برای کارزار انتخاباتی ۲۰۱۲ خود جمع کرده است.
منبع: فوربز
تعداد سال های درآمد برایانت سهم هر نامزد
اوباما
10.7
رامنی
6.8
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
9,610
نشان هالیوود
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 96,631
گفته می‌شود هزینه بازسازی نشان هالیوود در سال ۱۹۷۸ ۲۵۰ هزار دلار بوده است. هیو هفنر یک مهمانی اعانه ترتیب داده و چهره‌های مشهور می‌توانسته‌اند با دادن ۲۷ هزار و ۵۰۰ دلار به ساخته شدن یکی از حروف نشان هالیوود کمک کنند، مبلغی که در آن سال معادل ۹۶ هزار و ۶۳۰ دلار سال ۲۰۱۲ قدرت خرید داشته است.
منبع: امنای نشان هالیوود
حرف سهم هر نامزد
اوباما
5,871
رامنی
3,739
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
1.22
فیلم‌ پرفروش
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 760,505,847
فیلم آواتار، با بودجه ای معادل ۲۳۷ میلیون دلار، پرفروشترین فیلم از سال اکران آن در سال ۲۰۰۹ بوده است. پیش از آن صدر جدول در اختیار تایتانیک بود که ۶۳۷ میلیون دلار فروش داشت. بودجه ستاد تبلیغاتی اوباما معادل ۷۵ درصد فروش این فیلم است.
منبع: IMDB
تعداد فیلم‌ های سهم هر نامزد
اوباما
0.75
رامنی
0.47
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
844
جفت دستکش محمد علی کلی
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 1,100,000
آن جفت دستکشی که محمدعلی با آنها فلوید پترسون را شکست داد در سال ۱۹۵۶ به قیمت ۱.۱ میلیون دلار فروخته شدند. یکی از پوسترهای مسابقه که امضای او را داشت هم همراه دستکش‌ها بود.
منبع: ESPN
تعداد دستکش‌ های سهم هر نامزد
اوباما
516
رامنی
328
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
202
دست لباس‌ مرلین مونرو
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 4,600,000
ارزش کمک‌های انتخاباتی که هر دو نامزد جمع آورده‌اند به اندازه ۲۰۲ دست لباس سفید به یادماندنی مرلین مونرو است که در آستانه ایستگاه مترو در فیلم «خارش هفت ساله» بالا رفته بود. لباسی که به همراه ۶۰۰ لباس دیگر توسط دبی هریس بازیگر فروخته شده بودند.
منبع: رویترز
تعداد دست های لباس‌ سهم هر نامزد
اوباما
123
رامنی
79
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
1.8
درآمد هفتگی والمارت
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 510,730,000
کل مبلغی که رامنی و اوباما جمع کرده‌اند به اندازه درآمد دو هفته فروشگاه‌های زنجیره‌ای والمارت است. این غول تجاری در ۲۷ کشور شعبه دارد، هفته‌ای ۲۰۰ میلیون بار از آن خرید می‌شود و ۲.۲ میلیون نفر هم در استخدامش هستند. طبق گزارش ها عایدی این شرکت در دوره ای ۱۲ ماه تا ۳۱ ژانویه ۲۰۱۲، ۲۶ میلیون و ۵۵۸ هزار دلار بوده است.
منبع: والمارت
تعداد هفته های درآمد والمارت سهم هر نامزد
اوباما
1.1
رامنی
0.7
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
7.4
گرانترین خانه‌ها
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 125,000,000
ویلای سبک فرانسوی فلور دو لی در لوس‌آنجلس، که ۳۲۵۰ مترمربع مساحتش است، با قیمت ۱۲۵ میلیون دلار برای فروش گذاشته شده است. اگر با این قیمت به فروش برود گران‌ترین خانه آمریکا خواهد بود. پیشتر خانه دیگری که برای فروش با قیمت ۱۵۰ میلیون دلار گذاشته بود به آن قیمت فروش نرفت.
منبع: فوربز
تعداد خانه‌ های سهم هر نامزد
اوباما
4.5
رامنی
2.9
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
16,755
کیلو طلا*
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 55,425
پول جمع‌آوری‌شده در کمک‌های انتخاباتی می‌تواند برای خرید طلایی معادل ۱۸ برابر وزن ناقوس آزادی به کار برود. ناقوس ترک‌‌خورده‌ای که از نمادهای آمریکا است و در موزه‌ای در پنسیلوانیا نگهداری می‌شود.
* نرخ طلا در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲
منبع: بلومبرگ, پارک ملی ایالات متحده
میزان طلای سهم هر نامزد به کیلو
اوباما
10,236
رامنی
6,519
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
0.012
توفان کاترینا
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 75,000,000,000
مجموع مبلغ جمع‌آوری‌شده دو نامزد معادل حدود ۱.۲ درصد هزینه‌ای است که در اثر توفان کاترینا به بار آمد که دومین توفان بزرگ تاریخ آمریکا و زیانبارترین و هزینه‌سازترین توفان تاریخ این کشور بوده و طبق برآوردها، ۷۵۰۰۰ میلیون دلار خرابی فیزیکی به بار آورد و بیش از ۱۸۰۰ نفر را کشت.
منبع: شبکه دیسکاوری
هزینه کاترینا سهم نامزد
اوباما
0.007
رامنی
0.005
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
8,417,679
بشکه نفت*
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 110
با این پول می‌شود تقریبا چیزی معادل دو روز تولید نفت چین را خرید. پول جمع آوری شده برای اوباما به خرید نفت دو روز کشوری مثل عراق و پول رامنی به خرید تولید دو روز قزاقستان می‌رسد.**
*بنا بر قیمت هر بشکه نفت خام دریای شمال در ۲۲ اکتبر ۲۰۱۲
**تخمین‌های سال۲۰۱۱
منبع: بلومبرگ, بانک اطلاعاتی سیا
تعداد بشکه‌ های نفت سهم هر نامزد
اوباما
5,142,608
رامنی
3,275,071
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
15,455
درآمد این تعداد خانواده
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 60,088
درآمد خانواده متوسط آمریکایی از ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۹ تقریبا سالی شش هزار دلار رشد کرد. پولی که رامنی و اوباما برای کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند تقریبا به اندازه درآمد ۱۵ هزار خانواده آمریکایی است.
منبع: دفتر سرشماری ایالات متحده، ۲۰۰۹
تعداد خانواده با درآمد میانه، سهم هر نامزد
اوباما
9,442
رامنی
6,013
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
0.26
فضاپیما
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 3,573,000,000
فضاپیمای «اندور» برای جایگزینی چلنجر، که در سال ۱۹۸۶ تنها ۷۳ ثانیه پس از پرتاب منفجر شد و هفت سرنشین آن کشته شدند، ساخته شده است. هزینه ساخت آن موقع ۱۷۰۰ میلیون دلار بود که قدرت خریدی معادل ۳۵۰۰ میلیون دلار اکنون داشت. مجموع مبلغ جمع‌آوری‌شده می‌تواند (۲۰درصد) هزینه ساخت فضاپیمای اندور را بپردازد.
منبع: ناسا
تعداد فضاپیماهای سهم نامزد
اوباما
0.16
رامنی
0.10
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
0.37
مریخ‌نورد
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 2,500,000,000
مریخ‌نورد «کنجکاوی» برای کشف بیشتر سیاره سرخ به ماموریتی دو ساله رفته است. در ماموریتش ۱۷ دوربین به تشخیص هدف به آن کمک می‌کنند. این مریخ‌نورد ترکیبات شیمیایی سنگ‌های سطح مریخ را بررسی می‌کند و نتیجه را به زمین می‌فرستند. بیش از یک‌ سوم هزینه این پرژه را می‌توان با پول جمع‌آوری‌شده پرداخت.
منبع: ناسا
تعداد ماموریت های مریخ نورد سهم هر نامزد
اوباما
0.23
رامنی
0.14
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
0.35
تلسکوپ هابل
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 2,629,350,000
تلسکوپ هابل که هفته‌ای ۱۲۰ گیگابایت اطلاعات علمی در اختیار دانشمندان می‌گذارد، در سال ۱۹۹۰ با هزینه اولیه ۱۵۰۰ میلیون دلار به فضا فرستاده شد. این تلسکوپ از انرژی خورشیدی بهره می‌برد، هرچند نمی‌تواند خورشید و عطارد را به واسطه نزدیکی زیادیشان رصد کند. هزینه ساخت آن موقع هابل معادل ۲۶۰۰ میلیون حالا قدرت خرید داشته و بودجه انتخاباتی دو نامزد از پس پرداخت ۳۵ درصد آن برمی‌آید.
منبع: هابل
تعداد تلسکوپ های سهم هر نامزد
اوباما
0.22
رامنی
0.13
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
2,480
کامپیوتر اپل
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 374,500
کامپیوتر ‹اپل ۱› که در سال ۱۹۷۶ ساخته شده بود در حراجی دو برابر قیمت تخمین زده شده فروش رفت. با پول اوباما و رامنی می‌توان ۲۵۰۰ دستگاه از آن را خرید.
منبع: ساتبی
تعداد کامپیوترهای سهم نامزد
اوباما
1,515
رامنی
965
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
122,189
کامپیوتر شخصی آی‌بی‌ام ۵۱۵۰
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 7,600
در سال ۱۹۸۱ شما می‌توانستید با پرداخت ۱۵۶۵ دلار یک نمونه ابتدایی از کامپیوتر شخصی ۵۱۵۰ را بخرید. نمونه پیشرفته‌ترش برای شما چیزی حدود ۳۰۰۰ دلار خرج برمی‌داشت که معادل ۷۶۰۰ دلار سال ۲۰۱۲ است.
منبع: آی‌بی‌ام
تعداد کامپیوترهای سهم هر نامزد
اوباما
74,649
رامنی
47,540
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
4.4
جنگنده‌ جت اف-۳۵
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 212,000,000
جنگنده‌ جت اف-۳۵، که ویژگی توانایی فرود عمودی را نیز دارد، یکی از گران‌ترین جنگنده‌های جهان است. دولت ایالات متحده برای خرید ۲۹ اف-۳۵ برای نیروی هوایی و نیروی دریایی در سال ۲۰۱۳ درخواست بودجه کرده است.
منبع: وزارت دفاع آمریکا
تعداد جت‌ های سهم هر نامزد
اوباما
2.7
رامنی
1.7
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
25
هواپیمای بی‌سرنشین
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 36,900,000
نیروی هوایی آمریکا از هواپیماهای کنترل از راه دور در عملیات خود در افغانستان و پاکستان بهره می‌برد. دولت ایالات متحده برای سال ۲۰۱۳ درخواست بودجه‌ای برای ۲۴ فروند از این هواپیماها کرده است.
منبع: وزارت دفاع آمریکا
تعداد هواپیماهای بی‌سرنشین هر نامزد
اوباما
15
رامنی
10
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
45
هلیکوپتر بلک هاوک
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 20,715,254
هلیکوپتر چهار پره یواچ-۶۰ بلک هاوک هلیکوپتری با قابلیت مانور بالا است و خدمه‌ای چهار نفری دارد و می‌تواند یک جوخه مجهز ۱۱ نفره را نیز حمل کند. علاوه بر این توان جابه‌جایی تا سه هزار کیلو بار را هم دارد. دولت ایالات متحده در بودجه ۲۰۱۳ برای ۵۹ هلیکوپتر درخواست بودجه کرده است.
منبع: وزارت دفاع آمریکا
تعداد هلیکوپترهای هر نامزد
اوباما
27
رامنی
18
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
134
تانک‌ آبرامز
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 6,925,396
تانک‌های آبرامز ام-۱ تانک اصلی عملیات رزمی ارتش آمریکا هستند و از ۱۹۸۰ به کار گرفته می‌شوند. این تانک قدرت آتشی حفاظت‌شده و متحرک را در میدان نبرد در اختیار نیروهای نظامی می‌گذارد. در بودجه سال ۲۰۱۲ دولت ایالات متحده برای ۶۳ تانک آبرامز درخواست تامین هزینه شده است.
منبع: وزارت دفاع آمریکا
تعداد تانک‌ های سهم هر نامزد
اوباما
82
رامنی
52
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
4,643
پرواز فضایی
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 200,000
هر کسی می‌تواند با دادن ۲۰۰ هزار دلار به فضا برود. مبلغی که شامل هزینه‌های تمرین و آمادگی هم هست. شما می‌توانید با یک میلیون دلار یک فضاپیمای اختصاصی ویرجین گالاکتیک را برای خودتان و پنج نفر از دوستانتان کرایه کنید.
منبع: ویرجین گالاکتیک
تعداد پروازهای سهم نامزد
اوباما
2,837
رامنی
1,807
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
214,466,134
همبرگر بیگ مک مک‌دونالد
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 4.33
با پولی که اوباما و رامنی جمع کرده‌اند می‌توانید برای ۲۱۴ میلیون نفر همبرگر بیگ مک بخرید؛ این تعداد معادل سه چهارم جمعیت آمریکاست.
منبع: اکونومیست
همبرگر سهم نامزد
اوباما
131,023,684
رامنی
83,442,450
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
8
تابلوی ‹جیغ›
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 119,900,000
تابلوی ‹جیغ› ادوارد مونش، تصویری از مردی وحشت‌زده که سرش را میان دستانش گرفته، گران‌ترین تابلوی خرید و فروش شده تا کنون است. لئون بلک، سرمایه‌دار آمریکایی عضو هیئت رئیسه موزه متروپولیتن نیویورک و موزه هنرهای معاصر، آن را در سال ۲۰۱۲ خرید.
منبع: بی‌بی‌سی نیوز
تعداد تابلوهای جیغ سهم نامزد
اوباما
5
رامنی
3
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
57
ماشین‌ قدیمی
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 16,390,000
در سال ۲۰۱۱ یک فراری کمیاب از مدل ۲۵۰ تستا روزا، محصول ۱۹۵۷، در یک حراجی در کالیفرنیا فروخته شد که گران‌ترین ماشین تاریخ است. اگر ۵۷ دستگاه از این خودرو در بازار باشد، با بودجه انتخاباتی جمع‌آوری‌شده می‌توان همه‌شان را خرید.
منبع: تخت ‌گاز بی‌بی‌سی
تعداد ماشین های سهم نامزد
اوباما
35
رامنی
22
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
95
نسخه قانون اساسی
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 9,800,000
نسخه منحصر به فرد جورج واشنگتن از قانون اساسی ایالات متحده و منشور حقوق، که حاشیه‌نویسی‌های این رئیس‌جمهوری آمریکا درباره مسئولیت‌های رئیس حکومت را نیز در خود دارد، رکورددار گران‌ترین کتاب یا سند تاریخی آمریکا است. باید ۹۵ نسخه از آن وجود داشته باشد تا بتوان کل پول را صرف خریدنشان کرد.
منبع: رویترز
تعداد نسخه‌ های سهم نامزد
اوباما
58
رامنی
37
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
234,109
هزینه سلامت این تعداد شهروند
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 3,967
کمک جمع‌آوری‌شده توسط این دو نامزده معادل هزینه‌ای است که دولت در سال ۲۰۱۰ برای سلامت بیش از۲۳۰ هزار نفر از شهروندان آمریکایی اختصاص داد.
منبع: OECD, 2010
تعداد شهروندانی که هر نامزد می تواند پوشش دهد
اوباما
143,024
رامنی
91,085
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
693,532
هزینه بیمه درمانی این تعداد شهروند
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 1,339
کمک جمع‌آوری‌شده توسط دو نامزد می‌تواند هزینه بیمه درمانی (مدیکر) تقریبا ۷۰۰ هزار آمریکایی را در یک سال تامین کند. پوشش بیمه‌ای فدرال برای افراد بالای ۶۵ سال و معلولان از بحث‌های داغ این نبرد انتخاباتی بوده است.
*متوسط، هزینه‌های درمانی منهای مخارج بیمارستانی
منبع: بیمه درمانی (مدیکر)
تعداد شهروندانی که هر نامزد می تواند تحت پوشش گیرد
اوباما
423,699
رامنی
269,833
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
1,198,243
عضویت باشگاه ورزشی
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 775
هزینه متوسط عضویت در باشگاه ورزشی در سال ۲۰۰۹ ، ۷۷۵ دلار بوده است. به این ترتیب پولی که دو نامزده جمع کرده‌اند می‌تواند برای پرداخت حق عضویت تقریبا یک میلیون و ۲۰۰ هزار آمریکایی در باشگاه استفاده شود.
منبع: وال استریت ژورنال
تعداد عضویت ها سهم هر نامزد
اوباما
732,042
رامنی
466,201
مجموع پولی که دو نامزد برای کمک به کارزار انتخاباتی خود جمع کرده‌اند (US$ 928,638,361) برابر است با هزینه:
931
پیوند قلب
ارزش هر واحد (مثلا درآمد هر سال یا بهای هر واحد از مورد بالا): US$ 997,700
مبلغ جمع‌شده توسط رامنی و اوباما برای پوشش هزینه‌های ۹۳۱عمل پیوند قلب کافی است. هزینه هر عمل تقریبا یک میلیون دلار است. دیک چنی، معاون پیشین رئیس جمهوری، بابت انجام این عمل به خرج مالیات‌دهندگان آمریکایی، آن هم در ۷۱ سالگی، مورد انتقاد زیادی قرار گرفته بود. بیشتر عمل‌های این چنینی روی بیماران زیر ۷۰ سال انجام می‌گیرد.
منبع: پیوند قلب , نیویورک تایمز
تعداد عمل های پیوند قلب سهم هر نامزد
اوباما
569
رامنی
362
http://www.bbc.co.uk/persian/business/2012/11/121031_usa2012_campaign_costs_infogrphic.shtml