Archive for اکتبر 2012

انتشار اسناد بشقاب‌پرنده‌های واقعی مربوط به 60 سال پیش

اکتبر 28, 2012

نزدیک به شش دهه پیش نخستین بشقاب پرنده دنیا را نه مریخی‌ها که زمینی‌ها به پرواز درآوردند، برنامه‌ای پر رمز و راز موسوم به آوروکار که با وجود تمام شایعاتی که پیرامونش وجود داشت چندان موفقیت‌آمیز نبود.

به گزارش خبرآنلاین؛ ایده طراحی عملی بشقاب‌پرنده‌ها خیلی قبل‌تر از پرده‌های سینما در اواسط دهه 1930/1310 در دانشگاه میامی اوهایو پیدا شد، البته تنها در حد آزمایش نظریه‌ای در باب ساختن هواپیماهایی که می‌توانند بدون بال هم پرواز کنند. ظاهراً این آلمان‌ها بودند که در چارچوب برنامه‌هایی موسوم به وریل و هونبو در فاصله 1939/1318 تا 1945/1324 به سفارش مستقیم واحد تحقیقات تکنولوژی اس.اس روی طراحی بشقاب‌پرنده‌های واقعی کار کردند. البته راست و دروغ این حرف حتی تا همین امروز هم معلوم نیست چرا که پس از پایان جنگ جز یک آلبوم عکس مجهول‌الهویه پر از تصاویر بی‌کیفیت و غیر قابل تایید، هیچ چیز دیگری پیدا نشد.

در مارس 1956/اسفند 1334 ماهنامه مکانیک‌ایلاستریتد مقاله‌ای را به چاپ رساند با عنوان «بشقاب‌پرنده‌ها چگونه کار می‌کنند» که این‌طور شروع می‌شد: «اگر تا به امروز بشقاب‌پرنده‌ای ندیده‌اید، حتماً به‌زودی خواهید دید.» این گزارش با نیم‌نگاهی به برنامه شرکت کانادایی آورو در اواسط دهه 1950/1330 نگاشته شده بود.

شرکت آورو در آن سال‌ها درگیر برنامه‌ای بود موسوم به آوروکار (Avrocar) یا VZ-9 بود که توان حمل دو سرنشین را در دو کابین مجزای خود داشت. این بشقاب‌پرنده 5.4 متر قطر داشت و می‌توانست به صورت عمودی از زمین برخیزد. آورو برای به پرواز در آوردن این بشقاب‌پرنده از سه موتور توربوجت پنهان شده داخل بدنه کمک گرفته بود که هر سه به فن بزرگی در میان بدنه این ماشین پرنده متصل بودند.

در آن زمان باور عمومی بر این بود که با هدایت نیروی رانش تولیدی این موتورها و به چرخش در آوردن فن بزرگ میان بدنه، می‌توان فشار هوای کافی برای شناور کردن بشقاب پرنده را در ارتفاع چند متری و سپس شتاب دادن به آن برای رسیدن به سرعت و ارتفاع بالا فراهم کرد.

اما حقایق با تصورات فاصله بسیاری داشت، بشقاب‌پرنده‌ها ثبات کافی برای پرواز را نداشتند. آوروکار در ارتفاع کمتر از یک متر، وارد حرکت دورانی کنترل‌ناپذیری می‌شد که عملاً شرایط پروازی هواپیما را بی‌ثبات می‌کرد. مطالعات بیشتر نشان داد برخلاف تصورات این بشقاب پرنده نمی‌تواند با سرعت صوت پرواز کند و شکل دوار آن هم تأثیری در پنهان ماندن آن از دید رادار ندارد.

در عین حال نبود کامپیوتر موجب شده بود تا خلبان ناچار باشد هر کدام از سه موتور بشقاب‌پرنده را به صورت جدا کنترل کند، موضوعی که حتی با وجود دو خلبان همچنان مشکل مهمی به شمار می‌رفت. برنامه آوروکار در نهایت به علت عدم برآورده کردن انتظارات کنار گذاشته شد، اما تجربیات این برنامه نقش مهمی در مسیر گسترش هواپیماهای عمود پرواز ایفا کرد.

http://baztab.net/fa/news/16823/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B4%D9%82%D8%A7%D8%A8%E2%80%8C%D9%BE%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7-%D8%A8%D9%87-60-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%BE%DB%8C%D8%B4–%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1

لبنان، منطقه و افق‌های پیش رو پس از انفجار اشرفیه

اکتبر 26, 2012

اول اکتبر سال ۲۰۰۴ صدای انفجاری نیمه غربی بیروت را لرزاند. مروان حماده وزیر سابق اقتصاد لبنان اندکی قبل‌تر از منزلش در غرب بیروت خارج شده بود. تنها چند دقیقه بعد از خروج حماده از منزلش بود که خودرویی بمب‌گذاری شده با کنترل از راه دور منفجر شد. یک معجزه جان حماده را نجات داد، بطوریکه این تنها تمایل ناگهانی وی برای نشستن در صندلی جلوی خودرو بود که ناجی جانش شد. محافظ حماده که در صندلی عقب نشسته بود، جان باخته و خود و راننده‌اش به شدت زخمی شدند.

این نخستین ترور سیاسی در لبنان بعد از خاتمه جنگ داخلی در این کشور در سال ۱۹۹۰ بود، امری که ظرف هشت سال بعد از آن تا امروز، تبدیل به عرفی جدید در لبنان شده و جان پانزده سیاستمدار و روزنامه‌نگار و همچنین نزدیک به هشتاد نفر از همراهان آنها و مردم عادی را گرفته است. در حقیقت، وضعیت در لبنان به گونه‌ای درآمد که هر تروری پیام و پیامد خاصی در بطن خود نهفته داشت که این تنها روند سیاسی بعد از آن بود که نشان می‌داد هدف از آن ترور چه بوده است، هر چند طبق سنتی شوم؛ هیچگاه عامل حتی یکی از ترورها نیز مشخص نشد. با این حال، آنچه در میان تمامی ترورهای رخ داده مشترک است؛ اینکه تمام مسئولانی که در انفجارهای هشت ساله‌ اخیر جان باختند متعلق به جریان ضد سوریه در لبنان بودند.
اما کدام اهداف سیاسی بعد از این ترورها محقق شدند و افق لبنان پس از ترور روز بیستم اکتبر وسام الحسن رییس شعبه اطلاعات سازمان امنیت داخلی، بر روی کدام احتمالات باز است؟

مرحله نخست: عقب‌نشینی سوریه

نخستین ترورها در لبنان که شامل ترور مروان حماده و سپس عملیات عظیم ترور رفیق حریری شد، پس از زمانی رخ داد که این چهره‌های سیاسی برای نخستین بار در تاریخ جدید لبنان شروع به مخالفت با تصمیمات سوریه برای لبنان گرفتند. حماده عضو جریانی سیاسی بود که رهبری آن را ولید جنبلاط بر عهده داشت و حریری نخست‌وزیر سابق و پرقدرت کشور بود که با تصمیم یک‌جانبه سوریه برای تعدیل قانون اساسی لبنان و تمدید ریاست جمهوری امیل لحود برای یک دوره‌ سه ساله دیگر مخالفت کرده بودند. ظاهرا ترور حماده پیامی به جنبلاط بود تا فراموش نکند که در لبنان نمی‌تواند و اجازه ندارد با تصمیمات سوریه مخالفت کند. هنوز ارتش سوریه در لبنان حضور داشت و رستم غزاله نماینده دستگاه امنیتی سوریه در لبنان، کنترل کامل این کشور را در دست داشت بطوریکه عنجر (محل استقرار غزاله) مرکز اصلی فرمانروایی بر لبنان بود.

مجموعه اطلاعاتی که از روند هفت سال تحقیق بین‌المللی در مورد ترور رفیق حریری درز یافته نشان می‌دهد که اگر هم مسئولان سوری در ترور حریری دست نداشتند، قطعا از وقوع آن با خبر بودند. اشتباه در ترور رفیق حریری که شخصیتی بین‌المللی بود سرانجام منجر به اعمال فشار شدید جهانی و خروج رسمی نیروهای سوریه از لبنان پس از سی سال حضور در این کشور شد.

مرحله دوم: فروپاشی اکثریت سیاسی

در نتیجه ترور رفیق حریری، اکثریتی سیاسی در لبنان شکل گرفت که بعدتر به جریان ۱۴ مارس مشهور شد. این جریان موفق شد برنده انتخابات پارلمانی ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ شده و دولت را نیز در اختیار بگیرد. در این مرحله،‌ دور دوم ترورهای سیاسی در لبنان شروع شد که عمدتا وزراء و نمایندگان مجلس از جریان ۱۴ مارس را شامل شد.

حجم این ترورها آن اندازه بود که اعضای گروه ۱۴ مارس به هتل‌ها یا خارج از کشور پناه برده و زندگانی مخفی را آغاز کردند؛ اما این نوع زندگی نیز جوابگو نبود و چهره‌های این گروه بسان قتل‌های زنجیره‌ای یکی بعد از دیگری هدف ترور قرار می‌گرفتند تا جایی که نزدیک بود به خاطر کاسته شدن از تعداد نفرات، اکثریت مجلس از دست جریان ۱۴ مارس خارج شود. انتخاب چهره‌های سیاسی در این مرحله از ترورها بسیار دقیق و با آینده‌نگری صورت گرفت. عمده کسانی که ترور شدند، نمایندگانی درجه دو بودند که محبوبیت و جایگاه مردمی چندان قابل توجهی نداشتند و اینگونه نبود که مانند ترور حریری، طائفه‌ای در لبنان دچار عصیان شود.

در این مرحله، جنگ ۲۰۰۶ بین حزب‌الله و اسراییل و تحصن نزدیک به ششصد روزه هواداران حزب‌الله در مرکز بیروت که بخش مهمی از شهر را در فلج کامل فرو برده و به اقتصاد کشور ضربه مهلکی وارد کرد نیز نتوانست باعث سقوط دولت فواد سینیوره و اکثریت ۱۴ مارس شود.

روند ترورها اما همراه شد با تصمیم ناگهانی فرانسه برای باز کردن درهای جامعه بین‌الملل بر روی سوریه که از زمان ترور رفیق حریری در انزوا قرار گرفته بود. سفر بشار اسد به پاریس در کنار ترورهایی که رخ می‌داد، باعث شد تا ولید جنبلاط به همراه اعضای فراکسیون خود از اکثریت ۱۴ مارس خارج شده و اندک اندک به حزب‌الله و هم‌پیمانانش بپیوندد تا از این مرحله به بعد شاهد جابجایی اکثریت و اقلیت در لبنان باشیم.

مرحله سوم: دولت حزب‌الله

در این مرحله که از سال ۲۰۰۷ به بعد آغاز شد، شاهد ترور چهره‌های نظامی و امنیتی در لبنان هستیم. این مرحله‌ای است که فضای سیاسی اندکی از تندی قبل خارج شده و آنچه جریان دارد، روند تحقیقات بین‌المللی در مورد ترور رفیق حریری است. هر از گاهی خبرهایی که از روند تحقیقات به بیرون درز پیدا می‌کند، گویای این است که سوریه یا حزب‌الله در ترورها دست داشته‌اند. در این دوره، فرانسوا الحاج فرمانده عملیاتی ارتش لبنان؛ وسام عید معاون بخش اطلاعات سازمان امنیت لبنان و سپس وسام الحسن رییس همین بخش به قتل رسیدند. تمام این افراد کسانی بودند که نقشی بسیار فعال در روند تحقیقات پیرامون قتل حریری داشتند.با ترور فرانسوا الحاج و وسام عید سرانجام ورق برگشت و عوامل دیگری نیز دست به دست هم دادند تا دو اتفاق رخ دهد. نخست، روند تحقیقات در مورد قتل حریری با کندی مواجه شد و دوم اینکه دولتی در لبنان بر سر کار آمد که در درجه نخست حافظ منافع حزب‌الله بود.

براساس مصوبه شورای امنیت، دولت لبنان موظف است که نیمی از هزینه روند دادگاه و تحقیقات مربوط به آن را پرداخت کند، اما از زمانی که دولت نجیب میقاتی در سال ۲۰۱۰ بر سر کار آمد این موضوع با مشکل مواجه شده است.
دولت میقاتی نتوانست معادله سیاسی دشوار لبنان را به گونه‌ای نگاه دارد که منجر به تنش‌های امنیتی نشود. وی از ابتدا به عنوان نخست‌وزیر حزب‌الله شناخته شد، در شرایطی که بر اساس توافق رسمی موجود در کشور، نخست‌وزیر توسط اهل سنت و با نظر مستقیم آنها انتخاب می‌شود. با این حال، روند ترورها در لبنان پس از به قتل رسیدن وسام الحسن به خاطر وضعیت خاص حاکم بر سوریه نتایجی به کلی متفاوت در بر خواهد داشت.

افق پیش رو

وسام الحسن افسر بلندپایه سازمان امنیت داخلی لبنان، نقشی غیر قابل انکار در پیگیری سرنخ‌های پرونده ترور حریری، کشف عوامل بمب‌گذاری در منطقه عین علق لبنان، کشف شبکه بمب‌گذاری و ترور در لبنان به رهبری میشل سماحه وزیر سابق لبنانی و همچنین کشف نزدیک به بیست شبکه جاسوسی اسراییل در لبنان داشت. وی همچنین نخستین گزینه سعد حریری برای ریاست بر سازمان امنیت لبنان در سال ۲۰۱۳ بود.
این ترور افق لبنان را در برابر احتمالات عدیده‌ای باز می‌کند:

الف) تغییر در موازنه قوا

سخنرانی‌های ایراد شده در مراسم تشییع جنازه وسام الحسن آن اندازه احساسی و هدفمند بود که مردم خشمگین را به سمت کاخ نخست‌وزیری رهنمون کند. در این سخنرانی‌ها، مسئولیت ترور الحسن متوجه نجیب میقاتی نخست‌وزیر کنونی لبنان شد. میقاتی که خود چند ساعت بعد از ترور وسام الحسن استعفا نامه خود را به رییس‌جمهور لبنان داده و با مخالفت وی مواجه شده بود، احتمال دارد که به زودی از مقام خود کنار رود.

در لبنان به خاطر ترکیب طائفه‌ای و سیاسی خاص آن، چهره‌های فعال سیاسی و مسئولان نمی‌خواهند در میان اعضای طائفه خود منفور بوده یا به شخصیتی منفعل یا حتی وابسته به گروهی دیگر شناخته شوند، چرا که آنها مصونیت خود را از اعضای طائفه‌شان می‌گیرند. این تجربه یک بار برای امیل لحود رخ داد، بطوریکه وی به عنوان رییس‌جمهور مسیحی، به شخصیتی بسیار نزدیک به حزب‌الله تبدیل شد اما پس از خاتمه دوران ریاست جمهوری خود منزوی شده و اعضای طائفه‌اش ارتباطی با وی برقرار نمی‌کنند. اکنون و با فشاری که اهل سنت بر میقاتی به عنوان نخست‌وزیر و یک سرمایه‌دار معروف وارد می‌کنند، باقی ماندن وی در پست نخست‌وزیری مرهون حزب‌الله می‌تواند وی را برای همیشه در طائفه‌اش در حاشیه قرار دهد.
در عین حال، لبنان سال آینده با انتخابات پارلمانی نیز مواجه است و با ضعف روز افزون نظام سوریه، ولید جنبلاط نیز بار دیگر چرخشی سیاسی کرده و در جبهه مخالف سوریه قرار گرفته است. بدین ترتیب احتمال زیاد وجود دارد که اکثریت پارلمانی آینده بار دیگر از آن جریان ۱۴ مارس شود و فشار روانی ناشی از این ترور باعث شود تا آنها دولت را نیز در اختیار بگیرند.

گزینه گروه ۱۴ مارس برای رویارویی با حزب‌الله و متحدان سوریه در لبنان در وضعیت فعلی به هیچ وجه گزینه نظامی نیست؛ چرا که این گروه حتی اگر سال‌ها نیز سلاح جمع‌آوری کند قادر نیست حتی به سطح نظامی حزب‌الله نزدیک شود. بنا براین بهترین گزینه برای ۱۴ مارس در اختیار گرفتن قدرت سیاسی در لبنان و سپس ائتلاف با کشورهای خارجی برای اخذ مشروعیت بین‌المللی است تا بتواند حزب‌الله را در تنگنای سیاسی قرار داده و وادارش کند تا از تحرکاتش کم کند.

ب) توطئه خارجی

احتمال دومی که وجود دارد این است که این ترور با دیگر موارد مشابه در سال‌های گذشته تفاوت داشته و این بار دستی خارج از دایره هم‌پیمانان سوریه در آن فعال باشد. طرفداران این نظریه بر این باور هستند که آمریکا در پی اجرای طرح خاورمیانه جدید خود است که در آن کشورهای منطقه به کشور‌های کوچک تجزیه شده و قدرت مرکزی در تمامی آنها از بین می‌رود. در این راستا لبنان نیز با از بین رفتن قدرت مرکزی، به عرصه ‌ای برای نبرد احزاب سیاسی وابسته به خارج تبدیل شده و عملا دچار خونریزی داخلی می‌شود.
بدین ترتیب اسراییل از شر حزب‌الله تا اطلاع ثانوی راحت شده و می‌تواند با اعمال نفوذ در لبنانی بحرانی، منافع خود را پیش ببرد و حزب‌الله را بیش از پیش درگیر تخاصم داخلی در کشور کند.

ج) کاسته شدن از فشار بر سوریه

احتمال سوم موجود بدین ترتیب است که سوریه و هم‌پیمانانش قصد دارند درگیری‌ها را از مرزهای سوریه فراتر ببرند. سوریه عملا قادر به رویارویی نظامی با ترکیه نیست و ارتش قدرتمند ترکیه نیز اجازه نمی‌دهد که عوامل سوریه بتوانند مرزهای این کشور را با تنش مواجه کنند. عضویت ترکیه در پیمان ناتو باعث می‌شود که هرگونه تلاش برای مواجهه با ترکیه منجر به مواجهه با کل اعضای ناتو شود.

بدین ترتیب بهترین گزینه برای حکومت بشار اسد، کشاندن درگیری‌ها به عراق و لبنان است. ترور وسام الحسن در کنار ایجاد درگیری‌های نظامی در شمال لبنان که از چند هفته قبل به شدت جریان دارد، ممکن است با تحریک برخی گروه‌های فلسطینی جهادی از طرف سوریه همراه شود تا لبنان عملا وارد جنگی داخلی شود.

در چنین جنگی، سوریه ابزار خاص خود را دارد و با توجه به مرز مشترک و حساسی که لبنان با اسراییل دارد و همچنین حضور نظامی و تسلیحاتی حزب‌الله می‌تواند کشورهای غربی را شدیدا به مخصمصه بیاندازد و لبنان عملا به برگ برنده‌ای در دست بشار اسد تبدیل شود تا از طریق آن به به غرب و متحدان منطقه‌ای آن فشار وارد آورد. قدرت نظامی حزب‌الله در این بین مهم‌ترین برگ برنده‌ای است که نظام سوریه در برابر فشارهای روزافزون بین‌المللی و داخلی در اختیار دارد.
در بحبوحه جنگ داخلی لبنان و اوایل دهه هشتاد میلادی غرب به این نتیجه رسید که امنیت لبنان و در نتیجه مرزهای اسراییل بدون حضور فعال سوریه و معامله با نظام حاکم بر این تأمین نمی‌شود. بدین ترتیب بود که نیروهای نظامی سوریه با چراغ سبز آمریکا وارد لبنان شدند و کنترل این کشور را برای بیش از بیست سال در اختیار گرفتند و نظام سوریه نیز در شرایط کنونی هیچ مانعی برای تکرار آن حادثه نمی‌بیند.

ترور اکتبر ۲۰۰۴ و اکتبر ۲۰۱۲ با هشت سال فاصله زمانی، شباهت‌هایی فراوان به یکدیگر داشته و همانطور که انفجار منجر به ترور ناکام مروان حماده، چهره سیاسی لبنان را برای چندین سال دگرگون ساخت، این احتمال قوی وجود دارد که انفجار اشرفیه نیز نه تنها چهره لبنان، بلکه وضعیت کل منطقه را دگرگون ساخته و بازیگران اصلی را بر سر میز جدیدی بنشاند.
http://www.bbc.co.uk/blogs/persian/viewpoints/2012/10/post-348.html

عارف:اصلاح‌طلبان از چه چیز باید توبه کنند؟

اکتبر 26, 2012

موضوع زندان را وارد بحث ما نکنید. صحبت درباره نحوه مدیریت وقایع پس از انتخابات سال 88 و رفتار عناصر موثر در آن عرصه ،وقت خاص و جداگانه ای مطلبد که ان شاالله در آینده نزدیک به آن خواهم پرداخت. اما آیا اینکه تعدادی از اصلاح طلبان به زندان رفته‌اند، دلیل می‌شود که کل جریان اصلاحات را حذف کنند؟ اگر این‌طور است که جناح رقیب هم از این مشکلات زیاد داشته است، آیا باید آن­ها را هم از عرصه خدمت حذف کنیم؟

*ادعای «تقلب در انتخابات» باید اثبات بشود. من مساله «تقلب»‌را مذموم می‌دانم و معتقدم که یک مسئول مؤمن و مسلمان حتماً براساس قانون عمل می‌کند و خطا نمی‌کند. این فرض من است که چون رأی «امانت» است، اگر خیانتی در امانت بشود، افراد مسئولند. مسئولان برگزاری انتخابات هم در مقابل مردم و هم در مقابل وجدان خودشان و هم در برابر خداوند مسئولند. باید مسئولین برگزاری انتخابات افرادی سالم، صالح، مؤمن، باانگیزه و امانت‌دار باشند. اگر این را بپذیریم، دیگر نباید خیلی نگران تقلب در انتخابات باشیم. البته در عین حال مراجع قانونی هم برای بررسی شکایت‌ها وجود دارند و باید از طریق آنها عمل کنیم. قانون مراجع تصمیم‌گیرنده را مشخص کرده و باید از همان مراجع اقدام شود.

*توصیه‌تان برای مسائلی که پس از انتخابات 88 رخ داد چه بود؟ شما اگر جای نامزدهای مغلوب بودید، چه برخوردی می کردید؟
برخورد قانونی می‌کردم.

به معترضین چه توصیه‌ای می‌کردید؟
می‌گفتم از طریق مراجع قانونی اعتراضشان را پیگیری کنند. نه تنها در آن مقطع که همواره معتقدم در هر مساله‌ای باید از طریق مراجع قانونی، خواست‌هایمان را دنبال کنیم.

به خاطر همین هم در آن زمان سکوت کردید؟
علت سکوتم را بعداً در بحث مفصل دیگری می‌گویم. ریشه سکوت من به سال 84 بازمی‌گردد و بیشتر هم متوجه جناح خودمان است. بخشی از سکوتم هم متوجه جناح رقیب است که ان‌شاءا… آن را مطرح خواهم کرد.

خبرآنلاین نوشت: محمدرضا عارف که می‌گوید زمان دیدارها و جلساتش را از 6 صبح تنظیم می‌کند، تاکید زیادی برخوش قولی دارد. 8 صبح ما را به حضور پذیرفت و راس ساعت 10 هم رفت تا به جلسه بعدی برسد.

از او که این روزها در مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، بنیاد امید و چند انجمن علمی و اجتماعی فعالیت دارد، به عنوان یکی از گزینه‌های محتمل انتخابات ریاست جمهوری سال 92 یاد می‌شود؛ اما تاکید دارد که هنوز اعلام نامزدی نکرده است. با این حال عدم پاسخگویی‌اش به برخی سوالات و موکول کردن آن به آینده نشان می‌دهد که برنامه‌های مرحله به مرحله‌ای دارد که به گفته خودش نخستین آن «فراهم آوری زمینه مشارکت حداکثری» است.

معاون اول خاتمی که می‌گوید سال 84 به نفع هاشمی و سال 88 به نفع خاتمی از عرصه رقابت‌های انتخاباتی کناره گیری کرده است، از عدم اجماع اصلاح طلبان در این دو انتخابات گلایه داشته و آن را عامل وضعیت امروز اصلاح طلبان می‌داند. او بر این اساس بر لزوم اجماع بر نامزدی واحد در میان اصلاح طلبان برای انتخابات سال 92 تاکید دارد و اگرچه خود را ملزم به آن می‌داند اما برای کناره‌گیری در مقابل نامزد اجماعی اصلاح‌طلبان این شرط را هم دارد که او را «اصلح» از خودش بداند. عارف در بخشی از مصاحبه مشروح خود با خبرآنلاین تاکید کرد: من در خودم این توانایی را می​بینم که بیایم و با همکاری و همیاری کار را به جلو ببرم. با ائتلاف 51 درصدی با دیگران هم می​توانم کار کنم. برای همین است که می​گویم باید دولت تفاهم ملی سر کار بیاوریم.

مشروح این گفت و گوی بیش از 8000 کلمه‌ای را در ادامه بخوانید:

شما در انتخابات مجلس هشتم ثبت‌نام کردید اما سپس انصراف دادید. چه اتفاقی افتاد که بعد از چند سال به قول دوستانتان احساس تکلیف می‌کنید که وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی شوید؟

اواخر سال 85 جمع‌بندی‌هایی دوستان از عملکرد دولت و عدم حضور اصلاح‌طلبان در صحنه داشتند و از عدم تداوم روند خوب پیشرفت و توسعه کشور به‌ویژه در قالب برنامه چهارم توسعه، احساس نگرانی می‌کردند. احساس می‌شد که برای اصلاح‌ امور و برگرداندن کشور به مسیر پیشرفت، باید مشارکت جدی در انتخابات مجلس داشته باشیم. این را هم بگویم که با اینکه مجلس جایگاه مهمی در نظام ما دارد، اما هیچ‌گاه حقیقتاً روحیه کار مجلسی نداشته ام و احساسم این است که در کار‌های اجرایی و علمی موفقیت بیشتری دارم. اما جمع‌بندی دوستان بر حضور فعال و معنی‌دار در انتخابات بود تا یک فراکسیون اکثریتی که در برگیرنده دو جناح اصلی کشور باشد را در مجلس هشتم رقم بزنیم. دوستان معتقد بودند که اگر من ثبت نام کنم، شاید حول محور من بتوان چنین فراکسیونی را در مجلس هشتم تشکیل داد و این اجماع را فراهم کرد. با اینکه من خودم علاقه‌ای به حضور در مجلس نداشتم، اما چون همیشه از نظرات اجماعی دوستان تمکین می‌کنم، ثبت‌نام کردم. در موقع ثبت‌نام هم گفتم که امیدوارم انتخاباتی سالم با مشارکت حداکثری و اجرای مر قانون داشته باشیم. خیلی از دوستانی که فکر می کردم توانمندی لازم برای حضور در مجلس دارند – فارغ از مواضع سیاسی‌شان- را به حضور در انتخابات و کاندیداتوری تشویق کردم. اما متاسفانه تصمیمی که برای حذف برخی نیرو‌های مومن، توانا و دلسوز گرفته شد؛ مجالی برای تداوم حضور من نگذاشت. من همواره سعی کرده‌ام که تصمیمات تند سیاسی نگیرم، مگر برای مسائل کلان و مهم، چون برای کشور هزینه دارد. با این وجود در آن مقطع احساس کردم که راهی جز انصراف نیست. من هنگام ثبت‌نام در وزارت کشور به خبرنگاران گفته بودم که امیدوارم انتخابات خوبی برگزار شود و اجازه دهند که مردم انتخاب کنند، نه اینکه به نیابت از مردم کسانی حذف شوند. مگر کسانی که از نظر قانون واقعاً صلاحیت کاندیداتوری ندارند. معتقدم که اختلاف نظر‌های سیاسی نباید منجربه حذف نیرو‌های خوب شود، اما آن اتفاق افتاد.

هنوز هم این شرط را برای حضور در عرصه رقابت انتخاباتی دارید؟

اجازه بدهید به این هم می‌رسیم. من معتقدم کنار کشیدنم در آن زمان، آثار مثبت داشت. الان احساس می‌کنم که در آن مقطع کار خوبی کردم.

انتخابات اوج حضور مردم در صحنه و بهار سیاست ورزی جامعه است.اما انتخابات ریاست جمهوری که سرنوشت حداقل 4 سال مدیریت قوه اجرایی کشورراتعیین می کند ،بزرگترین رویداد انقلابی،علمی و سیاسی کشور است. انقلاب ما به اتکای مردم پیروز شد. دو فاکتور «رهبری منسجم» که مورد تایید همه گروه‌ها حتی چپ‌ها و افرادی با گرایشات سوسیالیستی بود و «حضور مردم»؛ عامل پیروزی انقلاب ما بودند. این نظام به اتکای همین مردم پا گرفت و از جمله کشور‌هایی هستیم که تمام مسئولان ارشد کشورمان به صورت مستقیم یا با واسطه، با رای مردم انتخاب می‌شوند. برای همین است که می‌گویم «انتخابات» رویداد مهمی است و باید برای برگزاری باشکوه آن با حضور حداکثری مردم تلاش کنیم. در مقاطعی اهمیت حضور مردم پررنگ تر می‌شود. در شرایطی که تهدیدات خارجی و مشکلات اقتصادی-اجتماعی ومعیشتی مردم اصلی ترین دغدغه ملت میباشد،انتخابات می تواند مناسب ترین روش مردمسالارانه عبور از این مشکلات و تهدیدات باشد. الان در یکی از این مقاطع هستیم و لازم است انتخاباتی باشکوه و با حضور حداکثری گروه‌ها و مردم را داشته باشیم. به این ترتیب رئیس جمهوری انتخاب می‌شود که با پشتوانه قوی مردمی، می‌تواند برنامه‌ها و شعار‌هایش را اجرا کند.

نفرمودید که همان شرط را هنوز هم دارید یا نه؟

کدام شرط؟

همین که اختلاف نظر‌های سیاسی باعث حذف نیرو‌های توانمند نشود…

من این را یک اصل می‌دانم، نه شرط. این اصلی است که ما برای آن انقلاب کردیم. این از ارزش‌های حاکم بر انقلاب است که مردم تصمیم‌گیری کنند. همه دست اندرکاران انتخابات اعم از عوامل اجرایی و نظارتی باید این اصل را رعایت کنند و «رای مردم» را یک امانت بدانند و امانت‌دار خوبی باشند.

قبل از اینکه به مرحله «امانت داری از آراء» برسیم، چه؟ در مرحله‌ای که صلاحیت نامزد‌ها تعیین می‌شود، منظورم بود.

انتظار ما این است که نه تنها در این انتخابات که در همه انتخابا‌ت‌های کشور، اختلاف نظر‌های سیاسی باعث حذف نیرو‌های توانمند نشود. یعنی مراجع تصمیم‌گیر، براساس قانون عمل کنند و کسانی که شرایط لازم را دارند، به انتخاب مردم بگذارند؛ نه اینکه از طرف مردم انتخاب کنند. البته به نظر من انتخابات ریاست جمهوری، متفاوت از انتخابات مجلس و شوراهاست. بهتر است ساز و کاری فراهم گردد که در نتیجه اجرای آن داوطلبان عرصه ریاست جمهوری هر کدام نمادی از گفتمان های خردمندانه و کارآمد باشند. تنوع بیش از حد کاندیداها مردم را گیج می‌کند. همان‌طور که دیده‌ایم، گاهی با 10 نفر کاندیدا انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار کرده‌ایم! البته کاهش تعداد کاندیداها مکانیزم قانونی می‌خواهد نه سلیقه‌ای. حق نداریم کسی را براساس اختلاف سلیقه از عرصه رقابت حذف کنیم، مگر به حکم قانون. اعتقاد و انتظارم این است که نه تنها در این انتخابات که در هر انتخاباتی مر قانون اجرا شود.

با این اوصاف شما انتظار دارید که اصلا‌ح‌طلبان را در انتخابات ریاست‌جمهوری آتی تأیید صلاحیت شوند؟

چرا نشوند؟

چون هم از یک سو برخی قائل به لزوم توبه اصلاح‌طلبان به عنوان شرط‌ پذیرش حضورشان در انتخابات هستند. که شما در پاسخ به آن گفته بودید «توبه فرمایان باید بگویند برای چه چیز اصلاح‌طلبان به عنوان یک جریان سیاسی باید توبه کنند». از سوی دیگر هم برخی از اصلاح‌طلبان داعیه «تقلب» در انتخابات گذشته، را داشتند. کسانی که مدعی تقلب بودند و مکانیزم انتخابات را زیر سوال بردند، چرا دوباره بتوانند وارد این مکانیزم شوند؟

اجازه دهید، بحث‌ها خلط نشود. من باز هم از شما سؤال می‌کنم که چرا صلاحیت اصلاح‌طلبان نباید تأیید شود؟ تعریف ما از اصلاح‌طلبان، کسانی هستند که حادثه دوم خرداد 76 را خلق کردند و بخشی از آنان هم 8 سال خالصانه در حکومت بودند.همانگونه که درجریان منسوب به اصولگرایی گرایشات مختلف وجود دارد ، به همین ترتیب درمیان اصلاح طلبان نیز گرایشات مختلف ممکن است رفتارهای گوناگون از خود بروز دهند.در کل به نظر من کسانی که 8 سال در دولت اصلاحات مسولیت داشته . وتعهد و وفاداری خود را به آرمان­های انقلاب، نظام و مردم نشان داده اند، چرا صلاحیتشان تأیید نشود؟

چون ملاک حال افراد است و برخی از همان کسانی که به قول شما 8 سال در دولت اصلاحات مسئولیت داشتند، محکوم شده و در زندان هستند.

موضوع زندان را وارد بحث ما نکنید. صحبت درباره نحوه مدیریت وقایع پس از انتخابات سال 88 و رفتار عناصر موثر در آن عرصه ،وقت خاص و جداگانه ای مطلبد که ان شاالله در آینده نزدیک به آن خواهم پرداخت. اما آیا اینکه تعدادی از اصلاح طلبان به زندان رفته‌اند، دلیل می‌شود که کل جریان اصلاحات را حذف کنند؟ اگر این‌طور است که جناح رقیب هم از این مشکلات زیاد داشته است، آیا باید آن­ها را هم از عرصه خدمت حذف کنیم؟

اساسا ارزیابی شما از بحث ادعای تقلب در انتخابات چیست؟

ادعای «تقلب در انتخابات» باید اثبات بشود. من مساله «تقلب»‌را مذموم می‌دانم و معتقدم که یک مسئول مؤمن و مسلمان حتماً براساس قانون عمل می‌کند و خطا نمی‌کند. این فرض من است که چون رأی «امانت» است، اگر خیانتی در امانت بشود، افراد مسئولند. مسئولان برگزاری انتخابات هم در مقابل مردم و هم در مقابل وجدان خودشان و هم در برابر خداوند مسئولند. باید مسئولین برگزاری انتخابات افرادی سالم، صالح، مؤمن، باانگیزه و امانت‌دار باشند. اگر این را بپذیریم، دیگر نباید خیلی نگران تقلب در انتخابات باشیم. البته در عین حال مراجع قانونی هم برای بررسی شکایت‌ها وجود دارند و باید از طریق آنها عمل کنیم. قانون مراجع تصمیم‌گیرنده را مشخص کرده و باید از همان مراجع اقدام شود.

موضوع «ادعای تقلب در انتخابات» و «حضور مردم در خیابان پس از انتخابات سال 88» از نظر برخی افراد نوعی تندروی به شمار می‌رود و برخی در برخورد این مسئله را اصلاح‌طلبان «تندرو» می‌خوانند. خود شما قائل به چنین تفکیکی هستید؟ شما اصلاح‌طلبان را به دو دسته تندرو و معتدل تقسیم‌بندی می‌کنید؟

الان دو جناح اصلی در کشور داریم که هم نیروهای باانگیزه و مؤمن دارند و هم افراد تندرو. من معتقدم که باید مراقب تندروها در هر دو جناح بود. خوشبینانه اگر بنگریم، می​توان گفت که این افراد از روی دلسوزی، اقدامی انجام می​دهند، اما کارشان نتیجه‌عکس دارد. از این‌رو جریان حاکم بر هر جناح، باید از تندرو‌ها مراقبت کند، چون رفتارشان برای کشور هزینه‌هایی دارد. در 30 سال گذشته هم هزینه بسیاری برای تندروی‌ها پرداخت کرده‌ایم. اگر در این مدت یک مشی اعتدالی را دنبال می کردیم و حتی برای احقاق حقمان تحمل می‌کردیم، وضع جناح‌های سیاسی و کشورمان بهتر از این بود.

توصیه‌تان برای مسائلی که پس از انتخابات 88 رخ داد چه بود؟ شما اگر جای نامزدهای مغلوب بودید، چه برخوردی می کردید؟

برخورد قانونی می‌کردم.

به معترضین چه توصیه‌ای می‌کردید؟

می‌گفتم از طریق مراجع قانونی اعتراضشان را پیگیری کنند. نه تنها در آن مقطع که همواره معتقدم در هر مساله‌ای باید از طریق مراجع قانونی، خواست‌هایمان را دنبال کنیم.

به خاطر همین هم در آن زمان سکوت کردید؟

علت سکوتم را بعداً در بحث مفصل دیگری می‌گویم. ریشه سکوت من به سال 84 بازمی‌گردد و بیشتر هم متوجه جناح خودمان است. بخشی از سکوتم هم متوجه جناح رقیب است که ان‌شاءا… آن را مطرح خواهم کرد. ببینید ما بخشی از نظام هستیم، بخش اصلی آن هم هستیم و اگر اشکالی داریم باید آن را از طریق مراجع قانونی درون نظام پیگیری کنیم.

پس از ان مسائل، برخی مواضعی له اتفاقات پس از انتخابات 88 اتخاذ کردند که «اصحاب فتنه» و «خواص بی‌بصیرت» نام گرفتند. برخی هم که حاضر نشدند علیه آن موضعی بگیرند، «ساکتین فتنه» خوانده شدند. این برچسب را به شما هم می‌توانند بچسبانند؟

هرکس هر حرفی می‌تواند بزند! لابد این را حق خودشان می‌دانند که به دیگران برچسب بزنند! الحمدلله آستانه تحمل من در برچسب خوردن خیلی بالا است. از روزهای اول پیروزی انقلاب تاکنون که در جاهای مختلف مسئولیت داشته ام، هیچ گاه به حرف‌هایی که در مورد من زده اند جواب نداده ام. چه برچسب‌های سیاسی و چه برچسب‌های عملکردی. مردم و خدا هستند که باید قضاوت کنند و آن‌ها هم می‌دانند که من چه کرده‌ام. از این‌رو هیچگاه نگران برچسب‌ها نبوده و نیستم اما همواره از برچسب‌های مالی و اخلاقی پرهیز داشته‌ام که الحمدلله تاکنون چنین برچسبی به من نخورده است. اگر خدای نکرده به کسی برچسب مالی، اختلاس و یا انگ اخلاقی زده شد، باید حتماً پیگیری شود. چون این از مسائلی نیست که بتوان راحت از کنار آن گذشت.

متأسفانه برچسب‌های سیاسی زدن در کشور ما رایج است. بخشی از گرفتاری ما هم همین است که تقوایی را که به زبان می‌آوریم، عملی نمی‌کنیم. برای همین است که راحت برچسب می‌زنند، راحت غیبت می‌کنند، راحت تهمت می‌زنند. من همواره سعی کرده‌ام چنین کاری نکنم و نسبت به کسانی که چنین رفتاری در قبال من دارند هم حساسیت‌ نشان نمی‌دهم. حتی گاهی هم که خود این افراد به من مراجعه می‌کنند، می‌گویم که حلالشان می‌کنم.

در مصاحبه با روزنامه آفتاب صراحتاً نگفته بودید که در انتخابات آتی نامزد خواهید شد. اما آقای اولیا از جانب شما گفتند که احساس تکلیف می‌کنید. به جز این احساس تکلیف که خیلی‌های دیگر هم دارند، چه چیزی شما را ترغیب می‌کند که در انتخابات بعدی نامزد شوید؟

هنوز که نامزد نشده ام. چیزی که الان در دستور کار ما هست، برنامه‌ریزی برای حضور حداکثری و مشارکت جدی مردم است. جمع‌بندی من و دوستانی که با من کار می‌کنند، این است که شرایط کشور ایجاب می‌کند که انتخابات پرشور و باشکوهی داشته باشیم تا همانطور که گفتم رئیس‌جمهوری با رأی بالای مردم انتخاب شود. این موضوع نه تنها در دستور کار‌ ما که باید در دستور کار تمام گروه ها وافراد دلسوز در نظام باشد.

معتقدم که نمی‌توانیم مرتبا از صفر شروع کنیم و افرادی که تجربه موفق اجرایی نداشتند را امتحان کنیم. این آزمون و خطا‌ها، کشور را گرفتار می‌کند. اگرچه این کار را دهه اول انقلاب می‌کردیم و پذیرفته شده بود اما در دهه چهارم انقلاب نمی‌توان چنین کاری کرد. براساس عملکرد فردی، ویژگی‌ها و توانایی‌های افراد، باید تصمیم گیری شود و تعداد محدود دو سه نفر درنهایت به عنوان نامزد از سوی دو جناح وارد عرصه رقابت شوند. اگر من در این جمع دو سه نفره باشم، خدمت‌گذاری برایم افتخار است و اگر هم در آن جمع نباشم، از نامزد مورد اجماع حمایت می‌کنم تا ان‌شا‌الله رای حداکثری را بیاورد.

فکر نمی‌کنید که این موضوع خیلی ایده‌آل است. اینکه هر جناح با حداکثر یک یا دو نامزد وارد عرصه شود، کمی دور از ذهن نیست؟

چرا همینطور است که شما می‌گویید. تقریباً غیر عملی است ولی به دنبال ایده‌آل بودن که بد نیست. متأسفانه زمانی که اصلاح‌طلبان در قدرت هم بودند نتوانستند به اجماع برسند. در سال 84 با نامزد‌های مختلفی وارد عرصه شدند که چوب آن را هم داریم می‌خوریم. معتقدم که وضعیت امروز اصلاح‌طلبان نتیجه همان عملکرد سال 84 است که نتوانستند با هم کنار بیایند و یک نفر نامزد معرفی کنند.

سال 88 هم همین اتفاق افتاد.

سال 88 که بدتر از سال 84 بود و انتخابات به مسیری رفت که به جای آنکه یک مسابقه برای خدمت رسانی باشد، ما وارد یک بازی باخت – باخت شدیم. اجازه بدهید یک زمان دیگری مفصلاً راجع به انتخابات 88 صحبت کنم.

اگر اصلاح‌طلبان روی یک نامزد واحد به اجماع برسند و آن فرد شما نباشید، واقعاً حاضر هستید به نفع او کناره‌گیری کنید؟

من در بیش از 30 سالی که در این نظام خدمت کرده‌ام همواره براساس نظر‌های اجماعی گام برداشته‌ام. بارها اتفاق افتاده که شخصاً با نظر و یا تصمیمی مخالف بوده ام اما چون نظر جمع بود، آن را پذیرفته‌ام. حتی در ماه‌های اول دولت نهم که با دولتمردان فعلی همکاری می‌کردم هم براساس همین منش پیش رفتم و وقتی دیدم که به نظرات اجماعی افراد بی​توجهی می​شود، به همکاری​ام پایان دادم. آثار و نتایج عدم توجه به نظر‌های اجماعی را هم که دارید در کشور‌ می‌بینید. می‌بینید که چطور برخی نظر خودشان را ارجح بر نظر جمع می‌دانند و هرچه که به نظرشان صحیح است را انجام می‌دهند و این شده وضع مملکت!

من که در امور مدیریتی به نگاه اجماعی پایبندم؛ حتماً در تصمیم‌گیری‌های سیاسی هم براساس اجماع پیش می‌روم. این در حد شعار نیست و من در عمل هم آن را نشان داده‌ام. شما فکر می‌کنید من چرا سال 84 به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری وارد عرصه نشدم و چرا سال 88 به محض اینکه آقای خاتمی اعلام کاندیداتوری کرد، نه تنها به نفع او کنار رفتم، بلکه همه امکاناتم را هم در اختیار ایشان قرار دادم و خودم هم رئیس ستاد ایشان شدم. کدام رقیب سیاسی‌ای چنین کاری می‌کند؟ شما در دنیا چنین چیزی سراغ دارید؟

و وقتی آقای خاتمی به نفع آقای موسوی کنار رفتند، شما هم به ستاد ایشان پیوستید؟

نه.. اجازه بدهید این موضوع را در آینده مطرح کنم و همه حرف‌هایم را اینجا نزنم.

اگر اجماع اصلاح‌طلبان حاصل نشود و شما کاندیدای دوم این جناح را اصلح ندانید، چه خواهید کرد؟

قطعاً می‌مانم. این نه تنها نظر من است بلکه نظر همه دوستان مومن و توانمندی است که با هم کار می‌کنیم و دلسوز انقلاب هستند.

دوستانتان اصلاح‌طلب هستند؟

دوستانم تعصب جناحی ندارند اگر چه از هر دو جناح هستند و هر نظری که بدهند من تمکین می‌کنم. اگر نظر اجماعی یا جمع‌بندی دوستان ما این باشد که بیایم، خواهم آمد.

نامزد‌های محتمل اصلاح‌طلبان را چه کسانی می‌دانید؟ رقیبتان در جریان اصلاح‌طلبی برای انتخابات آتی چه کسی خواهد بود؟

از کسی اسم نمی‌برم. افراد با پتانسیل در همه جریان‌ها هستند. الان در دهه چهارم انقلاب هستیم و در هر دو جناح اصلی کشور افرادی هستند که عملکرد خوبی داشته‌اند و باید به سراغ آنها رفت. امیدوارم با مکانیزم‌هایی بتوان به جمع‌بندی کاندیدا‌ها بپردازیم و از تنوع آنها جلوگیری شود.

اشاره کردید که در سال 88 به نفع آقای خاتمی کنار رفتید و امسال هم آقای اولیا گفتند که اگر ایشان نامزد شوند، شما بار دیگر از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری کناره‌گیری خواهید کرد. همینطور است؟

من سال 84 با توجه به شرایط آمادگی نامزدی نداشتم و به قول معروف دوست داشتم بروم دنبال درس و مشق و کار‌های دانشگاهی‌ام. اما دوستانی می‌خواستند که وارد عرصه شوم. آن زمان خدمت آقای هاشمی رسیدم و از ایشان پرسیدم که اگر شما می‌آیید، من هیچ اقدامی نکنم. من خودم را با برخی شخصیت‌های بالای نظام اصلاً مقایسه نمی‌کنم که مثلا ببینم کارایی من بیشتر است یا آنها؟ من مفید‌ترم یا آنها؟ چون برداشتم همیشه این بوده که اگر آقای هاشمی یا خاتمی بیایند من می‌توانم در خدمت آنها باشم، اما اگر من بیایم، آنها قاعدتاً نمی‌توانند عضوی از کابینه من باشند. البته باید از تجربه و نقطه نظراتشان استفاده کرد. مشکل ما این است که از بخشی از نیرو‌های مومنی که همه سرمایه‌‌شان، تجربه 30 ساله اشان است، استفاده نمی‌شود.

مهمترین دلیلی که سال 84 من به عرصه نامزدی انتخابات ریاست جمهوری نیامدم، همین بود که از دوستان نزدیک آقای هاشمی شنیدم که ایشان خواهند آمد. ان‌شاءالله زمانی موضوع انتخابات سال 84 را هم مطرح خواهم کرد. من آن زمان معاون اول دولت آقای خاتمی بودم و امکانات زیادی در اختیارم بود. اگر می‌خواستم از آن امکانات استفاده کنم هم حرف‌وحدیثی پیش نمی‌ آمد . می‌توانستم هر زمان به سفر استانی بروم و همه هم از حضورم استقبال می‌کردند. چون من شخصیت دوم کابینه بودم، اما به خاطر آقای هاشمی کنار رفتم. البته در آن زمان تفرق زیادی میان کاندیدا‌های اصلاح‌طلب بود و با چهار – پنج نفر می‌خواستند در عرصه حضور یابند. من نمی‌خواستم که در کنار آنها قرار بگیرم. اگر اجماع و جمع‌بندی خوبی می‌شد، حاضر بودم جلو بیایم.

سال 88 هم ابتدا آقای خاتمی می‌گفتند من نمی‌آیم. من به دوستانم گفتم که اگر آقای خاتمی بیایند، من همان لحظه کنار می‌کشم. همین کار را هم کردم و حتی یک ساعت هم برای اعلام انصرافم معطل نکردم. هرگز هم خودم را با آقای خاتمی مقایسه نکردم که مثلا در انتخابات سال 88 من مناسب‌ترم یا آقای خاتمی؟ ممکن است در جمع‌های دوستان خودمان، خودم را با برخی دیگر از افراد مقایسه کنم و ببینم که کی مناسب‌تر است، اما قطعاً چنین مقایسه‌ای را بین خودم و آقایان خاتمی و هاشمی نخواهم کرد.

به غیر از آقایان خاتمی و هاشمی به نفع چه کسی دیگری حاضر هستید کنار بروید؟ منظورم این است که چه کسان دیگری را اصلح از خودتان می دانید؟

الان که هنوز نمی‌دانیم چه کسانی می‌آیند. بگذارید تکلیف نامزد‌ها مشخص شود، آن وقت دوستان کارشناس خبره می‌توانند عملکرد مرا در بخش‌های مختلف با آن افراد مقایسه کنند. هرکس امتیاز بیشتری به نفع کشور داشت، باید وارد میدان شود. اگر ببینیم کسی حتی یک دهم نمره از من امتیاز بیشتری دارد، مطمئنا نامزد نمی‌شوم.

آقای محمد‌رضا عارف اگر تصمیم بگیرد وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی شود، یک نامزد مستقل خواهد بود یا یک نامزد حزبی و جناحی؟

ما که حزب فعال به مفهوم واقعی نداریم. رویکرد کشور ما هم که حزبی نیست تا افراد براساس یک اساسنامه و یا مرام‌نامه مشخص حزبی جلو بیایند. ما در ایران، جناح‌ها و گروه‌ها را داریم. من الان به جناح اصلاح‌طلبان منسوب هستم و انتظارم این است که اگر بیایم هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگرایان مومن و معتدل از من حمایت کنند.

اما در حال حاضر به نظر می‌رسد که گروه‌های اصولگرا بیشتر از شما و نامزد‌یتان استقبال می‌کنند تا گروه‌های اصلاح‌طلب. شما فکر می‌کنید کدام بخش از اصلاح‌طلبان حاضر به حمایت از شما خواهند بود؟

اینکه می‌گویید اصولگرایان بیش از اصلاح‌طلبان از حضور من استقبال کرده‌اند، برداشت شما است. من این جمع‌بندی شما را ندارم. چون هم از سوی برخی دوستان اصلاح‌طلب و هم از سوی برخی اصولگرایان به من مراجعاتی شده و مرا به نامزدی در انتخابات آتی تشویق می‌کنند. اما اینکه چقدر این مشوق‌ها عملیاتی شود و یا فقط در حد حرف بماند را نمی‌دانم. چون معمولاً عده‌ای حرفی می‌زنند اما بعد تعصبات تشکیلاتی‌شان آنها را به سمت و سویی دیگری می‌برد باید ببینیم در آینده چه می‌شود.

این مشوق‌ها چه کسانی هستند؟ آنها را معرفی می‌کنید؟

نه! اما دوستان زیادی مرا قبول دارند و به من توصیه می‌کنند نامزد شوم و این را تکلیف شرعی می‌دانند. اجازه بدهید من نامی از آنها نبرم. اگر لازم شود و قرار شد بنده نامزد شوم خودشان، دیدگاهشان را می‌گویند و اعلام حمایت خواهند کرد.

به قول خودتان ممکن است مواضع امروزی آنها صرفاً مشوق‌هایی باشد که عملیاتی نشود. نگران نیستید که به پشتوانه چنین دعوت‌هایی وارد میدان شوید و بعد پشتتان را خالی کنند؟

خیر.

مرسوم است که برخی آقایان قبل از اعلام نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری با مقام معظم رهبری مشورت می‌کنند. شما هم اگر حضورتان جدی شود، نظر ایشان را جویا می‌شوید؟

من این نظام و سلسله مراتب آن را قبول دارم. الان نامزدی من قطعی نیست و با هیچ مقام یا فردی مشورت نکرده‌ام. اگر به جمع‌بندی‌ برسم که بیایم، قاعدتاً مشورت‌هایی را با برخی بزرگان نظام خواهم داشت که در رأس همه آنها مقام معظم رهبری خواهند بود.

با آقایان خاتمی و هاشمی چطور؟

گفتم که هنوز با هیچ‌کس مشورت نکرده‌ام. من با آقای خاتمی ارتباط نزدیکی دارم .به آقای هاشمی هم ارادت دارم و ایشان را مرتب در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌بینم. اما هنوز با هیچ یک از بزرگان کشور مشورت نکرده‌ام. برای نامزدی قطعی در انتخابات حتماً با 9 – 8 یا 10 نفره از مقامات نظام مشورت خواهم کرد. این افراد هم مستقل از مواضع سیاسی‌شان از هر دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا خواهند بود. من در 30 سال گذشته چنین منشی داشته‌ام و با بزرگان نظام در تصمیمات مهم مشورت کرده‌ و می‌کنم.

حالا که از مجمع تشخیص مصلحت، نام بردید؛ اجازه بدهید سوالی در این موضوع بپرسم. شما در مصاحبه با آفتاب در پاسخ به سئوالی درباره حوادث پس از انتخابات سال 88، گفته بودید که باید میز‌گرد‌های دانشگاهی برگزار شود تا این مسائل حل و فصل شده و سهم گروه‌های سیاسی مشخص شود. واقعاً به نظر شما جای حل این مسائل در میز‌گرد‌های دانشگاهی است؟ شما در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام کنار آقای حداد عادل می‌نشینید که موکداً اعلام کرده‌اند اصلاح‌طلبان برای ادامه حضور در عرصه سیاسی باید توبه کنند. روبرویتان آقای مرتضی نبوی می‌نشیند که شبیه همین موضع را دارد. در مسائل ارزی براساس عکس‌های نشست اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با آقای مصباحی‌مقدم هم هم‌کلام شده ‌بودید که ایشان هم تقریبا همین نظر را دارد. واقعاً جای حل این مسائل در میز‌گرد‌های دانشگاهی است یا جایی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام که شما با افرادی از جناح مقابل روبه‌رو هستید؟

مشکل ما دقیقا همین است که شما به آن اشاره کردید. سوالی که در ذهن برخی از مردم هم هست همین است. بزرگان ما که در مسائل سیاسی با یکدیگر کارد و پنیر هستند ، وقتی مسائل سیاسی کنار می‌رود، با هم برادر می‌شوند! گرفتاری‌های ما هم از همین جا شروع می‌شود. من هیچ‌گاه در صحبت‌های چهره به چهره‌ام با دوستان چپ و راست مشکلی نداشته‌ام و همواره با رفاقت و صمیمیت با هم صحبت کرده‌ایم. بنابراین این مشکل، یک مساله سیاسی است و مسائل سیاسی هم راه‌حل «دادگاهی» ندارد و برای اینکه تکرار نشود، باید این مسائل باز شود ودر یک فضای صمیمی و کارشناسانه تحلیل شود.

اگر با مسائل سال 88 تحلیلی برخورد کنیم و به تحلیلگران آن برچسب نزنیم، می‌توانیم در محافل کارشناسی و علمی – سیاسی به بررسی آن بپردازیم تا روشن شود چرا آن مسائل پیش آمد؟ باید به دنبال علتهای اصلی باشیم نه معلول ها. اینکه گاهی به سوی معلول می‌رویم، سبب می‌شود که از مسیر منحرف شویم. باید ببینیم چه اتفاقی افتاد و چرا کشور به اینجا رسید؟ اگر با نگاه کارشناسی این مساله را دنبال کنیم به هر نتیجه‌ای برسیم مطمئناً به نفع کشور و نظام خواهد بود. ما هر چهار سال یک بار انتخابات ریاست جمهوری داریم. آیا می‌خواهیم باز هم آن مسائل تکرار شود؟ قطعاً نه، پس راه‌حل چیست؟ راه‌حل فقط محرومیت و به زندان رفتن یک عده است؟ آیا این راه‌حل جواب می‌دهد؟ کجا دنیا با دستگیری افراد معترض جواب گرفته‌اند؟ ما که یک حکومت مردمی و اسلامی هستیم و انقلابمان فرهنگی بود، باید راهکار علمی و فرهنگی بیابیم. حالا اگر نگوییم که در دانشگاه‌ها، به گفته شما در محافل دیگری مثلا در میان اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز می‌توان این موضوع را بررسی کرد. این افراد می‌توانند در گعده​های چند نفره این قبیل مسایل را بررسی کرده و به جمع‌بندی برسند و آن را به استحضار مردم برسانند.

آقای دکتر! 3 سال از حوادث سال 88 می‌گذرد. ما خرداد سال آینده با انتخابات ریاست جمهوری دیگری روبه‌رو هستیم. پس کی قرار است این مسائل حل و فصل شود؟

با این روند، متاسفانه 30 سال دیگر هم این مسائل حل و فصل نخواهد شد.
منظورتان از «این روند» چیست؟

همین که همه به خاطر منافع سیاسی و گروهی خودشان نسبت به هم ذهنیت دارند. در چنین شرایطی من هیچ امیدی ندارم که تا سال آینده به نتیجه برسیم. ولی می‌گویم باید این اتفاق بیفتد. من در 3 سال گذشته هرجا که بحث شده است این راهکار را گفته‌ام و تاکید کرده‌ام که نباید به افراد برچسب زد. این انگ‌ها که می‌زنند و مثلا‌ می‌گویند که اصلاح‌طلبان باید بیایند و توبه کنند، یعنی چه؟ با این حرف‌ها که نمی‌توان به حل مسائل پرداخت. معتقدم اصلاح‌طلبان بخش مهمی از مجموعه داخل نظام هستند این‌ها از چه باید توبه کنند؟ اگر اصل بر این است که هرکسی که خطا کرده باید توبه کند، پس بیایند بررسی کنند که سهم هر یک ازگرو‌ه‌ها از حوادث چقدر بوده است؟ الان که تریبون در اختیار رقیب است و همه رسانه‌ها و رسانه‌ ملی در اختیار آنهاست، هرچه می‌خواهند می‌گویند و به این طرف فرصت دفاع نمی‌دهند. معلوم است که وقتی یک طرفه پیش قاضی می‌روند، راضی هم برمی‌گردند! برای همین می‌گویم که در یک فضای کارشناسی، بدون هیچ پیش زمینه‌ و برچسبی باید این مسائل حل و فصل شود وگرنه الان که اصلاً اجازه این بحث‌ها را نمی‌دهند! همین الان در دانشگاه‌ها اگر کوچکترین بحثی صورت بگیرد، بلافاصله برچسب «ضد‌ولایت فقیه» می‌چسبانند و این چماق را بر سرشان می‌کوبند! چماق «ضدیت با نظام»، چماق «فتنه‌گر»! اینها واژه‌هایی نیست که در مورد خودی‌ها به کار برود. این واژه‌ها برای حذف رقیب خیلی خوب است ولی تا کی کاربرد دارد؟ نتیجه‌اش همین است که الان می‌بینید. آمدند و رقیب را حذف کردند. اما آیا در غیاب اصلاح‌طلبان، عملکرد اصولگرایان از مقاطع قبلی بهتر بود؟ اگر اینگونه است، پس چه شده که خودشان از یکدیگر اعلام برائت می‌کنند؟ تفرقه‌ای که الان بین اصولگرا‌ها هست، به هیچ وجه با دوران اصلاح‌طلبان قابل مقایسه نیست. اصلاح‌طلبان با هم یک دست بودند و حتی تقریبا همه دست اندر‌کاران از سیاست‌هایی که اعلام می‌شد، دفاع می‌کردند. اما الان چه شده که صدای اصولگرا‌ها در آمده است؟ چون در آستانه انتخابات هستیم برای اینکه جایگاهشان را حفظ کنند، اعلام برائت می‌کنند. این رویکرد، یک کم لطفی بزرگ به جناح خودشان است.

اصولگرا‌ها باید بپذیرند که در خیر و شر این دولت سهیم و مسئولند و مردم نمی‌پذیرند که آنها ازتحمل بار این مسئولیت شانه خالی کنند. بیایند صادقانه بگویند که اشکالاتی داشته‌اند و بکوشند که آن را رفع کنند. نه اینکه یک شبه، یک شبهی درست کنند به اسم «جریان انحرافی» و همه چیز را گردن آنها بیاندازند! این «جریان انحرافی» چیست؟! عواملش چه کسانی هستند؟! بروند با آنها برخورد کنند. اگر واقعا چنین جریان انحرافی‌ای در دولت هست چرا با آن برخورد نمی‌شود؟ چطور در جریان اصلاح‌‌طلب‌ها وقتی چهار نفر مشکل پیدا می‌کنند به کل جریان اصلاحات «فتنه‌گر» می‌گویند،با این حساب نمی‌توان به کل جریان اصولگرا گفت «انحرافی»؟! اگر با همان مصداقی که آنها با اصلاح طلبان برخورد می‌کنند، با خودشان برخورد کنیم، باید به کل جریان اصولگرایی، بگوییم که «انحرافی» هستند. البته من اصلا چنین برخوردی را قبول ندارم. اما تاکید می‌کنم که اصولگرایان اولا باید با مردم شفاف و رو راست باشند. ثانیا مسئولیتشان را بپذیرند و بپذیرند که در خیر و شر و عملکرد این دولت سهیم هستند. بحث من جناحی نیست و حتی به خود دوستان اصلاح‌طلبم هم می­گفتم که باید عملکرد 8 ساله اصلاحات را صادقانه نقد کنیم ومسئولیت­ها را بپذیریم.

ولی من تا حالا ندیده‌ام که خود شما نقدی از دوران اصلاحات داشته باشید. به نظرتان بزرگترین نقطه قوت و ضعف جریان اصلاح‌طلب در آن هشت سال چه بود؟

اجازه بدهید که الان راجع به این موضوع صحبت نکنم. ما از سال 84 در بنیاد باران که یک بنیاد اجتماعی- فرهنگی غیر سیاسی است جلسات ماهیانه‌ای را به منظور نقد دوران اصلاحات اختصاص دادیم تا صادقانه ببینیم که نقاط ضعف و قوت ما چه بوده؟ این جلسات ابتدا خیلی خوب بودند حتی 52 مصداق پیدا کردیم که باید در مورد آنها کار جدی می‌شد. اما به تدریج جلسات نقد تبدیل شدند به جلسات گزارش عملکرد. به همین دلیل هم تقریبا روند نقد متوقف شد.

در لابه‌لای سخنانتان گفتید که الان بین اصولگرا‌ها اختلافات زیادی هست ولی اصلاح‌طلبان با هم اختلافی نداشتند و با هم یک دست بوده و اگر تصمیمی گرفته می​شد همه به آن پایبند بودند. این کمی دور از واقع نیست؟

نگفتم اختلاف نداشتند. مشکل کلی ما این است که نمی‌توانیم با هم کار کنیم و اگر رقیب نباشد، خودمان با هم دعوا می‌کنیم! اختلافات اصلاح‌طلب‌ها با یکدیگر هم در مقاطعی متاسفانه کمتر از اصولگرا‌ها نبوده است.

پس چرا می‌گویید الان اصولگرا‌ها باید بیایند و پاسخگو باشند؟

چون آنها هشت سال بر سر کار بوده‌اند و ما کاره‌ای نبودیم! آنها باید مسئولیت کار‌هایشان را بپذیرند.

آنها هم متقابلا می​گویند که اصلاح‌طلب‌ها باید در مورد مسائلی مثل تحصن در مجلس و استعفا‌های دسته‌جمعی پاسخگو باشند.

بله. قطعاً هم باید جوابگو باشند . من در آن زمان با این کار مخالف بودم و به دوستان اصلاح‌طلب هم گفتم که ما الان در قدرت هستیم و دو قوه در اختیار ما است. در چنین شرایطی اقداماتی مثل تحصن پذیرفتنی نیست. همان کار‌ها را که من تایید نمی‌کردم، الان داریم چوبش را می‌خوریم! ولی راهکار حل این مسائل در بوق و کرنا کردن نظرات نیست معتقدم مسائل داخل نظام را باید بدون بازتاب بیرونی، و بدون اینکه در بوق و کرنا کنیم ،‌ حل و فصل بنماییم.. نقد مسایل وعملکرد­ها برای چاره اندیشی در بیرون برای دستیابی به یک راه حل ، در سطح حداقلی اشکالی ندارد. اما تاکید دارم که ضعف‌ها را باید در درون خودمان با تعامل و از طریق مراجع قانونی رفع کنیم.

در بخشی از صحبت‌هایتان فرمودید که تا انتخابات سال بعد فرصت حل مسائل سال 88 دست نمی‌دهد. افرادی همچون آقایان مطهری و افروغ معتقدند که هنوز ابهاماتی در افکار عمومی هست، که باید بطرف شود. با این وجود می‌توان انتظار حضور حداکثری و پرشور مردمی را در انتخابات بعدی داشت؟

فضای حاکم بر کشور در شرایط فعلی،‌ حاکی از شور انتخاباتی نیست . کما‌ اینکه فضای حاکم بر دانشگاه‌ها هم فارغ از شور و هیجان است. در حالی که باید دانشگاه‌ها از الان درگیر مسایل کلان انتخاباتی باشند و برای مشارکت حداکثری مردم کاری کنند ولی هنوز فضای دانشگاه‌ها برای ایجاد شور و هیجان انتخاباتی در میان مردم شکل نگرفته است. با توجه به چنین جوی است که می‌گویم فضا برای حل مسائل سال 88 مهیا نیست. در چنین فضایی به محض اینکه حرفی بزنیم می‌گویند که اینها می‌خواهند، خودشان را برای حضور دوباره در انتخابات تطهیر کنند. ان‌شا‌ءالله بعد از انتخابات ریاست جمهوری بعد، فضا آرام و تلطیف شود و بتوان مسائل سال 88 را هم حل کرد. این را بگویم که در مسائل سال 88 ما با یک جناح ضد‌ انقلاب روبه‌رو نبودیم. در وهله اول اختلاف میان جریانات داخل نظام بود. اما به تدریج این موضوع مورد سو‌استفاده ضد‌انقلاب وعوامل خارجی واقع شد و عواملی به میدان آمدند که نه این طرف را می‌خواستند و نه آن طرف را. مشکل هم همین بود.

شما این نقد‌ها را با کسانی که آن زمان در صحنه بودند هم مطرح کردید؟ مشخصاً آقای میر‌حسین موسوی چندین بیانیه در آن برهه داشتند. با ایشان صحبتی کردید؟

نه من صحبتی با آقای موسوی نکردم. . فقط یک بار در همان هفته‌های اول انتخابات، رئیس ستادشان را نزد من فرستادند. قرار بود جلسه‌ای نیم ساعته داشته باشیم اما من حدود 2 ساعت، نظراتم را با ایشان در میان گذاشتم.

موافق مشی آقای خاتمی پس از انتخابات 88 هستید؟ برخی ایشان را متهم می‌کنند که تا مقطعی همراه مسائل پس از انتخابات بودند اما بعد فاصله گرفتند. این را قبول دارید؟

در این باره با آقای خاتمی صحبت هایی داشته ام . ایشان خوب دیدگاه مرا می‌دانند. جواب این سئوال را از آقای خاتمی بپرسید.

برخی معتقدند که اگر نامزد‌های انتخابات ریاست جمهوری از ابتدا کابینه‌شان را معرفی کنند در جلب اعتماد مردم موفق‌تر خواهند بود. شما حاضرید کابینه‌تان را در دوره نامزدی انتخابات معرفی کنید؟

نه این کار اصلاً عملی نیست. چون انتخاب کابینه اگرچه از حقوق رئیس جمهور است اما بنابر سنت دولت​های گذشته برای چینش کابینه مشورت‌ها و رایزنی‌هایی باید صورت بگیرد. و ممکن است مجلس به کابینه‌ای که معرفی می‌شود رای ندهد. از این رو هیچ تضمینی نیست که اگر نامزدی، کابینه‌اش را معرفی کند، نهایتاً هم بتواند با آنها کار کند. اما عقبه هر فرد که در گذشته با چه کسانی کار کرده است، می‌تواند معرف کابینه‌اش باشد.

آقای عارف شما که به قول خودتان مشوقینی از گروه‌های اصلاح‌طلب و اصولگرا برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری دارید، اگر رئیس‌جمهور شوید؛ کابینه‌ای مرکب از نیرو‌های هر دو جناح خواهید داشت؟

شما به عملکرد گذشته من نگاه کنید. من حتی در دولت اصلاحات هم همکارانی از اصولگرایان داشتم و به این موضوع افتخار می​کنم. هیچگاه روش حذفی را دنبال نکرده​ام و قلبا به شایسته سالاری معتقدم. البته نمی​توانم با کسی کار کنم که دیدگاه سیاسی مرا قبول ندارد یا حاضر نیست در چارچوب برنامه​های تعریف شده دولت من کار کند. در چارچوب برنامه​هایی که دارم، با نگاهی شایسته​سالارانه؛ کابینه​ام را می​چینم و تعصبی هم نخواهم داشت. اگر من رئیس جمهور شوم، برای یک بار هم که شده این الگو را در کشور پیاده می​کنم.
البته در دولت اول آقای هاشمی هم شاهد چنین الگویی بودیم و کابینه​ای مرکب از هر دو جناح تشکیل شد.

اگر اسم نبرید راحت‌تر می‌‌توانم حرف بزنم. عرض کردم نگاه من براساس شایسته سالاری است نه تقسیم پست‌ها. منظورمن کابینه​ای ائتلافی که از هر دو جناح در آن حضور داشته باشند نیست، بلکه معتقدم افراد براساس توانمندی‌‌هایشان فارغ از هر نگرش سیاسی​ای که دارند باید در کابینه حضور داشته باشند. ببینید من در دولت چپ، یک معاون راست در دانشگاه تهران داشتم. در وزارت پست و تلگراف هم همین کار را کردم و واقعاً هم از عملکرد معاونینم راضی بودم.چون هماهنگ بودند و دولت را هم قبول داشتند.

الان هم حاضرید معاون اول دولتتان را یک چهره اصولگرا قرار دهید؟

معاون اول من حتماً تواناترین فردی خواهد بود که می‌شناسم.

آقای خاتمی شما را معاون اول خودشان کردند. شما هم حاضرید متقابلاً ایشان را معاون اول خودتان بکنید؟

جایگاه آقای خاتمی اجل ازاین پست‌هاست. من معتقدم که آقایان خاتمی و هاشمی باید رئیس‌جمهور ساز باشند و رهنمود بدهند نه اینکه خودشان وارد عرصه رقابت شوند و در کنار دیگران قرار بگیرند این را بگویم که اگر بیایم از همه نیرو‌ها و پتانسیل‌های کشور استفاده خواهم کرد. نه فقط از آقایان خاتمی و هاشمی، بلکه با تمام نیرو‌های مومن و باتجربه‌ای که می‌توان با رایزنی‌ با آنها کار را جلو برد، همکاری خواهم کرد.

تاکید‌تان بر رئیس جمهور ساز بودن آقایان خاتمی و هاشمی به این معنی بود که این دو نفر در این دوره از انتخابات علی‌رغم دعوت‌هایی که از آنها می‌شود، نباید نامزد شوند؟

من از طرف این آقایان که نمی‌توانم تصمیم بگیرم. اما اگر من رئیس‌جمهور شوم، هرگز برای دور سوم انتخابات نامزد نخواهم شد. چون معتقدم که جایگاه رئیس جمهور سابق، باید حفظ شود و جایگاهی بالاتر از رئیس‌جهور فعلی داشته باشد. من این مشی را در گذشته هم داشته‌ام. کما اینکه وقتی وزیر شدم چند بار به منزل وزیر سابق رفتم و با او دیدار کردم. تا جایی که آقای مهندس غرضی یک بار به من گفتند که چرا اینقدر مرا شرمنده میکنید؟ من هم به ایشان گفتم که چند صباحی بعد، من هم وزیر سابق می‌شوم و اگر به شما احترام بگذارم، به من هم در آینده احترام خواهند گذاشت. وقتی هم که معاون اول دولت شدم، تشکیلات شورای دولتمردان سابق را راه انداختم و جلساتی با همه وزرای بعد از انقلاب داشتم. خاطرم هست که حتی آقایان عسگر اولادی و توکلی هم در آن حضور داشتند و از این رویکرد ما تقدیر کردند. اینکه 50 – 40 وزیر دولت‌های مختلف ماهی یکبار دور هم جمع شوند و با یکدیگر شام بخورند و نظراتشان را درباره عملکرد دولت بگویند، بسیار مفید است. چون ما از نظراتشان استفاده می‌کنیم. ما این کار را در سال 83 شروع کردیم ولی در دولت بعد دنبال نشد. اگر من رئیس‌جمهور شوم، باز هم همین کار را می‌کنم. چون مسئولین ارشد نظام سرمایه‌های نظام هستند. وظیفه من است که با آنها مشورت کنم.

نظرتان درباره دولت‌های آقایان هاشمی و خاتمی چیست؟ چقدر موفق بودند؟

این هم از آن سئوالاتی است که در آینده به آن پاسخ می‌دهم. من اگر وارد عرصه رقابت‌های انتخاباتی شوم با نقد سازنده وارد می‌شوم. نه نقدی که «چماق» شود. اول هم دولت خودمان {دولت اصلاحات} را نقد می‌کنم تا بگویم که دولت ما در چه زمینه‌هایی موفق بوده و اگر باز هم بیاییم چه کار‌هایی را دنبال می‌کنیم و در زمینه‌هایی که موفق نبودیم هم روشمان را عوض خواهیم کرد. از دستاوردهای سازنده دولت سازندگی هم استفاده خواهیم کرد. این را هم بگویم که گاهی ضعف‌ها به دلیل شرایط زمانی هم بوده است. مثلا دولت آقای خاتمی کارش را با نفت بشکه‌ای 7 دلار شروع کرد.

دولت فعلی چه دستاوری داشته که شما بخواهید از آن استفاده کنید؟

خودتان دستاورد‌هایش را می‌بینید! قیمت دلار و وضعیت اقتصادی کشور را می‌بینید که چگونه است!

یعنی این دولت هیچ دستاورد مثبتی نداشته از نظر شما؟

مگر می‌شود دولتی دستاورد مثبت نداشته باشد. همه دولت‌ها که منتخب مردم و منصوب مجلس هستند، با فرض خدمت‌گذاری سرکار آمده‌اند. منظور من توانایی‌ها و سعد صدر است. اینکه هر دولتی چقدر از توانایی‌های موجود در کشور استفاده کرده است. من معتقدم برای خدمت در دولت اگر دایره‌ای بکشیم که شعاعش تمام کشور را پوشش دهد، موفق خواهیم بود. اما اگر دایره‌ای با شعاع چند کیلومتر،یا چند صد متر و گاهی چند متر بکشیم، موفق نخواهیم بود. مردم هستند که تشخیص می‌دهند شعاع دوایر ما چقدر بوده است. من اگر بخواهم دایره‌ای بکشم ،با شعاعی به اندازه کل کشور خواهم کشید.

در خلال سخنانتان گفتید که ارتباط نزدیکی با آقای خاتمی دارید. با ‌وجود چنین ارتباط نزدیک و صمیانه‌ای چرا شما بنیاد «امید» را به موازات بنیاد باران شکل دادید؟

به نظر من هر چقدر تعداد NGO‌ها در کشور بیشتر باشد، بیشتر نفع خواهیم برد. چرا به جای این سئوال از من نمی‌پرسید که چرا رئیس سه انجمن علمی هستم؟ من رئیس سه انجمن علمی «رمز ایران»، « فرماندهی وکنترل ایران» و «شبکه هوشمند انرژی» هستم. تکثر NGOها را یک ضرورت می‌دانم تا هر‌کس هر توانی دارد را در آن صرف کند. البته خیلی از NGOها هم به دلیل ضعف در اداره ‌، عملا منفعل می‌شوند ولی بالاخره NGO‌های توانمند در عرصه می‌مانند. برای مردم سالاری و پیشرفت کشور، داشتن NGO یک ضرورت است. این را گفتم که بدانید تاسیس بنیاد امید به هیچ وجه به این دلیل نبوده که در مقابل بنیاد باران، موسسه دیگری ایجاد کنیم. ضمن اینکه رویکرد ما در بنیاد امید با توجه به سوابق بنده، اجتماعی و علمی است. چه آنکه بلافاصله پس از آن بنیاد پیشبرد علم و فناری ایران را در بنیاد امید ایجاد کردیم که نشریه هم دارد و حتی مجوز تأسیس دانشگاه هم گرفتیم. علی‌رغم برخی حرف‌های بی‌ربط در روزنامه‌ها، انصافاً وزارت علوم در صدور مجوز تأسیس این دانشگاه با ما همکاری کرد، اما پول نداشتیم که آن را راه بیاندازیم. در مورد موسسات خیریه هم اقداماتی کرده‌ایم. از جمله اینکه براساس جمع‌بندی‌های ما بیماری‌های پوستی به ویژه سوختگی، اقشار کم درآمد جامعه را تحت فشار قرار می‌دهد و به دلیل هزینه‌های بالای درمان که برایشان قابل تامین نیست، گاهی منجر به مرگ آنها می‌شود. بنابراین تصمیم گرفتیم انجمن خیریه کمک به بیماران پوستی و سوختگی تشکیل دهیم. اما متاسفانه به دلیل برخی کم‌لطفی ها ، هنوز مجوز آن صادر نشده است. این توضیحات را دادم که بدانید رویکرد ما با رویکرد بنیاد باران متفاوت است و حالت مکملی دارد.

آقای اولیا در تشریح تشابهات شما و آقای خاتمی از یزدی بودن و حتی مشترکاتتان سخن گفتند. با این وجود آیا هر دو شما تعریف مشابهی از اصلاح‌طلبی دارید؟

تعریف آقای خاتمی از اصلاحات را از خودشان بپرسید. من شخصاً بین مفاهیم اصلاح‌طلبی و اصولگرایی هیچ فرقی قائل نیستم. اصلاح‌طلبان را کسانی می​دانم که به همه اصول و ارزش​ها 100 درصد پایبند هستند. آقای خاتمی را این طور فردی می​دانم که به همه ارزش​ها و همه اصول انقلابی مقید است. از نظر من، آقای خاتمی یک اصولگرا و پایبند به اصول و ارزش​ها و اعتقادات و قانون اساسی است.اصلاح​طلب هم هست. از سوی دیگر چه کسی می تواند بگوید من اصلاح طلب نیستم؟ یک مومن، یک آدم عاقل می​تواند بگوید که من امور خودم را اصلاح نمی​کنم؟ «اصلاح طلب»ی و «اصولگرا»یی واژه​های سیاسی شده​اند که بیان گر جناح چپ و راست سابق هستند.

اما برخی می​گویند که اصلاحات مرده و میخ تابوتش را هم زده​اند…

نمی​دانم بگویم که این حرف​ها شوخی است؛ یا اینکه این حرف​ها را می​زنند تا خودشان را نشان دهند. این واژه را بنده هیچ موقع در مورد رقیبم به کار نمی​برم و واقعا برای رقیبم ارزش و احترام قائلم و اعتقاد دارم وجود رقیب، انگیزه را برای خدمت بالا می برد و خیلی خوب است. اما متاسفانه ما آداب همکاری سیاسی را بلد نیستیم. به نظرم دو جناح سیاسی کشور باید به جد با هم رقابت کنند و یکی شان که پیروز شد تا مدتی که روی کار است، بقیه با آن همکاری کنند. نه اینکه بعد از انتخابات، تازه تسویه حسابها شروع شود! وقتی آمدیم روی کار باید آتش بس بدهیم و با رفاقت و یک برنامه و هدف مشخص که منجر به پیشرفت کشورشود همه با هم کار کنیم. این از آرزوهای من است.

شرایط فعلی همان است که شما به عنوان تسویه حساب بعد از انتخابات از آن یاد کردید. آقای زیبا کلام در همین رابطه در گفت​وگویی با روزنامه اعتماد گفته بودند که «فرضا آقای خاتمی و عارف یا هر گزینه اصلاح طلب دیگری رای بیاورد، کابینه​اش هم رای اعتماد بگیرد و بتواند کارش را شروع کند واقعا امیدوارید که آن مشکلاتی که آقای خاتمی (هر 9 روز یک بحران) داشتند، برای دولت اصلاح طلب بعدی فارغ از اینکه رئیسش شما باشید یا آقای خاتمی یا هر کس دیگری، پیش نیاید؟

اگر پیش بیاید که کاری نمی توان کرد. البته من اگر احساس کنم که دولتی روی کار خواهم آورد که هر 9-10 روز با یک مانع روبرو می​شود حتما نمی​آیم! چون نمی​خواهم بیایم که هم خودم و هم دوستانم را به زحمت بیاندازم و هم جلوی پیشرفت کشور را بگیرم. کسی باید بیاید که با این موانع روبرو نشود.

من در خودم این توانایی را می​بینم که بیایم و با همکاری و همیاری کار را به جلو ببرم. با ائتلاف 51 درصدی با دیگران هم می​توانم کار کنم. برای همین است که می​گویم باید دولت تفاهم ملی سر کار بیاوریم.

دولت تفاهم ملی با دولت وحدت ملی چه فرقی دارد؟

خیلی متفاوت است. باید بر اساس سیاست​های کلی و برنامه​های مصوب تفاهم کرد و کار را تقسیمکرد. من تقسیم قدرت را اصلا قبول ندارم. من معتقدم وقتی هدف مشترکی داریم، باید بنشینیم ببینیم چند درصد اختلاف داریم؟ اگر اختلافمان کمتر از 50 درصد بود، با هم همکاری را شروع می کنیم. من زمینه تفاهم 99 درصدی را نمی​بینم. تجربه​ای که من دارم نشان می​دهد که با تفاهم 50 تا 60 درصدی هم می​توان کار را شروع کرد. بقیه​اش هم به تدریج حاصل می​شود و به جایی می​رسیم که دیگر هیچ مشکلی با هم نداریم.

بر اساس چنین تفاهمی حاضرید با کسانی که عضو سازمان مجاهدین و یا جبهه مشارکت بوده​اند همکاری کرده و به کابینه​اتان دعوتشان کنید؟

من اسم هیچ تشکیلاتی را نمی​برم. گفتم که بر اساس توانایی​ها، اعضای دولتم را انتخاب خواهم کرد. وابستگی​های سیاسی در ته لیست انتخاب من قرار خواهد گرفت. کارآیی، وفاداری و همیاری افراد برایم اصل است.

شما پرهیز دارید که از اشخاص حرف بزنید ؛ ولی مرسوم است در حسن ختام خیلی از مصاحبه​ها اسامی اشخاصی را می​پرسند تا نظر مصاحبه شونده را درباره آن بپرسند. شما در طول مصاحبه درباره آقای خاتمی زیاد گفتید. نظرتان درباره آقای هاشمی چیست؟

من آقای هاشمی را قبول دارم. ایشان از بزرگان و استوانه​های ارزشمند این نظام است. من از زمانی​ که رئیس دانشگاه تهران شدم با ایشان رابطه نزدیکی داشتم. آن زمان –سال 73- دانشگاه تهران دچار بحران بود و انصافا ایشان با صمیمیت به قول و قرارهایی که گذاشته بودند برای رفع مشکلات عمل کردند. الان هم مدتی است که در مجمع تشخیص مصلحت نظام خدمت ایشان هستم و از منش، روش، صلابت ایشان و دلسوزی​اش لذت می​برم. مساله ایشان همیشه مساله انقلاب است و خوشحالم که در جایی هستم که ایشان رئیسش است.

آقای ناطق نوری:

من با آقای ناطق از زمان حضورم در دانشگاه تهران رفیق هستم. ایشان در آن زمان نظراتی نسبت به من داشتند که بعد ازگذشت یکی دو هفته از حضورم در دانشگاه قراری با ایشان گذاشتم و صحبت​هایی بین ما رد و بدل شد که از آن زمان، یعنی از 73 تا الان واقعا ارادت قلبی به ایشان دارم. زمانی هم که رئیس دانشگاه تهران بودم، ایشان کاندیدای ریاست جمهوریشدند. اولین جلسه​ای که ایشان خواستند در دانشگاه تهران بگذارند؛ استقبال کردم. حتی در جلسه سخنرانی​شان نشستم و به سخنانشان گوش کردم. آقای ناطق، آدم بسیار ارزشمندی است. من ایشان را یکی از چهره​های خدوم وهمیشه در خدمت نظام دیده​ام.

شهید صدوقی:

به شهید صدوقی که واقعا ارادت قلبی داشتم. مریدشان بودم و انصافا از بچگی در مسجد حظیره خدمت ایشان بودم. ایشان الگوی ما بودند. خدا رحمتشان کند، ایشان هم ارادت خاصی به من داشتند. یک موردش را به یاد دارم که در انتخابات دوره اول ریاست جمهوری، فضای کشور به سمت بنی​صدر بود. من که بنی صدر را از زمان تحصیل در آمریکا می​شناختم، خیلی تلاش کردم که ایشان کاندیدا نشود. زورمان نرسید. اما آقای صدوقی به احترام جلساتی که با ایشان داشتیم، تنها یا از معدود ائمه جمعه مراکز استان بودند که آقای بنی​صدر را به عنوان کاندیدای مورد حمایت خود معرفی نکردند. این نشان دهنده محبت ایشان به ما بود. ایشان خیلی آدم بزرگ منش و با ویژگی​های ارزنده بودند که نه تنها برای من بلکه برای همه جوان​های یزدی الگو بودند و در مسائل مختلف با ایشان مشورت می​کردم. البته متاسفانه من از سال 54 که خارج از کشور بودم و بعد از انقلاب هم که در تهران بودم، خیلی نتوانستم از وجود ایشان استفاده کنم. ولی هر موقع یزد می​رفتم با دوستان خدمت ایشان می​رسیدم وایشان هم خیلی با محبت پذیرای ما بودند، نصیحت می​کردند. من همواره دعاگویشان هستم. خداوند ایشان را رحمت کند.

آقای تقی​پور:

ایشان هم اوایل انقلاب دانشجوی من بودند. الان هم در انجمن فرماندهی وکنترل در خدمتشان هستم. من ایشان را جزء بچه​های دلسوز و خدوم وعلاقه​مند به کار می​بینم. الان هم در وزارت ارتباطات هر موقعی که کمکی بخواهند، در خدمتشان هستم.

آقای فرهاد رهبر:

من از زمان خدمت در دانشگاه تهران با ایشان دوست بودم. ایشان را رئیس واحد ایثارگران دانشکده اقتصاد کردم و به ایشان علاقه​مند شدم. آدم دلسوزی هستند. در دولت ما هم مسئولیت داشتند و معاون یکی از وزارتخانه​های کلیدی بودند. ارتباطمان هم خیلی نزدیک بود. بعد از آن هم در دولت آقای احمدی​نژاد، چه زمانی که در سازمان مدیریت بودند و چه بعداز آن، همیشه ارتباط نزدیکی داشتم والان هم به عنوان رئیس دانشگاه تهران با ایشان ارتباط دارم. هرگاه هم سوالی داشته باشند، با ایشان هم فکری می​کنم. ایشان فرد موفقی بوده است. الان هم وضعیت دانشگاه تهران، نسبت به دانشگاه​های دیگر بهتر است.

اسفندیار رحیم مشایی:

تا کنون زمینه ای برای ارتباط و همکاری بین ایشان و اینجانب فراهم نبوده است.ایشان در یک مورد محبت کردند و در مجلس ختم پدرم شرکت کردند، من هم تشکر کردم. واقعا برایم خیلی ارزشمند بود که ایشان از ناحیه دولت آمدند ، اما هیچ وقت ارتباط کاری با هم نداشتیم.

آقای احمدی​نژاد:

ایشان را از زمانی که رئیس دفترریاست دانشگاه علم و صنعت بودند، می شناختم. زمانی هم که من در دانشگاه تهران بودم، ایشان مشاور وزیر علوم بود. در همین حد با هم ارتباط داشتیم. در دولت آقای خاتمی، اختلافی بین شهرداری و جاهای دیگر رخ داده بود که فکر کنم درباره طرح جامع تهران بود. آن زمان یک جلسه با ایشان داشتم تا اینکه رئیس​جمهور شد. می​دانید که من یک مدت کوتاه در دولت ایشان ماندم و با صمیمیت هم از ایشان جدا شدم. چون جمع بندی​ام این بود که واقعا نمی​توانم در خدمت این دولت باشم. به خاطر تفاوت سلیقه​ها و روش​های مدیریتی​ای که داشتیم. با احترام از هم جدا شدیم. الان هم در شورای عالی انقلاب فرهنگی، ایشان رئیس ما هستند

انتظار داشتید ایشان رئیس جمهور شود؟

نه؛ ولی خب بالاخره این مردم هستند که انتخاب می​کنند و ما هم به رای مردم تمکین می​کنیم.

راستی مجمع تشخیص مصلحت، چقدر قابلیت کاندیداتوری دارد! اغلب نامزدهای احتمالی انتخابات بعد، آنجا جمع​اند. از آقای ولایتی و رضایی گرفته تا شما و حدادعادل و …

بله خیلی از آقایان آنجا هستند. مجمع تشخیص مصلحت نظام محل ریش سفیدان نظام است. اگر بپذیریم که می خواهیم از همه تجارب استفاده شود، بد نیست یکی از میان همین اعضای مجمع تشخیص مصلحت بیاید و نامزد شود. تجمیع افرادی با قابلیت توانمندی برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری در مجمع تشخیص مصلحت نظام، نشان می​دهد که انتخاب اعضا مناسب بوده است.

همه آقایان آنجا هستند و بحث انتخابات را مطرح نمی​کنید؟

نه مجمع تشخیص مصلحت سه وظیفه خاص دارد.البته در حاشیه جلسات آن گاهی مواردی را با هم مطرح می​کنیم. آقای هاشمی هم گاهی به ما تذکر می دهند که چرا پچ پچ می کنیم! معمولا هم همین بحث​ها ست منتهی دوستانه.
http://baztab.net/fa/news/16770/%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D8%9F-%D8%B7%D9%81%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8-%D9%88-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86

احمدی‌نژاد با نیمی از درآمدهای نفتی یکصد ساله چه کرد؟

اکتبر 26, 2012

کاوه امیدوار

دولت محمود احمدی نژاد در هفت سال گذشته (۱۳۸۴تا ۱۳۹۰) از محل صادرات نفت خام ۵۳۱ میلیارد دلار درآمد داشته که تقریبا نصف درآمدهای نفتی ایران در یکصد سال اخیر است.

بنابر گزارشی که اکبر ترکان معاون پیشین وزارت نفت ایران در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام ارائه کرده است، این درآمد حتی با مجموع درآمدهای نفتی دولت های بعد از انقلاب قابل مقایسه نیست.

این گزارش نشان می دهد که میزان درآمدهای نفتی ایران از از زمان کشف و تولید نفت در دوره مظفرالدین شاه تا پایان سال گذشته به یک هزارو ۱۱۶ میلیارد دلار رسیده است.

مجموع درآمدهای نفتی ایران در دوره پیش از انقلاب تا سال ۱۳۵۷ حدود ۱۱۲ میلیارد دلار درآمد بوده است که بخش عمده آن در سالهای بعد از ۱۳۵۲ خورشیدی به دست آمده که قیمت نفت افزایش شدیدی پیدا کرد. تا پیش از سال ۱۳۵۲ کل درآمد نفتی ایران تا آن زمان نزدیک به ۲۷ میلیارد دلار بوده است.

بنابر گزارش مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران که اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس آن است، درآمد نفتی ایران در سالهای بعد از انقلاب تا سال ۱۳۸۴ یعنی زمان به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد ۴۴۵ میلیارد دلار بوده است. این در حالی است که تنها در هفت سال دوره آقای احمدی نژاد درآمد نفتی ایران به ۵۳۱ میلیارد دلار بالغ شد.

گزارش نشان می دهد که در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ که تازه جنگ هشت ساله ایران و عراق شروع شده بود، ایران در کل حدود ۳۵ میلیارد دلار از محل فروش نفت خام درآمد داشته است و بعد از آن دولت میرحسین موسوی (۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸) در کل ۱۱۰ میلیارد دلار، دولت اکبر هاشمی رفسنجانی ( سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) ۱۴۱ میلیار دلار و دولت محمد خاتمی (سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) ۱۵۷ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته اند.

درآمدهای نفتی ایران_ میلیارد دلاراز آغاز تولید نفت تا سال ۱۳۵۲ ۲۶.۸۱۸
از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ ۱۱۲.۷۱۹
سالهای اول انقلاب (۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰) ۳۵,۸۰۶
دولت میرحسین موسوی(۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸) ۱۱۰,۶۸۶
دولت هاشمی رفسنجانی(۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) ۱۴۱.۷۰۳
دولت محمد خاتمی(۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴) ۱۵۷.۲۷۷
دولت محمود احمدی نژاد(۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰) ۵۳۱.۸۸۲
مجموع درآمدهای نفتی ۱۱۱۶.۸۹۱

علاوه بر عواید سرشار ارزی، آمار نشان می دهد بخش عمده درآمدهای نفتی هفت سال اخیر صرف واردات کالاهای مصرفی و خدمات شده است. آمارهای رسمی نشان می دهد که ۴۸۴ میلیارد دلار در این هفت سال صرف واردات شده است.

بررسی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نشان می دهد سهم واردات کالاهای سرمایه ای از کل واردات که تا سال ۱۳۸۴ حدود ۲۲ درصد بود، در سال ۱۳۹۰ به حدود ۱۴ درصد کاهش پیدا کرده است و بقیه کالاهای وارداتی شامل اقلام مصرفی و واسطه ای بوده است.

در سالهای اخیر همواره این انتقاد به دولت آقای احمدی نژاد وارد شده است که دولت وی، زمینه افزایش واردات کالاهای مصرفی را فراهم کرده است به حدی که حتی بخشی از میوه مصرفی کشور نیز از خارج وارد شده است.

افزایش واردات کالاهای مصرفی نیاز ارزی ایران را چنان افزایش داده است که در ماههای اخیر به دلیل تحریم های بین المللی و بروز بحران ارزی، دولت این کشور ناچار شده تا محدودیت هایی را برای کنترل بازار ارز اعمال کند.

برخی منتقدان دولت آقای احمدی نژاد می گویند که اگر دولت آقای احمدی نژاد تا این اندازه درآمدهای نفتی را صرف واردات نمی کرد اکنون به سادگی می توانست برای مدتها بازار ارز و اقتصاد کشور را با این حجم عظیم درآمدهای کنترل کند.

گزارش مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، بدون پرداختن به سیاست های اقتصادی هفت سال اخیر نشان می دهد که تقریبا نیمی از درآمدهای نفتی ایران در یکصد سال اخیر به دست آمده است ولی تقریبا تمامی آن مصرف شده است.

بعد از خروج شرکت های بین المللی نفتی، صنعت نفت ایران با کمبود منابع مالی و تجهیزات رو به رو شده است

بخش عمده این درآمدها صرف واردات کالا و بودجه جاری کشور شده و انتقاد اصلی گزارش مجمع تشخیص مصلحت نظام به این است که چرا تنها نزدیک به ۱۷ درصد کالاهای وارد شده کالای سرمایه ای بوده است و بقیه کالاهای مصرفی و واسطه ای.

به عقیده آقای ترکان و همکارش حامد فرنام، دولت به جای واردات کالاهای مصرفی و واسطه ای می بایست این درآمدهای را صرف «پروژه های زیر ساخت» می کرد که هم «ماندگار و اشتغال زا هستند و بستر رشد و توسعه کشور را فراهم می کنند.»

سهم درآمدهای ناچیز مالیاتی در ایران یکی از انتقادهایی است که به دولت وارد می شود. بنابر این گزارش، ۶۰ درصد از فعالیت های اقتصادی درایران مالیات نمی پردازند. نزدیک به ۴۰ درصد از این فعالیت های اقتصادی از پرداخت مالیات معاف هستند و بیش از ۲۱ درصد از فعالیتهای اقتصادی نیز به صورت اقتصاد زیر زمینی است که اساسا امکان اخذ مالیات از آنها وجود ندارد.

این بررسی نشان می دهد که دولت می تواند با تغییر قوانین، درآمدهای مالیاتی را به دو و نیم برابر افزایش دهد و با آن بخش زیادی از بودجه جاری دولت را تامین کند. سهم مالیات در تولید ناخالص داخلی ایران اکنون حدود هفت درصد است.

سهم ناچیز مالیاتعلاوه براین، دولت در سالهای گذشته هر ساله بزرگتر شده و برای همین هم بودجه جاری دولت در سال گذشته خورشیدی به ۹۳ هزار میلیارد تومان رسیده است که نزدیک به بیست درصد تولید ناخالص داخلی ۴۵۳ هزار میلیاردتومانی سال گذشته است.

پیشنهاد مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام این است که مالیات از هفت درصد فعلی به پانزد درصد تولید ناخالص داخلی برسد. به این ترتیب، میزان مالیات دریافتی به حدود ۶۸ هزار میلیارد تومان می رسد هرچند باز هم ۲۵ هزار میلیارد تومان کمتر از هزینه های جاری دولت در سال گذشته خواهد بود.

برای همین هم آقای ترکان و همکارش در گزارش خود به این نتیجه رسیده اند که این «نشان دهنده حجم بزرگ دولت و بالا بودن بودجه جاری کشور است» بنابر ایران باید دو کار انجام دهد، هم سهم بودجه جاری کشور از نفت جدا شود و هم حجم دولت به اندازه ای کم شود که دولت بتواند با مالیات هزینه های آن را تامین کند.

راه حل مرکز وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران «کاهش وابستگی بودجه جاری دولت از درآمد نفتی، برگشت به رویه قبل از سال ۱۳۵۰ است»

«راه حل مرکز وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران»کاهش وابستگی بودجه جاری دولت از درآمد نفتی، برگشت به رویه قبل از سال ۱۳۵۰ است»

تا سال ١٣٥٠، بودجه جاری کشور در وزارت اقتصاد و دارایی تهیه می شد و سازمان برنامه مسئول تهیه بودجه عمرانی و مدیریت توسعه کشور بود. بودجه جاری کشور از محل درآمدهای مالیاتی و عوارض تامین می شد و در زمانی که با کسری بودجه رو به رو می شد از نفت کمک می گرفت اما بعد از آن با افزایش قیمت نفت، بودجه جاری کشور نیز به شدت افزایش پیدا کرد.

کارشناسان مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران پیشنهاد می کنند «تهیه، تنظیم و اجرای بودجه را به وزارت اقتصاد و دارایی داده شود و درآمد حاصل از نفت با برنامه ریزی منسجم به پروژه های زیر ساخت و ماندگار کشور اختصاص یابد.»

بنابر این پیشنهاد، دولت باید به دنبال افزایش مالیات نیز باشد و با کاهش هزینه های جاری خود به جایی برسد که دیگر نیازی به استفاده از درآمدهای نفتی برای تامین هزینه های جاری نداشته باشد.

این گزارش تاکید دارد که اکنون «درآمدهای نفتی صرف کارهای غیرضروری شده است از صنایع غذایی تا صنایع نساجی سال حدود ۷۰ الی ۸۰ میلیارد دلار کالای مصرفی و واسطه ای واردات صورت گرفته و فقط ۱۶.۸ درصد واردات به کالاهای سرمایه ای مربوط می شود.»

این گزارش همچنین پیشنهاد می کند که سرمایه گذاری برای توسعه بخش نفت نیز از محل درآمدهای نفتی تامین شود اما یادآور شده است که «در شرایط عادی و نبود تحریم، استفاده از قرارداد بیع متقابل (by back) عملی بوده است و کمک به تامین مالی ارزی کشور کرده است ولی در شرایط فعلی کشور، نمی توان با آن صنعت نفت را توسعه داد.»

در حالی که در سالهای اخیر با تشدید تحریم های بین المللی و کناره گیری شرکت های بین المللی نفتی از طرح های نفتی در ایران، دولت این کشور پروژه های نفتی را به شرکت های داخلی به خصوص شرکت های وابسته به سپاه پاسداران واگذار کرده است.

در عین حال، گزارشها نشان می دهد که طرح های توسعه میدان های نفت و گاز به دلیل کمبود منابع مالی و تجهیزات به کندی پیش می رود.
http://www.bbc.co.uk/persian/business/2012/10/121026_ka_majma_oil_report.shtml

کنایه های عجیب احمدی نژاد: نگذاشتند بین تهران و نیویورک خط هوایی بزنم / ملت را کوچک میبینند

اکتبر 24, 2012

رییس جمهور از توان مردم به عنوان توانی که باید برای پاسخ به نیازهای تاریخی و زمانی به صحنه بیاید نام برد و تصریح کرد که قدرتمندترین دولت تاریخ نیز نمی‌تواند تمام نیازها را برآورده کند.

به گزارش ایسنا، محمود احمدی‌نژاد در نشست انجمن‌های علمی ایران که در ساختمان مجلس قدیم برگزار شد، با ابراز خرسندی از حضور در این جمع،‌ گفت: انجمن‌های علمی دارای ظرفیت‌های عظیمی هستند و باید از این ظرفیت‌ها بهتر و بیشتر استفاده کرد.

وی با بیان اینکه انجمن‌های علمی می‌توانند کارهای مهم و بزرگی را انجام دهند و برخی از آنها نیز مشغول انجام چنین کارهایی هستند، ادامه داد: انجمن‌های علمی می‌توانند مرجع خوبی برای علم و فناوری کشور باشند.

احمدی‌نژاد با بیان این‌که این انجمن‌ها می‌توانند در تدوین و معرفی استاندارها در قضاوت و ارزیابی‌ها مشارکت مستمر داشته باشند، اظهار کرد: در واقع این انجمن‌های علمی با پتانسیل عظیمی که دارا می‌باشند، می‌توانند در پروژه‌های کلان کشور و ارتباطات بین‌المللی نقش موثر و ارزشمندی را ایفا کنند.

رییس‌جمهور افزود: برخی از دوستان در این جلسه پیشنهاد دادند که همان‌طور که نظام مهندسی و یا پزشکی در کشور وجود دارد، نظام مدیریت نیز ایجاد شود که ما نیز از این امر استقبال می‌کنیم و پیشنهاد خوبی است.

احمدی‌نژاد با اعلام آمادگی دولت جهت هرگونه همکاری با انجمن‌های علمی، اظهار کرد: انجمن‌ها به کمک نیز احتیاج دارند و لازم است که به آنها کمک شود و در بودجه سال آینده برای کمک به این انجمن‌ها پیش‌بینی‌هایی انجام خواهد شد.

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود در این ارتباط با بیان این‌که امسال بودجه از جهات گوناگون تحت فشار است، تاکید کرد: اما کار علمی نمی‌تواند متوقف شود و اگر قرار باشد، از این فشارها با هزینه‌های کمتری عبور کنیم، نیازمند کار علمی و مشارکت و همکاری عالمان هستیم.

رییس‌جمهور همچنین گفت: هدیه‌ای نیز از طرف بنده به این انجمن‌های علمی اعطا خواهد شد که انشاءالله از طریق معاونت علمی توزیع آن صورت خواهد گرفت.

احمدی‌نژاد همچنین بخش دیگر سخنان خود را به موضوع جهانی‌ شدن، اهمیت و تعریف آن اختصاص داد و گفت: آیا انسان بدون نگاه جهانی می‌تواند به جایگاه شایسته خود دست پیدا کند؟ انسان‌ها از همان اول یکسری آرمان‌های تاریخی را دنبال می‌کردند که وقتی عمق این آرزوها را مورد بررسی و کنکاش قرار می‌دهیم، می‌بینیم که این آرزوها واحد هستند و به دنبال مسائلی چون عدالت،‌ عزت و عظمت و … بوده‌اند و اینها در واقع مطالبات مشترک بشر است.

رییس‌جمهور با بیان این‌که همه از عدالت، پاکی، کرامت، محبت، بزرگواری، جوانمردی و شجاعت خوش‌شان می‌آید، ادامه داد: این‌ها عناصر مشترک انسان‌ها هستند و تحقق این آرزوها و به فعلیت رسیدن آنها در گرو جهانی‌ شدن است.

وی گفت:‌ تا موقعی که نگاه، عمل و کارکردهای انسان و مدیریت انسان خود را به سطح جهان نکشاند، این مطالبات فرصت تحقق پیدا نمی‌کند.

احمدی‌نژاد با تاکید بر این‌که انسانیت انسان در ارتباط با دیگران معنا و مفهوم پیدا می‌کند، گفت: حقیقت انسان زمانی ظرف ظهور پیدا می‌کند که جهانی شود.

رییس‌جمهور در ادامه با طرح این سوال که چطور می‌توانیم شاهد جهانی‌شدن انسانی و پایدار باشیم، اظهار کرد: عده‌ای با هجوم به فرهنگ‌ها، تخریب سنت‌ها و عدالت‌ها به دنبال جهانی‌ شدن هستند، در حالی‌که این امر استوار و پایدار نیست و هر حرکتی که مبتنی بر فطرت الهی انسان‌ها نباشد و در راستای شکوفایی آن، پایدار نخواهد شد، حتی اگر تمام دنیا را نیز فتح کند چرا که شرایط لازم را برای ماندگاری ندارد.

وی گفت: کسانی که بخواهند از موضع قدرت سیاسی، جهانی شوند به بن‌بست می‌خورند.

احمدی‌نژاد با بیان این‌که متاسفانه در برخی از مواقع مشاهده می‌شود که به برخی از واژه‌ها و فرهنگ‌ها ظلم می‌شود، گفت:‌ یکی از واژه‌هایی که به آن ظلم شده سیاست است، سیاست یعنی تدبیر امور، ولی امروز سیاست شده محفلی برای پیشبرد خودخواهی‌ها، خودبرتربینی‌ها، سلطه‌طلبی‌ها و زورگویی‌ها و وقتی می‌گوییم سیاست، بلافاصله این موضوعا در ذهن تداعی می‌شود و متاسفانه عده‌ای از این شیوه‌ها می‌خواهند جهانی شوند.

رییس‌جمهور ادامه داد: راه اصیل جهانی شدن، راه علم و فرهنگ است و حقیقت وجودی انسان جز در سایه‌ی علم و فرهنگ و معرفت شکوفا نمی‌شود.

وی در ادامه با اشاره به اهمیت کار علمی و با تاکید بر این‌که کار علمی بالاترین خدمت به حقیقت انسان است، چرا که در راستای نزدیکی انسان‌ها، شکوفایی انسان‌ها و یکی از راه‌های رسیدن به فصل مشترک انسان‌هاست، گفت: نه این‌که علم را بخواهیم باز برای تسلط بر دیگران، همچنان که برخی به دنبال این موضوع هستند و اکنون چون بمب اتم جواب خواسته‌های آنها را نمی‌دهد به سراغ سلاح‌های خطرناک‌تر و کشنده‌تر از بمب اتم رفته‌اند.

احمدی‌نژاد با بیان این‌که اگر علم نباشد، انسان معنا نمی‌دهد و دروازه ورود انسان به هستی، علم است، ادامه داد: فرهنگ نیز به معنای سنت‌ها، آداب و ارزش‌هایی است که ناظر بر مطالبات مشترک فطری انسان‌هاست.

رییس‌جمهور در ادامه با طرح این سوال که چه کسانی باید کار علمی انجام بدهند و چه کسانی کار فرهنگی، اظهار کرد: از قبل از انقلاب توقعات از حاکمان در کشور بالا بوده و بعد از انقلاب این امر بیشتر شده است، البته این موضوع فی‌نفسه چیز بدی نیست که مردم از حاکمان عدالت، اندیشه، حرکت درست و صیانت از حریم ملی را بخواهند، اما در این چند دهه این توقعات بالا منجربه مطالبات جزئی و فراموش شدن توان ملی کشور شده است.

وی با تاکید بر این‌که انجام همه کارها توسط دولت، شدنی نیست، افزود: قدرتمندترین دولت تاریخ نیز نمی‌تواند تمام نیازها را برآورده کند، مگر دولت چقدر توان دارد؟ توانی که باید به عرصه بیاید و به این نیازهای تاریخی و زمانی پاسخ دهد، توان مردم است. ما نزدیک به 76 میلیون نفر جمعیت داریم و اگر این 76 میلیون انسان همه در یک راستا حرکت کنند، توان‌ها هم‌افزا می‌شود و یک ظرفیت بی‌نهایت در کشور ایجاد می‌شود و در پی این موضوع، همه طرح‌ها قابل تحقق است و هیچ قدرتی نمی‌تواند با این نیرو برابری کند و هنر دولت نیز در این است که راه را باز کند که تمام توان‌ها در یک مسیر قرار بگیرد و مهمتر از همه توان مردم است. سیاست‌ها را باید مردم جلو ببرند، کارهای علمی را باید خود مردم انجام دهند.

احمدی‌نژاد در ادامه با اشاره به اهمیت موضوع جهانی‌شدن گفت: ما آینده را باید بسازیم و همان چه را که اراده کنیم، آینده می‌شود. در واقع باید گفت هر چه را اراده کنیم و در آن راستا حرکت کنیم تحقق پیدا می‌کند.

وی افزود: از کارهای اصلی شیطان برای جلوگیری از کمال انسان‌ها، تحقیر انسان‌ها بوده است در واقع تلاش کرده که کاری کند که انسان‌ها خود را کوچک بشمارند و اگر کسی خود را کوچک بشمارد، کارش تمام است.

رییس‌جمهور در ادامه با طرح این پرسش که شایستگی ما کجاست و در دنیا کجا می‌توانیم بایستیم و چه کسی این را تعیین می‌کند، افزود:‌ عوامل متعددی در این زمینه دست‌اندکار هستند، اما مهم‌ترین عامل، خود ما هستیم. ما خودمان را در هر سطحی که باور کنیم به آنجا می‌رسیم. ما اگر خودمان را باور کنیم؛ می‌توانیم به قله برسیم. ما باید در هر بخشی بالاترین قله‌ی ممکن را در نظر بگیریم و باور داشته باشیم که می‌توانیم. اگر خودمان را باور داشته باشیم زمان هم به تسخیر انسان در می‌آید و می‌بینیم که کار پنجاه ساله، مثلا طی 10 یا پنج سال انجام می‌شود و این هم خود به نوعی تسخیر زمان است.

احمدی‌نژاد ادامه داد: برخی‌ها منفعل هستند چون خود را کوچک می‌بینند، بعضی‌ها ملت را کوچک می‌بینند و فکر می‌کنند، اگر مثلا چند استاد ما با چند استاد علوم پایه آمریکایی و یا اروپایی بنشینند و صحبت کنند، آن اساتید بر این اساتید مسلط می‌شوند.

وی با بیان این‌که در آینده هر مرزی که بخواهد بین انسانیت انسان و ارتباط انسان‌ها فاصله بیندازد، برداشته می‌شود، گفت:‌ ما باید انرژی عظیمی را که داریم در دنیا آزاد کنیم.

احمدی‌نژاد در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به صحبت‌های یکی از سفرای مقیم ایران در مراسم بزرگداشت حافظ گفت: برخی از سیاست‌ها و سیاستمداران فرهنگ و انسانیت ما را گروگان گرفته‌اند و نمی‌گذارند ارتباطات برقرار شود. به نظر من کسانی که نمی‌گذارند این ارتباطات انسانی برقرار شود می‌دانند که با برقراری این ارتباطات، آنها جایگاه‌شان را از دست می‌دهند.

رییس‌جمهور گفت: چند سال پیش نامه نوشتم و پیشنهاد دادم که بین ایران و نیویورک ارتباط مستقیم هوایی برگزار شود، می‌دانم که چرا موافقت نکردند، البته برخی‌ها در داخل با این چیزها مخالف هستند.

وی با تاکید بر این‌که ما باید به سمت خودباوری حقیقی برآمده از اندیشه توحیدی برویم، به سمت آن ایرانی که فردوسی تعریف کرده است، اظهار کرد: فردوسی حکیم عظیمی بود و فشارها بر او زیاد بود، البته خوب است که تحت فشار بود، اگر آن دوره از او تجلیل می‌کردند، کار او عبث بود و ارزشی نداشت. فردوسی یک حکیمی بود که تاریخ تحولات را می‌شناخت و او همه‌ی ارزش‌های الهی را نه فقط برای مردم ایران،‌ بلکه برای بشر زنده کرد.

احمدی‌نژاد با تاکید بر این‌که درخشان‌ترین کارنامه متعلق به ملت ایران است، گفت: ملت ایران از پیش به استقبال تحولات بشری می‌رفته و از این تحولات استقبال می‌کرده، البته 200، 300 سال یک فریب تاریخی ایجاد شد و کسانی به اسم جانشینی پیامبر اقداماتی ظالمانه و جهان‌گشایی‌هایی را انجام دادند، آنها اقداماتی ضددین به نام دین، اقداماتی ضدعدالت به اسم عدالت انجام دادند و مقابله با آنها سخت است و نیازمند خط‌شکنی و بت‌شکنی است و احیای هویت بزرگی به نام ملت ایران است و فردوسی هویت تاریخی ایرانیان را زنده کرد.

رییس‌جمهور گفت:‌ معلوم است که نباید حاکم آن زمان از او استقبال می‌کرد، خدا خیلی فردوسی را دوست داشت و کسی که فردوسی را طرد کرد منفور تاریخ شد. او جانش را برای زنده کردن هویت ایرانی قرار داد.

احمدی‌نژاد اظهار کرد: این‌که می‌گویند فردوسی با زنده کردن هویت ایران، ضداسلام است کوته‌بین‌اند، چرا که هویت ایرانی یعنی هویت توحیدی، عدالت و انسانی و مرزی ندارد. حوزه فرهنگی ایران تمام دنیاست، توحید، عدالت و احترام به دیگران موضوعی جهانی است.

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود خطاب به انجمن‌های علمی گفت: بیاییم دست به دست هم بدهیم تا تمام ارزش‌های الهی و انسانی که ملت ایران حداقل هفت هزار سال به پای آن ایستاده از طریق کار علمی، فرهنگی و عالمانه در دنیا گسترش دهیم و من تردیدی ندارم که فردای ایران و بشریت با استعداد عظیم علمی و فرهنگی درخشانی که وجود دارد درخشان‌تر است.

در این نشست با حضور رییس‌جمهور، از تعدادی کتب رونمایی شد از جمله از شاهنامه امیربهادری به خط عمادالکتاب قزوینی.

همچنین در این مراسم کارت عضویت انجمن علمی جهانی شدن به رییس‌جمهور اهدا شد.

پیش از رییس‌جمهور، همایون حمیدی قائم مقام مرکز ملی جهانی شدن و تعددی از روسای انجمن‌های علمی به ارائه سخنرانی پرداختند.

http://baztab.net/fa/news/16617/%DA%A9%D9%86%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D8%AC%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%86%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%86%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%88%D8%B1%DA%A9-%D8%AE%D8%B7-%D9%87%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D9%86%D9%85–%D9%85%D9%84%D8%AA-%D8%B1%D8%A7-%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9-%D9%85%DB%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%D9%86%D8%AF

پنج نکته‌ای که باید درباره انتخابات آمریکا بدانید

اکتبر 24, 2012

تام گیگن

بی بی سی
فیسبوک تویتر Delicious بالاترین دنباله ارسال صفحه چاپ مطلب .
مناظره‌های باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا با میت رامنی، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری این کشور، مبارزات انتخاباتی را یک گام جلوتر برده است. سرنوشت این انتخابات که در ۶ ماه نوامبر امسال برگزار می شود، به پنج نکته قابل توجه بستگی دارد.

۱- همیشه در انتخابات، یک مساله مهم وجود داردبنا بر تحقیقات مرکز نظرسنجی راسموسن، حدود ۸۰ درصد رای دهندگان، وضعیت اقتصادی را مهمترین عامل در انتخاب رئیس جمهوری آینده کشورشان می‌دانند.

اسکات راسموسن، می گوید:» مهمترین مسئله اقتصاد و اشتغال است. نه تنها بسیاری به دلیل بیکاری نگرانند، نزدیک به ۲۸ درصد کسانی هم که شاغل هستند نگرانند که ممکن است به زودی کار خود را از دست بدهند.»

عوامل کلیدی انتخاباتاقتصاد
مالیات
بیمه های درمانی
سیاست انرژی
آموزش
تامین اجتمایی
مهاجرت
امنیت ملی

» علاوه بر این موضوع مسکن هم مطرح است. تنها ۴۷ درصد مردم معتقدند که ارزش خانه شان از وام مسکنی که گرفته‌اند بیشتر است و این برای آمریکا یک رقم باور نکردنی است. به ما یاد داده بودند که وقتی بزرگ شدیم خانه بخریم و مطمئن باشیم که ارزش آن افزایش خواهد یافت. عده زیادی الان احساس می‌کنند که فریب خورده‌اند.»

جیمی کارتر، و جورج بوش پدر، هر دو بیش از یک دوره رئیس جمهور نبودند و دلیل آن وضع نابسامان اقتصادی بود. این شعار بیل کلینتون در گوش جورج بوش پدر، زنگ می‌زند که گفته بود «این اقتصاد است که مهم است».

نرخ بیکاری برای ۴۳ ماه در حد ۸ درصد باقی مانده است و بدهی دولت فدرال از ۱۶ تریلیون دلار گذشته است. بسیاری از تحلیلگران از این متعجبند که در چنین وضعی باراک اوباما هنوز در نظرسنجی‌ها از میت رامنی جلوتر است.

اسکات راسموسن، می‌گوید:» البته تمام ارقام نومیدکننده نیستند. آمریکایی‌ها فکر نمی‌کنند که وضع زندگی‌شان از چهار سال قبل بهتر است ولی در ضمن فکر نمی‌کنند که وضعشان بدتر شده است و به همین دلیل انتخابات به صورت یک رقابت تنگاتنگ در آمده است.»

اسکات راسموسن، می‌افزاید ولی صرف این که باراک اوباما در نظرسنجی‌ها از رقیب خود جلوتر است به این معنی نیست که اقصاد موضوع مهمی نیست چون بسیاری اگر چه فکر می کنند باراک اوباما وضع کشور را بهتر نکرده ولی مطمئن هم نیستند که میت رامنی اوضاع را بهتر خواهد کرد.

۲-تنها چند ایالت مهم هستندایالات سرنوشت سازهر ایالت بر حسب جمعیت دارای تعداد مشخصی آرای کالج انتخاباتی است
تقریبا در تمام موارد نامزدی که در یک ایالت رای بیشتر داشته باشد، صاحب تمام آرای کالج انتخاباتی آن ایالت می شود
ده ایالت تاثیرگذار در نتیجه انتخابات عبارتند از: فلوریدا، پنسیلوانیا، اوهایو، کارولینای شمالی، ویرجینیا، ویسکانسین، کلرادو، نوادا و نیوهمشایر
برای پیروزی در انتخابات کسب ۲۷۰ رای کافی است

بیشتر ایالات آمریکا یا هوادار دموکرات‌ها هستند یا جمهوریخواهان، و به همین جهت بعید به نظر می رسد در جریان مبارزات انتخاباتی، مردم این ایالات عقیده خود را عوض کنند. ایالاتی سرنوشت‌ساز هستند، که در آنجا مردم هنوز تصمیم قطعی را در باره کاندیدای مورد نظرشان نگرفته‌اند . به همین جهت این ایالات که شاهد نبرد کاندیداها هستند، درنتیجه انتخابات تاثیر می‌گذارند.

اوهایو، ایالتی است که نرخ بیکاری‌اش پایین‌تر از نرخ متوسط بیکاری، در کشور است. از سال ۱۹۶۰ تا کنون، در هر دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، کاندیدایی که در این ایالت پیروز شده توانسته نهایتا به کاخ سفید راه یابد. با توجه به این که این ایالت دارای ۱۸ رای کالج انتخاباتی است، هر یک از دو دو حزب برای پیروزی در این ایالت، ده‌ها میلیون دلار خرج می‌کنند.

در این ایالت فعالان انتخاباتی، از ۶ ماه قبل هر هفته دو بار پیام اتوماتیک تلفنی برای خانواده‌ها می‌فرستند و بیشتر آگهی‌های تبلیغاتی تلویزیونی نامزدها هنگام شب که نرخ آگهی بسیار گران است پخش می‌شوند.

جیم گدی، که ۳۷ ساله است می‌گوید در چندین ایالت مختلف آمریکا زندگی کرده ولی هرگز چنین وضعیتی را در تلویزیون، رادیو و سایر رسانه‌ها ندیده است.

کلیک با نقش ایالت های حساس در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آشنا شوید
او می‌افزاید که در زمان انتخابات قبلی در ایالت ایندیانا بوده ولی اوهایو وضعیت متفاوتی دارد. جیم گدی، بخصوص از پیام‌های تلفنی دلخور است اگر چه می‌گوید ازاین که انتخابات تا این حد برای مردم مهم است و در آن درگیر هستند خوشحال است.

در دوره مبارزات انتخاباتی در حقیقت دو آمریکا وجود دارد. فرار از یکی از این دو آمریکا مشکل است و در آنجا تمام مدت شخص با شعارها و پیام های انتخاباتی بمباران می‌شود. ولی در آمریکای دیگر، زندگی عادی تقریبا طبق روال همیشه جریان دارد.

۳-تعداد رای دهندگان تغییر می کندهر ماه به تعداد رای دهندگانی که از آمریکای لاتین و شبه جزیره ایبریا (اسپانیا و پرتغال) به آمریکا مهاجرت کرده‌اند، ۵۰ هزار نفر افزوده می‌شود. شمار اعضای اسپانیایی تبارها (هیسپنیکز) در سال ۲۰۱۰ به ۵۰ میلیون نفر رسید یعنی ۱۶ ممیز ۳ درصد کل جمعیت آمریکا.

این اولین بار است که نامزدهای هر دو حزب در تلویزیونی که به زبان اسپانیایی برنامه پخش می کند، در میز گردی در باره مهاجرت، شرکت کرده اند.

در سال ۲۰۰۸ باراک اوباما ۶۸ درصد آراء این گروه را بدست آورد و انتظار می رود در انتخابات امسال نیز یک چنین تعدادی از او حمایت کنند.

جمهوریخواهان از این نگرانند که انعطاف ناپذیرتر بودن میت رامنی در قبال مهاجرت، ممکن است از تعداد طرفداران او در میان آمریکایی هایی که با اسپانیا یا آمریکای لاتین پیوند دارند، کم کند، به همین جهت جمهوریخواهان بانفوذی مانند جب بوش، از میت رامنی درخواست کرده اند تا از شدت مخالفت خود با این گروه از مهاجران بکاهد.

۴- موضوع انتخابات تنها به آمریکا محدود نمی شوداظهار نظر کاندیداها در باره ایراناوباما » آمریکا می خواهد این مسئله را با توسل به دیپلماسی حل کند و معتقد است هنوز وقت برای انجام این کار وجود دارد ولی این بار، این وقت نامحدود نیست.»

رامنی «ما باید برای منصرف کردن رژیم ایران از برنامه هسته ای اش، از تمام امکانات استفاده کنیم.»

سیاست خارجی هنوز برای رای دهندگان آمریکایی در درجه دوم اهمیت قرار دارد؛ اگرچه کشته شدن اخیر کریستوفر استیونز، سفیر آمریکا در لیبی سبب شد که سیاست خارجی نیز در دستور کار مبارزات انتخاباتی قرار گیرد و در باره ایران، اسرائیل و افغانستان نیز به تفصیل در شبکه های رسانه ای آمریکا صحبت شود.

میت رامنی، که پس از انتقاد از باراک اوباما در پی کشته شدن کریستوفر استیونز، یک شخص فرصت طلب خوانده شده بود، می‌گوید باراک اوباما در برابر ایران نرمش نشان داده و به اسرائیل خیانت کرده است.

آقای رامنی همچنین قول داده که در برابر چین به دلیل سیاست پولی‌اش موضع سخت تری اتخاذ کند. تهدیدی که خطر یک جنگ تجارتی را به همراه دارد.

شان بولر، استاد علوم سیاسی در دانشکده ریورساید، در کالیفرنیا می گوید هنگامی که تعداد رای دهندگان تا این حد زیاد است و تنوع قومی و مذهبی دیده می‌شود، همیشه مسائل حساسی در سیاست خارجی وجود دارد. او خاطرنشان می‌کند که به طور مثال آمریکایی‌های عرب تبار علاقمندند در باره فلسطین بحث کنند و آمریکاییان کوبایی تبار، به مسائل داخلی کوبا توجه دارند.

شان بولر می گوید: «در شرایط کنونی هنوز سیاست خارجی می‌تواند نقش داشته باشد از جمله برنامه هسته‌ای ایران و واکنش اسرائیل. وضعیت سوریه ممکن است از کنترل خارج شود یا شاید حمله تروریستی اتفاق افتد. این اتفاقات سبب خواهد شد که سیاست خارجی اهمیت زیاد پیدا کند.»

توجه بین المللی به این که چه کسی وارد کاخ سفید خواهد شد بسیار زیاد است چون اقدامات یک رئیس جمهوری آمریکا، تاثیر جهانی خواهد داشت.

۶-هرکسی که برنده شود، باید انتظار معضلات بیشتری را داشته باشدانتخابات ریاست جمهوری آمریکا تنها انتخاباتی نیست که در تاریخ ۶ نوامبر برگزار می‌شود. تمام اعضای مجلس نمایندگان و یک سوم اعضای مجلس سنای آمریکا نیز در این تاریخ انتخاب می‌شوند.

اگر چه به این دو، توجه زیادی نشده است ولی هر دوی آنها می‌توانند در موفقیت هر یک از دو نامزد ریاست جمهوری پس از ورود به کاخ سفید نقش مهمی داشته باشند.

در حال حاضر، جمهوریخواهان کنترل مجلس نمایندگان و دموکرات‌ها کنترل مجلس سنا را در دست دارند، به همین جهت اگر وضع به همین ترتیب باقی بماند، بن بست کنونی ادامه خواهد یافت. در سال ۲۰۱۱ تنها معدودی لایحه به تصویب رسید تا آنجا که به کنگره آمریکا لقب «کنگره هیچ کاره» را دادند.

این بن بست بخصوص در سال قبل مشهود بود چون کنگره آمریکا نتوانست در مورد سقف بدهی‌ها به یک توافق دراز مدت برسد. همین موضوع سبب شد که آمریکایی‌ها بیشتر از همیشه از عملکرد کنگره انتقاد کنند.

تعداد دفعاتی که تصویب لایحه‌ای در کنگره به بن بست رسیده حتی با درنظر گرفتن استانداردهای آمریکا، هیچوقت در حد کنونی نبوده است.

ولی بیل کلینتون، رئیس جمهوری اسبق آمریکا، اخیر درمصاحبه با شبکه تلویزیونی سی ان ان، با ابراز خوشبینی در باره رفع بن بست موجود، ابراز امیدواری کرد که بعد از برگزاری انتخابات، کنگره این کشور شاهد همکاری بیشتر نمایندگان دو حزب باشد.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/10/121023_an_usa2012_election_factors.shtml

یک سوال ساده:200 میلیارد دلار از درآمدهای نفتی نیست، شما می دانید به جیب چه کسی رفته؟

اکتبر 24, 2012

انتشار گزارش رسمی درآمدها و مصارف ارزی دولت، نشان می دهد فاصله 215 میلیارد دلاری بین مصارف و درآمدهای ارزی دولت وجود دارد و مشخص نیست این پول کجا رفته است.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، انتشار گزارش درآمدهای ارزی دولت، نشان می دهد دولتهای نهم و دهم طی دوره هفت ساله گذشته، مجموعا حدود هفتصد میلیارد دلار درآمد ارزی داشته اند که این رقم فاصله بسیار زیادی با 480 میلیارد دلار واردات کالا به کشور دارد.

با توجه به آن که صندوق ذخیره ارزی در حال حاضر خالی است و ذخائر بانک مرکزی نیز که پیش از آغاز کار احمدی نژاد بالای 70 میلیارد دلار بوده، اکنون در حد 100 میلیارد دلار است، مشخص نیست حدود دویست میلیارد دلار از درآمد کشور چه شده است.

این در حالی است که به دلیل افزایش شدید نقدینگی از 60 هزار میلیارد تومان به حدود 400 هزار میلیارد تومان، دولت درآمد ارزی را صرف کاهش نقدینگی نکرده و همچنین، بدهی های خارجی ایران نیز نسبت به سال 1383 کمتر نشده و در همان سطح حدود 20 میلیارد دلار ثابت مانده است.

از سوی دیگر رئیس کل بانک مرکزی هم در جلسه یکشنبه خود با نمایندگان سوال کننده از رییس جمهور، اعلام کرد که از سال گذشته تا تیر ماه امسال ارز 1226 تومانی به واردکنندگان برای واردات ارائه شده است و هیچ مابه التفاوتی از فروش ارز عاید بانک مرکزی نشده است.

درآمدهای ارزی بی سابقه دولت احمدی نژاد از فروش نفت و فراورده های نفتی در حدی بوده است که مجموع آن بسیار بیشتر از مجموع درآمدهای نفتی ایران از زمان کشف نفت توسط دارسی تا آغاز دولت احمدی نژاد می باشد.

بنابر گزارش های رسمی، مجموع درآمدهای نفتی از زمان کشف نفت تا پیروزی انقلاب، 139 میلیارد دلار و از زمان انقلاب تا آغاز دولت احمدی نژاد 445 میلیارد دلار بوده است؛ اما در طول دولت احمدی نژاد 531 میلیارد دلار درامد نفتی و 166میلیارد دلار درامد غیر نفتی ایجاد شده است که بخش عمده درامدهای ارزی غیرنفتی نیز میعانات گازی و فراورده های پتروشیمی بوده که آنان نیز جزء محصولات نفت و درآمد وزارت نفت به شمار می روند.

بنابراین درآمد ارزی دولت احمدی نژاد حدود 700 میلیارد دلار در هفت سال بوده است که بخش کوچکی از آن یعنی کمتر از 3 درصد مربوط به بخش خصوصی و 97 درصد آن متعلق به دولت بوده است.
http://baztab.net/fa/news/16668/%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%AF%D9%87200-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D8%A2%D9%85%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D9%81%D8%AA%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%8C-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%DB%8C%D8%A8-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87%D8%9F

بی بصیرتها علم غیب داشتند یا اصولگرایان به نفعشان بود چشمانشان را ببندند؟

اکتبر 24, 2012

در یک سال گذشته که محمود احمدی نژاد به موضع گیری آشکار در برابر مقامات عالی رتبه نظام، مجلس، قوه قضاییه و سپاه پاسداران و ارائه چراغ سبزهای آشکار به آمریکا روی آورده است، بسیاری از شخصیتها و مسئولان در توجیه حمایت های بی دریغ خود از احمدی نژاد می گویند: «ما که علم غیب نداشتیم» اما این سخن با چالش های متعددی مواجه است.

به گزارش سرویس سیاسی «بازتاب»، واژه علم غیب این روزها از مسئولان و سیاسیون اصولگرا زیاد شنیده می شود؛ واژه ای که ظاهرا قرار است جایگزین بصیرت شوند، کسانی که تا دیروز منتقدان احمدی نژاد را متهم به بی بصیرتی می کردند، امروز می گویند خودشان علم غیب نداشته اند که انحراف احمدی نژاد را تشخیص بدهند.

این سخن شاید بتواند به آن معنی باشد که بی بصیرتها و خواص ساکت و مردود که از احمدی نژاد در انتخابات 1388 حمایت نکردند، علم غیب داشته اند، اما این معنی را هم می تواند داشته باشد که چشم بستن به روی واقعیات برای حفظ منافع سیاسی، معنای جدیدی از علم غیب نداشتن است.

واقعیت آن است که در طول هفت سال گذشته و از آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، بسیاری از دلسوزان نظام و شخصیتهای بزرگ انقلاب، مسیر و رفتارهای وی را به زیان منافع ملی و انقلاب می دانستند، اما حامیان احمدی نژاد که از قضا صداوسیما، نهادهای نظارتی و قوای قهریه را در اختیار داشتند، به جای نظارت صحیح بر دولت و اصلاح خطاها و عملکردهای نادرست احمدی نژاد، هرگونه نقدی را تخریب قلمداد کرده و منتقدین را با برخوردهای سنگین، از صحنه خارج می کردند.

اما اکنون که از یک سو آثار عملکرد دولت احمدی نژاد آشکار شده و از سوی دیگر وی با زاویه گرفتن از نظام و اصولگرایان، در صدد جلب پایگاه اجتماعی برای انتخابات آینده است، اصولگرایان در پی هجوم به وی برآمده اند.

از مهر 1384 که احمدی نژاد اولین سفر خود را به نیویورک انجام داد و با خاطره هاله نور برگشت، کارشناسان این نوع ادبیات و رفتار رییس جمهور را هم از منظر دیپلماتیک و هم از منظر اعتقادات دینی و دامن زدن به خرافات نقد کردند و سایت بازتاب با انتشار فیلم هاله نور، برای نخستین بار در پاییز 1384، رویکرد دینی احمدی نژاد در دامن زدن به خرافات و متصل جلوه دادن خود به عوالم غیبی را مورد نقد قرار داد، اما نتیجه آن برخورد با این رسانه و دیگر رسانه های منتقد، نظیر توقیف مهمترین روزنامه منتقد دولت، شرق بود.

در همان زمان، منتقدان دولت با ارائه آمار و اطلاعات کارشناسی بر پیامدهای نادرست غارت ذخائر ارزی کشور و مصرف بی رویه منابع مالی توسط دولت و پیامدهای آن هشدار می دادند؛ اما نتیجه این هشدارها برخورد با منتقدان بود و حتی داوود دانش جعفری و طهماسب مظاهری، دو تن از مدیران اصلی دولت نهم که با غارت منابع مالی همراهی نکردند، برکنار و اخراج شدند.

در بعد دامن زدن به فضای ناسیونالیستی و نظریه مکتب ایرانی که توسط مشایی ارائه شده است، یا ارائه علائم ناسازگار در سیاست خارجی نظیر انکار هولوکاست و دوستی با ملت اسرائیل که هردو به نفع رژیم صهیونیستی تمام شد، انتقادات کارشناسی با مشت محکم بر دهان منتقدان از سوی مسئولان مربوطه و اصولگرایان مواجه شد و تنها توجیه این بود که عامل همه انحرافات دولت، اسفندیار رحیم مشایی است و احمدی نژاد بی گناه و معصوم است.

این حمایتها تا انتخابات سال 1388 ادامه داشت و پس از آنکه اصولگرایان احمدی نژاد را با هر شکل و هزینه ای در قدرت نگاه داشتند، وی پاداش این همه حمایت و هزینه را با انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به معاونت اولی و سپس مقاومت 5 روزه در برابر حکم حکومتی رهبر انقلاب داد.

این مقاومت در جریان عزل وزیر اطلاعات به خانه نشینی 11 روزه تبدیل شد، و پس از آن نیز در موضوعات مختلف نظیر طرح واژه براردان قاچاقچی یا زیر سوال بردن مجلس، قوه قضاییه و مشاوران رهبری تکرار شد و اکنون در فاصله چندماه باقی مانده تا پایان دولت احمدی نژاد که نتایج بیش از هفت سال عملکرد وی آشکار شده است، کسانی که وی را به قدرت رسانده اند، مدعی می شوند که ما علم غیب نداشتیم!

اکنون کشور در تحریم های شدیدی به سر می برد که نتیجه انکار هولوکاست، برهم زدن توافق هسته ای سولانا و لاریجانی در سال 1385، و تحریک بی دلیل غرب و دولتهای عربی است. شرایط اقتصادی کشور هم در آستانه بحران است و ارزش پول ملی در طول یک سال و نیم به یک سوم رسیده است و در واقع مردم دو سوم ثروت خود را به همین سادگی از دست داده اند.

صندوق ذخیره ارزی با خاصه خرجی های دولت غبارروبی شده است، شکاف میان نخبگان و حاکمیت با رفتارهای سه سال اخیر به شدت تشدید شده است، بی اعتمادی و بزهکاری در جامعه به صورت تصاعدی رشد کرده است و این همه، نتیجه عملکرد دولتی است که اگر تنها به بخشی از توصیه ها و انتقادات کارشناسان توجه می کرد، شرایط امروز بسیار بهتر بود و در این شرایط، شنیدن بهانه علم غیب نداشتیم از ناحیه مدافعان سینه چاک دیروز احمدی نژاد، جای شگفتی دارد.

آیا منتقدان احمدی نژاد علم غیب داشتند یا آنکه با تحلیل عملکرد و استفاده از علم و عقل خود، نتایج این رفتارها را پیش بینی کردند؟، آیا بصیرت جز به معنای تشخیص درست است؟، اگر انتخاب معدنهای بصیرت نتیجه اش چنین است، پس اگر این اصولگرایان، بصیرت نداشتند چه نتایجی به بار می آورند؟

اگر حامیان دیروز احمدی نژاد و مخالفان سینه چاک امروزش، مخاطبان خود را دارای مختصر عقلی بدانند، به جای آن که سخن از نداشتن علم غیب بزنند، صادقانه خواهند گفت، تا دیروز حمایت از احمدی نژاد به نفعشان بود و منجر به حذف رقیبشان می شد و بنابراین چشم بر انحرفات و معایب دولت بسته بودند و امروز زدن احمدی نژاد به سود آنان است، و داشتن بصیرت دیروز و نداشتن علم غیب امروز، توجیهاتی است که سایه لشگرهای های آنان را که تا دیروز بدون احمدی نژاد به بهشت نمی رفتند و امروز اورا انحرافی می دانند، به دنبالشان بکشاند.

و سوال نهایی این که حالا که مشخص شده این عزیزان علم غیب ندارند، باید پرسید چگونه در انتخابات آتی مردم می توانند به گزینه مورد نظر آنان اعتماد کنند و چه تضمینی است که شخص جدید ناتوان تر از احمدی نژاد از کار در نیاید؟
http://baztab.net/fa/news/16649/%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D8%B5%DB%8C%D8%B1%D8%AA%D9%87%D8%A7-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%BA%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%81%D8%B9%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DA%86%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%86%D8%AF%D8%9F

اگر احمدی نژاد راست بگوید و فیلم نباشد این بار باید واقعا به اوین برود

اکتبر 24, 2012

اقدام غیرمجرمانه! و انتشار محتوای نامه خیلی محرمانه رییس قوه قضاییه توسط دکتر احمدی نژاد، یادآور جرم روزنامه سلام در انتشار نامه محرمانه سعید امامی شد که زمینه ساز توقیف روزنامه سلام و پیامد آن حوادث کوی دانشگاه شد و جالب آن که سلام با شکایت احمدی نزاد محکوم شد.

به گزارش سرویس سیاسی «بازتاب»؛ شاید خیلی ها ماجرای انتشار نامه محرمانه سعید امامی، معاون وزیر اطلاعات درباره قانون مطبوعات را به یاد نداشته باشد؛ نامه ای که توسط روزنامه سلام منتشر شد تا ترمزی باشد برای تصویب قانون مطبوعاتی که رنگ و بوی امنیتی داشت.

انتشار این نامه با شکایت مسئولان وقت وزارت اطلاعات همراه شد و زمینه توقیف روزنامه سلام را فراهم ساخت که این مسئله استارت درگیری های کوی دانشگاه را زد و اتفاقات ناگواری در آن ایام رخ داد تا در نهایت وزارت اطلاعات، اقدام به پس گیری شکایت مطروحه نماید. اما این مسئله باعث نشد روزنامه از توقیف خارج شود و سعید مرتضوی و زیردستانش این بار این پرونده را با پیگیری قضایی مدعی العموم و شکایت شخصی برخی اشخاص صالح و خداجو نظیر دکتر محمود احمدی نژاد در جریان قرار دادند. در دادگاه روزنامه سلام به جز مدعی العموم، 4 شاکی دیگر نیز حضور داشتند:

دکتر احمدی نژاد کنار دیگرانی که نام برده شد، به عنوان مدعی، خیلی محکم در جایگاه شاکی نشست تا حق این روزنامه مجرم را از طریق عدل قضایی کف دستش بگذارد و در این زمینه نیز موفق بود. محوری ترین تریبون اصلاح طلبان و جریان مجمع روحانیون که نقشی اساسی در پیروزی و تثبیت جایگاه اصلاحات در ساختارهای کلیدی سیاسی کشور در آن مقطع خاص داشت، در آن دوران از روی گیشه برای همیشه حذف شد و هزینه انتشار سند طبقه بندی شده، به عنوان جرمی مسلم را پرداخت کرد؛ اما این انتهای ماجرا نبود و انگار تاریخ بازی های بسیاری دارد.

دکتر احمدی نژاد که روزی با چهره ای جدی معترضانه در دادگاه سلام و محاکمه موسوی خوئینی ها حاضر شده بود، پس از گذشت سیزده سال همان اقدامی را مرتکب شد که باعث توقیف روزنامه سلام شده بود.

در ماه های اخیر برخی اظهارنظرها و برخی کنش ها و واکنش های احمدی نژاد یادآور طیفی است که در انباری هم جرات بیان صریح چنین برنامه ای ها را به جهت متهم شدن به بازی در پازل دشمن نداشتند؛ طیفی که به واسطه چنین اظهارات و مطالباتی از صحنه سیاسی کشور به کلی کنار گذاشته شده اند و اینک در قبال چنین ادبیاتی با سکوت منتقدان ارتباط با آمریکا، راه را برای پیش رفتن باز می بینند. آخرین التهاب آفرینی از این دست، انتشار مضمون و محتوای کلی نامه «خیلی محرمانه» رئیس قوه قضاییه در پاسخ به آیت الله لاریجانی در قالب نامه علنی دیگری بود تا زمینه برای بازدید از بازداشتگاه اوین به هر قیمت فراهم شود.

حمیدرضا ترقی عضو ارشد موتلفه و نماینده مشهد، درویش زاده نماینده دزفول در مجلس پنجم، محمود احمدی نژاد و کامران دانشجو

با توجه به آئین نامه طرز نگهداری اسناد سری و محرمانه دولتی و طبقه بندی شده و نحوه مشخص نمودن نوع اسناد و اطلاعات مصوب 1354 هیات وزیران، اسناد به 4 طبقه به شرح زیر تقسیم شده که مطابق آن آیین نامه، اسناد خیلی محرمانه شامل اسنادی است که افشای غیرمجاز آنها، نظام امور سازمانها را مختل و اجرای وظائف اساسی آنها را ناممکن کند. مرجع خروج سندی از طبقه بندی نیز عموماً همان سطح مسئولیت یا سطح بالاتری از مسئولیت دارای صلاحیت و اختیارات در همان نهادی است که سند طبقه بندی شده است.

در واقع هرچند دکتر احمدی نژاد رئیس دولت است، اما مجوز انتشار اصل یا محتوای اسناد محرمانه ای که از سوی رئیس مجلس یا رئیس قوه قضاییه دریافت می کند ندارد و آن اسناد توسط دو رئیس قوه که دست به طبقه بندی زده اند، قابلیت خروج از طبقه بندی و انتشار عمومی دارند و البته عکس این موضوع نیز صادق است.

به موجب ماده 2 قانون مجازات انتشار و افشای اسناد محرمانه و سری دولتی مصوب سال 1353: «هر یک از کارکنان سازمانها و موسسات دولتی که حسب وظیفه مامور حفظ اسناد سری و محرمانه دولتی بود یا حسب وظیفه اسناد مزبور در اختیار او بوده و آنها را انتشار داده یا افشاء نماید یا خارج از حدود وظایف اداری در اختیار دیگران قرار دهد یا به هر نحو، دیگری را از مفاد آنها مطلع سازد در مورد اسناد سری به حبس جنایی درجه 2 از دو تا ده سال و در مورد اسناد محرمانه به حبس جنحه ای از شش ماه تا سه سال محکوم می شود. همین مجازات حسب مورد مقرر است درباره کسانی که این اسناد را با علم و اطلاع از سری یا محرمانه بودن آن چاپ یا منتشر نموده و یا موجبات چاپ یا انتشار آن را فراهم نمایند.» طبق این قانون و با توجه به انتشار آگاهانه محتوای سند مذکور از سوی رئیس دولت در صورت احراز قطعی جرم، مجازات شش ماه تا سه سال قابل تعیین است.

حال در میان این رفتارهای آقای رئیس جمهور در آخرین ماه های حضورش در صدر قوه مجریه که شائبه یک مانور سیاسی را دارد، عده ای پرسیده اند آیا آقای دکتر احمدی نژاد هم مورد محاکمه قرار خواهد گرفت و به واسطه انتشار اسناد طبقه بندی شده ای که صلاحیت خروج از طبقه بندی اش را نداشته، رئیس جمهور را نیز همچون رئیس جمهور برخی اقلیم های بلاد کفر برای پاسخگویی فراخوانده شده و دکتر احمدی نژاد که خود یک بار شاکی روزنامه سلام شده بود، بابت مسئله ای که جرم تلقی اش می کند، مورد پیگیرد قرار می گیرد یا مصونیتش مانع از اجرای قانون خواهد شد؟

اکنون یک پرسش بدون پاسخ وجود دارد که اگر احمدی نژاد واقعا در موضوع دفاع از حقوق ملت و بدون زدوبند پشت صحنه با قدرت برای کسب محبوبیت محتوای این نامه خیلی محرمانه را افشا کرده باشد، باید ظرف 48 ساعت گذشته مورد پیگرد قانونی قرار گرفته و محاکمه شود اما اگر این نامه نیز نمایشی برای فریب افکارعمومی و کسب محبوبیت و تبدیل شدن به قهرمان برای معترضان باشد، دکتر باید بداند که معترضان وی از سطح عمومی تحصیلات ومطالعاتی بالایی برخوردارند و فریب این نوع نمایش ها و فیلم ها را نخواهند خورد، آقای احمدی نژاد نامه شما با کدام هدف منتشر شد؟
http://baztab.net/fa/news/16684/%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D9%88-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%88%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D9%88%D8%AF

پاسخ صریح رئیس قضا، این بار علنی: لاریجانی احمدی نژاد را به سلطان غاصب اموال مردم تشبیه کرد

اکتبر 24, 2012

مدّت مدیدی است که در مقابل حملات غیرمنطقی و غیر قانونی و نسبت‌های خلاف واقع شما به قوه قضائیه و مسئولان آن، سکوت اختیار کرده‌ام . مبنای این سکوت رعایت مصالح نظام و تبعیّت از فرامین مقام معظم رهبری در عدم تقابل مسئولان و خصوصاً سران قواست . لذا پاسخ نامه اوّل را به صورت « خیلی محرمانه» ارسال داشتم تا این مصلحت اهم را رعایت کرده باشم . متأسفانه شما به بهانه « حقوق اساسی ملت » نامه دومتان را نیز رسانه‌ای کرده‌اید، که علاوه بر سخنان نادرست ، نسبت‌های ناروا و خلاف واقع بسیاری در آن مطرح کرده اید. سکوت بر این نسبت‌های خلاف واقع ممکن است پاره‌ای اذهان را ره زند که شاید واقع امر همین است که می‌گویید

آیت الله آملی لاریجانی رییس قوه قضاییه با ارسال نامه ای،به موارد مندرج در نامه اخیر رییس جمهور پاسخ داد.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در پی انتشار پاسخ احمدی نزاد به نامه خیلی محرمانه لاریجانی، رئیس قضا در این نامه با اشاره به رعایت مصالح نظام و تبعیّت از فرامین رهبری در عدم تقابل مسئولان و خصوصاً سران قوا نوشت: پاسخ نامه اوّل را به صورت « خیلی محرمانه» ارسال داشتم تا این مصلحت اهم را رعایت کرده باشم . متأسفانه شما به بهانه « حقوق اساسی ملت » نامه دومتان را نیز رسانه‌ای کرده‌اید، که علاوه بر سخنان نادرست ، نسبت‌های ناروا و خلاف واقع بسیاری در آن مطرح کرده اید. سکوت بر این نسبت‌های خلاف واقع ممکن است پاره‌ای اذهان را ره زند که شاید واقع امر همین است که می‌گویید.

وی حکایت احمدی نژاد را حکایت سلطانی خوانده که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به ملک خود منضّم ساخته بود و به همه می‌گفت چرا رعایت ملک سلطان نمی‌کنید !!

صادق لاریجانی همچنین با ارائه تفسیر شورای نگهبان به عنوان مفسر قانون اساسی از اصل 113 این قانون، دخالت در امور قوه قضاییه را خارج از اختیارات رییس جمهور دانست.

وی با آوردن چند بند از نامه احمدی نژاد، وی را به خلاف گویی متهم کرده و با اشاره به کنایه احمدی نزاد در باب مبارزه با مفسدان اقتصادی گفته: فعلاً در باب نقش برخی مقامات و دستگاه‌های اجرایی در این فساد کلان سخنی نمی‌گویم و آن را به زمان دیگری وا می‌گذارم.

صادق لاریجانی در پایان تاکید کرده: از سخنان شما چنین استشمام می‌شود که قصد دارید ولو بدون هماهنگی و اجازة مسئولان ذی‌ربط در قوه قضاییه ، به زندان‌ها و برخی دادگاه‌ها سرکشی کنید. به حضرتعالی عرض می‌کنم که این ، تعدّی از حدود و اختیارات رئیس‌جمهور و دخالت در کار قوه قضاییه است و اینجانب حسب وظیفه‌ای که براساس قانون اساسی دارم وازجملة آن صیانت از استقلال قوه قضاییه و اداره مقتدرانه آن است ، قاطعانه از هرگونه حرکت تعدّی‌گونه و دخالت نابجا ممانعت خواهم کرد.

متن کامل پاسخ رییس قوه قضاییه به شرح زیر است:

دکتر محمود احمدی نژاد
رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران

بعدازسلام، نامه مورخه 1/8/91 شما را همزمان با انتشار آن در رسانه‌ها ، دریافت نمودم . بسیار متأسّفم که در شرایط خاص کنونی و پس از رهنمودهای مقام معظم رهبری دائر برضرورت حفظ آرامش و وحدت و توجه به مشکلات مردم ، شاهد چنین مکاتبات رسانه ای هستیم. از باب انجام وظیفه و تنویر افکار عمومی و دفاع از قانون اساسی و حقوق عامه و جلوگیری از انحرافات و قانون گریزی ها ناچار از توضیحات زیر می باشم و همانطور که در نامه محرمانه گفته ام : این سطور را می نگارم تا در ذاکره تاریخ بماند .

1 – مدّت مدیدی است که در مقابل حملات غیرمنطقی و غیر قانونی و نسبت‌های خلاف واقع شما به قوه قضائیه و مسئولان آن، سکوت اختیار کرده‌ام . مبنای این سکوت رعایت مصالح نظام و تبعیّت از فرامین مقام معظم رهبری در عدم تقابل مسئولان و خصوصاً سران قواست . لذا پاسخ نامه اوّل را به صورت « خیلی محرمانه» ارسال داشتم تا این مصلحت اهم را رعایت کرده باشم . متأسفانه شما به بهانه « حقوق اساسی ملت » نامه دومتان را نیز رسانه‌ای کرده‌اید، که علاوه بر سخنان نادرست ، نسبت‌های ناروا و خلاف واقع بسیاری در آن مطرح کرده اید. سکوت بر این نسبت‌های خلاف واقع ممکن است پاره‌ای اذهان را ره زند که شاید واقع امر همین است که می‌گویید.

2 – مبنای باطلی که تقریباً اکثر دعاوی شما بر آن استوار گشته، باید مورد مداقّه قرار گیرد و واضح گردد که چگونه نه فقط در مورد آن اشتباه کرده‌اید بلکه متعمدانه علی رغم همه تصریحات قانون اساسی و تفسیرهای روشن شورای محترم نگهبان برآن پای می‌فشرید و برای دیگران خط کشی‌های نادرستی ترسیم می نمایید و همه را متهم به تجاوز به حقوق خود می‌نمایید. حکایت شما حکایت سلطانی است که اموال و املاک مردم را غاصبانه تصرف کرده بود و به ملک خود منضّم ساخته بود و به همه می‌گفت چرا رعایت ملک سلطان نمی‌کنید !!

3 – گفته‌اید « براساس اصل 113 قانون اساسی رئیس جمهوری مجری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است » . و قاعدتاً معتقدید معنای آن اجراء قانون اساسی در همة حیطه ها است .
آیا واقعاً با خود نیندیشیده‌اید که اگر این فهم از قانون اساسی درست باشد، پس معنای تفکیک قوا و استقلال آنها که در اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی بر آن تنصیص شده است، چه خواهد بود.

برای تنویر خاطر حضرتعالی نصّ اصل پنجاه و هفتم قانون اساسی را می‌آورم:

« قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از قوة مقنّنه ، قوة مجریه و قوة قضاییه که زیرنظر ولایت مطلقه امر و امامت امّت بر طبق اصول آیندة این قانون اعمال می‌گردد. این قوا مستقل از یکدیگرند. »

اگر بنا به فهم شما از اصل 113 ، رئیس جمهور مجری قانونی اساسی است و معنایش هم این است که همة نهادها و دستگاه‌ها و قوای مذکور در قانون اساسی مشمول این اجرا می‌گردند، بفرمایید معنای استقلال قوا از یکدیگر چیست ؟

علاوه بر نکته فوق ، نگاهی به صدر اصل یکصدو پنجاه و ششم بیندازید: « قوة قضاییه ، قوه‌ای است مستقل که …» اگر بنا باشد «مجری» قانون اساسی در قوة قضاییه هم رئیس جمهور باشد ، این استقلال چه معنایی دارد؟!

4 – در اصل یکصد و پنجاه و هفتم قانون اساسی آمده است :
« به منظور انجام مسئولیّت های قوة قضاییه در کلیّة امور قضایی و اداری و اجرایی، مقام رهبری یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی و مدیر و مدبّر را برای مدّت پنج سال به عنوان رئیس قوّة قضاییه تعیین می‌نماید که عالی‌ترین مقام قوّة قضاییه است .»
نصّ این اصل که اجرای مسئولیت‌های قوة قضاییه را به عهده رئیس قوة قضاییه گذاشته است جایی برای «مجری» دیگری باقی نمی‌گذارد.

5 – اینجانب به همراه اکثریت قریب به اتفاق اعضای محترم شورای نگهبان که مسئولیت تفسیر قانون اساسی را بعهده دارند و داستان آن خواهد آمد ، معتقدیم که تفسیر مسئولیت اجرا و تعمیم آن به همه قوا آنگونه که شما معتقدید ، خطا است. با این وجود بفرمایید به چه منطقی اینجانب باید به فهم شما از قانون اساسی تمکین کنم ؟! صورت مسأله روشن است : رئیس دو قوه دو برداشت مختلف از قانون اساسی دارند: بنده حیطة « مسئولیت اجرا» را منحصر در قوه مجریه می‌دانم ( به قرینه همة آنچه آوردم) و شما آن را عام و شامل همه قوا و دستگاهها ( حسب ظاهر نامة ارسالی و پاره‌ای سخنان جسته و گریخته دیگر ) ، و فعلاً فارغ از صحت ادله و استدلالات ، به چه دلیل باید به نظریّه ای که آن را صددرصد خطا می‌دانم تمکین کنم و برای شما در امور اجرایی قوة قضاییه و یا نظارت بر آن حقی و شأنی قائل باشم؟!

6 – اگر به هر دلیل بین رؤسای قوا و مسئولین در فهم قانون اساسی اختلافی روی داد ، به صراحت قانون اساسی ، مرجع رسمی تفسیر قانون اساسی که فصل الخطاب در این امور خواهد بود ، شورای محترم نگهبان است .

شورای محترم نگهبان در رأی تفسیری موّرخ 12/4/91 خود به روشنی آورده است که رئیس جمهور بر اساس اصل 113، حق نظارت بر اجرای قانون اساسی ندارد . اکنون بفرمایید چرا و به چه مجوّزی به خود حق می‌دهید در مقابل رأی تفسیری شورای نگهبان تمکین ننمایید .
براساس اصل نود و هشتم قانون اساسی: « تفسیر قانون اساسی به عهدة شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام می‌شود.»

7 – شما حتماً به نظریه تفسیری اخیر شورای نگهبان واقفید . تعجب در این است که چرا در مقابل قانون اساسی ایستاده‌اید و با فرافکنی علیه قوای دیگر از پذیرش آن شانه خالی می‌کنید. برای تذکّر مجدد به حضرتعالی و برای اطلاع عموم مردم شریف‌مان متن تفسیر شورای محترم نگهبان را در اینجا می‌آورم:

نظر شورای نگهبان
« عطف به نامه شماره 46909/31/91 مورخ 17/3/1391 ، مبنی بر اظهارنظر تفسیری در خصوص اصل 113 قانون اساسی موضوع در جلسه مورخ 31/3/1391 شورای نگهبان مورد بحث و بررسی قرار گرفت و نظر شورا به شرح زیر اعلام می‌گردد:
1- مستفاد از اصول متعدد قانون اساسی آن است که مقصود از مسئولیت اجرا در اصل 113 قانون اساسی، امری غیر از نظارت بر اجرای قانون اساسی است.
2- مسئولیت رئیس جمهور در اصل 113 شامل مواردی نمی‌شود که قانون اساسی تشخیص، برداشت، نوع و کیفیت اعمال اختیارات و وظایفی را به عهده مجلس خبرگان رهبری ، شورای نگهبان ، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه و هر مقام و دستگاه دیگری که قانون اساسی به آنها اختیار یا وظیفه‌ای محول نموده است.
3- در مواردی که به موجب قانون اساسی رئیس جمهور حق نظارت و مسئولیت اجرا ندارد، حق ایجاد هیچگونه تشکیلاتی را هم ندارد. »

این تفسیر علاوه بر اینکه صراحتاً نظارت رئیس جمهور را به حسب اصل 113، نفی می‌کند ، مسئولیت وی را نیز در حیطه وظایف مذکور در قانون اساسی برای دیگر قوا و دستگاه‌ها و نهادها منتفی می‌داند .

8 – جناب رئیس جمهور . آیا واقعاً دغدغه شما ، صیانت از حقوق اساسی مردم است ؟ در این صورت باید به قانون اساسی که سند حقوق اساسی مردم است احترام بگذارید و در موارد اختلاف، به داوری که خود قانون اساسی تعیین کرده، تمکین کنید نه اینکه همواره فراتر از اختیارات مذکور در قانون اساسی، و با تفسیری شخصی، نسبت به سایر قوا مدعی شوید و بی‌جهت و بدون دلیل، موجب تنش در جامعه گردید، و خوراک تبلیغاتی برای معاندین و دشمنان انقلاب فراهم آوردید.

9-‌ در بند سوم نامه در پاسخ این جمله بنده که نباید قبل از استیذان از قوه قضاییه ، نسبت به سرکشی به زندان‌ها برنامه ریزی می‌کردید، آورده‌اید « باید یادآور شوم که در اصول قانون اساسی، لزوم اجازه یا موافقت و یا مصلحت اندیشی قوه قضائیه در اجرای وظایف قانونی رئیس جمهوری پیش بینی نشده است .»
البته و صد البته کبرای این سخن درست است و کسی را در آن تردیدی نیست . تمام سخن در تطبیق ‌نادرست شما است . در اصول قانون اساسی ننوشته‌اند که آقای رئیس جمهور هرگاه اراده کرد می‌تواند به زندان‌ها برود و با هر زندانی صحبت کند و در هر دادگاهی ولو غیرعلنی حضور پیدا کند.

سخن ما با شما این است: مسئولیت اجرای رئیس جمهور محدود و منحصر به قوه مجریه است و البته همچون سایر سران قوا پاره‌ای وظایف خاص دیگر هم دارد که درحدّ قانون اساسی معتبر است همچون ریاست شورای عالی امنیت ملّی ، ریاست شورای انقلاب فرهنگی و غیر آن . در هر حال به حسب نصّ قانون اساسی برای انجام مسئولیت‌های قوة قضائیه در کلیّه امور قضایی و اداری و اجرایی ، رئیس قوّة قضاییه از ناحیة رهبری تعیین می‌شوند و عالی‌ترین مقام قوة قضاییه است . طبق قانون ، دادگاهها و سازمانهای تابعه بخشی از قوه قضاییه‌اند با این حساب چگونه می‌فرمایید که سرکشی به زندان‌ها نیاز به هماهنگی و موافقت قوة قضاییه ندارد.

10 – آورده‌اید:
« چگونه جنابعالی اجرای قانون اساسی را به مصلحت نمی‌دانید . اگر این نگاه بر کل فعالیت‌های قوه قضاییه حاکم باشد آیا نمی‌شود تّصور کرد که برخی از اصول قانون اساسی و حقوق اساسی مردم با مصلحت اندیشی و تشخیص شخصی در قوة قضاییه متوقف شده و یا نادیده انگاشته می‌شود.»

البته این نسبت خلافی است که داده اید ، بنده هیچگاه نگفته‌ام که اجرای قانون اساسی را به مصلحت نمی‌دانم، بلکه بر عکس مصلحت اندیشی بنده ، دقیقاًدر راستای تحفظ بر اجرای دقیق قانون اساسی و ممانعت از دخالت‌های بیجا و خارج از حدود قانونی بوده است ، و اگر آن زمان کسی در این تردید داشت، اکنون با رفتارهای نامتعارف و نامه پراکنی‌های علنی ، دیگر در این نکته کسی تردید نمی‌کند.

11 – عجیب تر از این نسبت ، مطلب خلاف دیگری است که به اینجانب نسبت داده‌اید ، گفته‌اید: « متأسفانه جنابعالی قبلاً اعلام کرده‌اید که وجود هیئت منصفه مطبوعات که صراحت اصل 168 قانون اساسی است را قبول ندارید که در این مورد حضوری تذکّر دادم. امّا متأسفانه ظاهراً بخشی از اقدامات قوة قضاییه دربارة مطبوعات و رسانه‌ها با همین نگاه انجام می‌گیرد»
بنده در اینجا صراحتاً اعلام می‌کنم که این نسبت ، خلاف واقع و کذب است . و به خاطر هم نمی‌آورم که حضرتعالی حضوری در این باره اشاره ای کرده باشید . ولی در هر حال اینجانب در هیچ موضعی و در هیچ زمانی نگفته‌ام که وجود هیئت منصفه که صراحت اصل 168 قانون اساسی است ، را قبول ندارم . اگر کمترین شاهدی دارید اقامه کنید.

12 – آنچه بنده طی برخی جلسات گفته‌ام و مضبوط هم هست و کاملاً هم از آن دفاع می‌کنم این است که فرق است بین « مشروط بودن رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی به حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری » که نصّ قانون اساسی است و اینجانب صددر صد آن راقبول دارم و بین « الزام قاضی به تبعیّت از رأی هیئت منصفه ولو اینکه آن را خلاف بداند ». این دوّمی مطلبی است که آن را قبول ندارم و آشکارا هم می‌گویم و موضع شخصی بنده هم نیست، موضع اکثریت یا همه فقهای محترم شورای نگهبان است که نظر آنان طریق احراز خلاف شرع بودن قوانین و مقررات و حتی اطلاقات و عمومات قانون اساسی است. و در قانون اساسی نه فقط مطلبی علیه آن نیامده ، بلکه ذیل آن به توضیحی که خواهد آمد ، مؤید ادعاست. متأسفانه عدم تفکیک دو مطلب فوق که ظاهراً تا حدی دقت می‌طلبیده است، منجر به نسبت دادن چنین مطلب خلاف واقعی به اینجانب شده است.
بنده الزام قاضی به رأی دادن بر خلاف نظر خویش را جایز نمی‌دانم و بعید هم می‌دانم فقیهی این امر را جایز بشمارد.

13 – نکته قابل توجه این است که در ذیل اصل یکصد و شصت و هشتم تصریح شده است: «نحوه انتخاب، شرایط، اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین می‌کند.»
فقهاء محترم شورای نگهبان در مقام رسیدگی به طرح هیئت منصفه که در مجلس ششم مطرح شده بود، مکرراً بصورت رسمی نظر خویش را دائر بر جایز نبودن الزام قاضی به رأی بر خلاف نظر خود به مجلس محترم شورای اسلامی اعلام نموده‌ا‌ند.

14 – در بند چهارم نامه، با اشاره به اینکه گفته‌ام «در شرایط کنونی که موضوع اصلی، رسیدگی به معیشت مردم، سامان دادن به اقتصاد کشور و کنترل بازار است، رفتن به زندان اوین که یکی از منتسبین نزدیک شما در حال تحمل کیفر در آن زندان می‌باشد، و پس از گذشت هفت سال از دورة ریاست جمهوری شما، شائبه سیاسی بودن و جانبداری از مجرم را خواهد داشت و به هیچ وجه به مصلحت نمی‌باشد » پرسشهایی مطرح کرده‌اید که برخی از آنها اصلاً محصّلی ندارد مثل اینکه گفته اید « آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه می‌توانید به استناد تشخیص سیاسی خود حکمی صادر نمایید؟»

در اینجا معلوم نیست مقصود چه حکمی است با چه محتوایی، مقصود حکم قضایی و انشاء رأی است یا غیر قضایی و صرفاً تصدیق امری، و اگر حکم قضایی مقصود است حکم قضایی مربوط به چه چیزی. با اینهمه ابهامات، سؤال شما محصّلی ندارد. در عبارتی که نقل کرده‌اید بنده حکم قضایی صادر نکرده‌ام، بلکه چند مطلب گفته‌ام که در آنها نوعی «تصدیق» به معنای منطقی وجود دارد. اگر از من بپرسید آیا به عنوان رئیس قوه قضائیه می‌توانید به استناد تشخیص سیاسی خود تصدیق‌هایی در باب مصلحت بودن یا نبودن یا شائبه سیاسی داشتن و نداشتن ، داشته‌ باشید، پاسخ حتماً مثبت است.

حتماً می‌توانم تصدیق‌هایی از این قبیل داشته باشم اعم از اینکه شما آنها را بپذیرید یا نپذیرید. واضح است که بر اساس تشخیص سیاسی خود و از باب نصح مؤمنین می‌توانم بگویم جناب رئیس جمهور این کار شما موجب شک و شبهه در اذهان می‌شود و به صلاح نیست. مسأله بسیار سهل است، نمی‌‌دانم چرا در آن مانده‌اید؟!

15 – در قسمت دیگری پرسیده‌اید: « به استناد کدام اصل از اصول قانون اساسی، جنابعالی می‌‌توانید امری را تفسیر سیاسی کنید و مانع از اجرای قانون اساسی شوید.» پاسخ آن است که پرسش شما نادرست است: بنده نه تفسیر سیاسی کرده‌‌ام ونه مانع از اجرای قانون اساسی شده‌ام. آنچه رخ داده است مانع شدن از دخالت شما در کار قوه قضائیه است که آن را نه فقط از اختیارات خود می‌دانم، بلکه صد در صد وظیفه می‌‌دانم. وظیفه می‌‌دانم که نگذارم فتح بابی در دخالت ناصواب قوه مجریه در حیطه اختیارات قوه قضائیه صورت گیرد و آنچه راجع به شائبه سیاسی بودن و جانبداری از مجرم گفته‌ام، «خبری است از انعکاس عمل شما در اذهان عمومی». می‌‌توانید این گزاره واقعی را بپذیرید یا نپذیرید ولی بهرحال این یک تفسیر سیاسی نیست.

16 – در ادامه گفته‌اید: « خامساً به راحتی به اینجانب اتهام « حمایت از مجرم» زده‌اید … چگونه ممکن است سرکشی به زندان حمایت از مجرم تلقی شود. … در حالی که جنابعالی به آسانی به رئیس جمهوری که نماینده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام می‌زنید آیا می‌توان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود»

این جملات بسیار تعجب آور است. شما بعنوان رئیس جمهور کشور ، مجموعه دستگاه قضایی را زیر سؤال برده‌اید آن هم بر اساسی واهی. در حالیکه بقول خودتان سوگند یاد کرده‌اید که پاسدار نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی کشور باشید. آیا سزاست دستگاه قضایی کشور که رکن مهمی از نظام جمهوری اسلامی است، بر اساس ویرانی ، مورد هجمه قرار گیرد و بهانه بدست دشمنان و ضد انقلاب داده شود . قاعدتاً اخبار رسانه‌های خارجی این روزها به عرض عالی می‌رسد.

من از قرائت‌ها و تفسیرهای شما انگشت به دهان می‌مانم. از کجای نامه اینجانب برآمده است که شما را «متهم به حمایت از مجرم» کرده‌ام. گفته‌ام کار شما در این ظرف زمانی خاص «شائبه سیاسی بودن و جانبداری از مجرم را خواهد داشت» معنای عرفی شائبه این است که در اذهان شک و شبهه ایجاد می‌کند. بنده خود قضاوت نکرده‌ام که شما جانبدار مجرم هستید یا نیستید، بلکه خبری داده‌ام از یک واقعیت ، خبر از یک انعکاس عمومی و این ربطی به متهم ساختن حضرتعالی آنهم از ناحیه اینجانب ندارد.

در همان نامه که مورد استناد شماست، در عبارت دیگر به صراحت به «اذهان برخی» تأکید کرده‌ام و گفته‌ام « … حتماً شائبه سیاسی بودن این گونه اعمال را در اذهان برخی تقویت خواهد کرد»
واقعاً معنای « تقویت شائبه سیاسی بودن در اذهان برخی » یعنی من شما را متهم می‌کنم!! این چه قرائتی است؟

شما براساس این فهم ناصواب مجموعه قوّة قضاییه را که به نصّ قانون اساسی مرجع تظلّمات و رسیدگی عادلانه به منازعات است را زیر سؤال برده‌اید : از این کار چه کسانی سود می‌برند؟ این همان صیانت از قانون اساسی است که بدان سوگند یاد کرده اید ؟

17 – در امر هفتم به مشکلات مزمن اقتصادی کشور اشاره کرده‌اید و به وظایف اصلی قوه قضایی در برخورد با مفاسد اقتصادی و رانت خواری‌ها و…. .

قوة قضاییه مفتخر است که به خصوص در این چند سال اخیر مبارزه بی‌امانی را با مفاسد اقتصادی پی‌ ریخته است و خواب را از چشمان بسیاری از رانت خواران ربوده است . نمونه بارز آن برخورد با فساد کلان اقتصادی اخیر است که واقعاً اعتماد عمومی را جریحه دار ساخته بود. فعلاً در باب نقش برخی مقامات و دستگاه‌های اجرایی در این فساد کلان سخنی نمی‌گویم و آن را به زمان دیگری وا می‌گذارم. حضرتعالی براساس فرمایش این فقره از نامه‌تان باید از این برخورد شجاعانه توأم با رسیدگی های دقیق قوه قضاییه استقبال می‌کردید ولی متأسفانه در عمل اینطور نشده است . در مصاحبه تلویزیونی زنده ، در مقابل دیدگان حیرت زده میلیونها نفر با اشاره به محاکمه مفسدان اقتصادی مطلبی قریب به این مضمون گفته اید: « ما که نفهمیدیم چه شد البته برای ما روشن است ولی بالاخره کو؟» آیا این همان حمایت شما از اجرای قانون اساسی و مبارزه با مفاسد اقتصادی است که در این نامه به آن تأکید می‌کنید ؟

18 – گفته‌اید « درحالیکه به فرموده امام راحل (ره) زندان باید دانشگاه باشد و علی القاعده درب آن به روی اقشار مختلف حقوقدانان، روانشناسان ، جامعه شناسان و محققین علوم انسانی و دانشجویان و مددکاران اجتماعی باز باشد ، بازدید رئیس جمهوری که انتظار می‌رفت با استقبال مسئولین قوه قضاییه مواجه شود ، شائبه‌ای ایجاد نمی‌کند بلکه مخالفت با این امر شائبه‌ای زیادی ایجاد خواهد کرد.»
اوّلاً هم اکنون حسب گزارش ، بسیاری از روانشناسان و مددکاران اجتماعی به زندان ها رفت و آمد دارند و برنامه‌های متنوع و مؤثّری برای بهبود وضعیت روحی زندانیان و بازگشت آنان به زندگی در دست اقدام دارند.

کدام زمان حضرتعالی از من در این باره پرسش کرده‌اید و بنده از اطلاع رسانی به شما امتناع کرده ام . بعلاوه بسیاری از مشکلات در این ارتباط معلول وضعیت بودجه قوه قضاییه است که متأسفانه دولت شما در مسأله بودجه قوة قضاییه بسیار کم لطفی می‌کند که این داستانی طولانی دارد و باید در جای دیگری گفته آید.

ثانیاً بنده با بازدید رئیس جمهور از زندان به نحو کلی مخالف نیستم و این نکته را صراحتاً به وزیر محترم دادگستری گفتم که به آقای رئیس جمهور بفرمایید « فعلاً این بازدید مصلحت نیست، هر زمان مصلحت بود اعلام می‌کنم » ، معنای این سخن ممانعت کلّی نیست. به همان علل و عواملی که قبلاً گفتم معتقدم فعلاً این بازدید به مصلحت نیست. تشخیص این مصلحت هم با اینجانب است نه با شما.

سازمان زندان‌ها مجموعه قوه قضاییه است وچنانکه قبلاً به تفصیل آورده ام اداره وانجام مسئولیت‌های قوه قضاییه با رئیس قوه قضاییه است نه با رئیس‌جمهور وحسب نص تفسیر شورای نگهبان شما حق نظارت بر قوای دیگر ندارید. اما نیک بخاطر دارم قریب به دوسال پیش که در جلسه‌ای مسأله وضعیت دشوار زندان‌ها و کمبود بودجه برای توسعه وتجهیز آنها مطرح شده بود به حضرتعالی گفتم شما خود از زندان‌ها بازدید کنید تا مشاکل را به چشم خود ببینید. حال چرا باید با بازدید شما مخالفت کنم؟ سّر مخالفت امروز بنده همان است که گفته‌ام. بعلاوه حسب گزارش سازمان زندانها تنها در دوره مسولیت اینجانب بیش از صدها نفر از وزرا ، استانداران ، فرمانداران ، نمایندگان مجلس و هیات های خارجی از جمله برخی از سازمانهای بین المللی از زندان‌ها بازدید بعمل آورده‌اند چرا مطالبی مطرح می کنید که اینگونه القاء شود که درب زندان‌ها بر روی همه بسته است .

19 – متأسفانه نامه‌‌ها و پاره‌ای گفتارهای شما این گمان را تقویت می‌کند که برای خود «حق نظارت» و «بازدید» و «بررسی» در تمام دستگاه قضایی حتی دادگاه‌ها قائلید.

علاوه براین باید عرض کنم که مزید بر مصلحت‌سنجی‌های قبلی ، اکنون هم این را یک مصلحت ملزمه می‌دانم که براین توهمات خط بطلان بکشم. هرمنصفی سطرهای پایانی نامة شما را بخواند ، دراین تشخیص مصلحت ، با بنده همراهی خواهد کرد. شما گفته‌اید: «مطمئناً با سرکشی از زندان‌ها و برخی دادگاه‌ها نحوة اجرای اصول قانون اساسی و رعایت حقوق اساسی ملت را مورد بررسی قرار داده و گزارش آن را به ملت بزرگ و مقام معظم رهبری تقدیم خواهم کرد.»

حسب نصّ تفسیر شورای محترم نگهبان که همة قوا وظیفه دارند نسبت به آن تمکین کنند، حضرتعالی چنین وظیفه (و البته اختیاری) ندارید. نمی‌شود انسان خود برای خود وظایف و اختیاراتی تخیّل کند و بعد هم به دنبال آن راه بیفتد. از سخنان شما چنین استشمام می‌شود که قصد دارید ولو بدون هماهنگی و اجازة مسئولان ذی‌ربط در قوه قضاییه ، به زندان‌ها و برخی دادگاه‌ها سرکشی کنید. به حضرتعالی عرض می‌کنم که این ، تعدّی از حدود و اختیارات رئیس‌جمهور و دخالت در کار قوه قضاییه است و اینجانب حسب وظیفه‌ای که براساس قانون اساسی دارم وازجملة آن صیانت از استقلال قوه قضاییه و اداره مقتدرانه آن است ، قاطعانه از هرگونه حرکت تعدّی‌گونه و دخالت نابجا ممانعت خواهم کرد.

در خاتمه بعنوان خدمتگزار مردم و حافظ حقوق آنان ، مشفقانه عرض می کنم جناب آقای رئیس جمهور در شرایط خطیری قرار داریم ، دغدغه ها و مشکلات مردم ایجاب می کند که همه با حسن ظن و اعتماد به یکدیگر کمک کرده و راهکاری برای رفع نگرانی ها و عبور از تحریم و گرانی ها بیابیم و خالصانه تلاش کنیم تا نظام اسلامی و مردم شریف به اهداف و آرمانهای والای خود نائل آیند .

والسلام علی عبادالله الصالحین

صادق لاریجانی
http://baztab.net/fa/news/16696/%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%AD-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D9%82%D8%B6%D8%A7%D8%8C-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%B9%D9%84%D9%86%DB%8C-%D9%84%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D8%BA%D8%A7%D8%B5%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%AA%D8%B4%D8%A8%DB%8C%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF